رمان «گردان قاطرچی‌ها»
شنبه 13 شهريور 1395

رمان «گردان قاطرچی‌ها»

این رمان به موضوع جنگ از زاویۀ طنز نگاه کرده که همین موضوع باعث شده تا حدودی تصویر شاد و مفرح از حضور رزمندگان نوجوان در صحنه‌های مختلف جنگ برای خوانندۀ نوجوان روایت شود.


به گزارش پایگاه اطلاع‌رسانی مجمع ناشران انقلاب اسلامی، منانشر، این رمان به موضوع جنگ از زاویۀ طنز نگاه کرده که همین موضوع باعث شده تا حدودی تصویر شاد و مفرح از حضور رزمندگان نوجوان در صحنه‌های مختلف جنگ برای خوانندۀ نوجوان روایت شود.

خوانندگان نوجوان و امروزی کتاب‌های داستان در ایران، نسبت به هم‌سن سال‌های خود در سال‌های نه‌چندان دور، شانس بیشتری برای دسترسی به کتاب‌های مورد علاقۀ خود دارد، چرا که اکنون فضای نشر در کشورمان به‌گونه ای است که ناشران متعددی برای فعالیت در این زمینه دست به کار شده‌اند که حاصل کار آن‌ها، اکنون به فراوانی در دسترس مخاطبان نوجوان است، در فرم ها و موضوعات مختلف که یکی از آن‌ها موضوع دفاع مقدس است.

به بیان دیگر، تا به حال کتاب‌های زیادی دربارۀ حضور رزمنده‌های نوجوان در جبهه‌های جنگ منتشر شده که بی‌گمان یکی از آن‌ها رمان «گردان قاطرچی‌ها»، نوشتۀ داوود امیریان است. از این نویسنده، پیش از این هم کتاب‌های خواندنی دیگری دربارۀ حضور نوجوانان رزمنده در جبهه‌ها منتشر شده  بود که از میان آن‌ها می‌توان به « فرزندان ایرانیم» و «رفاقت به سبک تانک» اشاره کرد.

در ادامه، از زیبایی این داستان، رفتن دسته جمعی اعضای گردان به سمت محل سکونت اعضای خانوادۀ کرامت است که با خود امکانات محدودی هم می‌برند تا بخشی از کمبودهای رفاهی این خانواده به این وسیله برطرف شود. با توجه به حجم قابل توجه این رمان که بیش از 330 صفحه است، مخاطب نوجوان در هنگام مطالعه آن معمولاً احساس خستگی نمی‌کند و با لذت مطالعه آن را دنبال می‌کند، چرا که لحن طنزآمیز نویسنده فاصلۀ بین فصل‌های بیست و سه گانۀ آن را کوتاه‌تر از آن می‌کند که حوصلۀ خوانندۀ نوجوان امروزی آن را برنتابد.

در مجموع، رمان گردان قاطرچی‌ها، روایت طنز و در عین حال خونسردانه از ماجراهای به هم پیوسته‌ای است که گروهی از رزمندگان در دوران دفاع مقدس از سر گذرانده‌اند و اکنون روایت داستانی آن خوانندۀ نوجوان را به وجد می آورد و این از امتیازهای ویژۀ این اثر در بین آثار مشابه است.

رمان «گردان قاطرچی‌ها» دربارۀ یکی از گردان های تدارکاتی در جبهه هاست که در آن، تعدادی رزمنده با استفاده از چند قاطر، آذوقه و مهمات مورد نیاز گروهی از رزمندگان در بالای ارتفاعات کردستان را حمل می‌کنند. ماجرا از آن جا آغاز می‌شود که شخصیتی به نام یوسف که یک مجروح جنگی است، پس از مصدومیت، دوباره به جبهه اعزام می‌شود و این بار بنا به صلاح‌دید فرماندۀ گردان قرار می‌شود مسئولیت نگهداری و آموزش چند قاطر برای حمل آذوقه و مهمات به مناطق صعب‌العبور در ارتفاعات کردستان برای رزمندگان به او سپرده شود. یوسف گردان جدید را که متشکل از چند نوجوان جسور و بازیگوش است، تشکیل می‌دهد و اتفاقاتی که در ادامه رخ می‌دهد، منجر به تغییرات زیادی در اخلاق ، روحیه و  برخورد بچه‌ها می‌شود.

این رمان به موضوع جنگ از زاویۀ طنز نگاه کرده که همین موضوع باعث شده تا حدودی تصویر شاد و مفرح از حضور رزمندگان نوجوان در صحنه‌های مختلف جنگ برای خوانندۀ نوجوان روایت شود. علاوه بر شخصیت یوسف که جزو آدم‌های محوری در داستان است، شخصیت «سیاوش» هم جزو آدم‌های دوست‌داشتنی در این رمان است که با توجه به روحیۀ شاد و بازیگوشی که دارد، تصویر شاد و سرزنده‌ای از یک نوجوان رزمنده در سال‌های دفاع مقدس را به نمایش می‌گذارد.

از دیگر شخصیت‌های این داستان می‌توان به کربلایی، مش برزو، اکبر خراسانی، علی نجفی، دانیال، حسین و کرامت اشاره کرد که بیشتر آن‌ها مانند سیاوش و یوسف روحیۀ طنز دارند یا در موقعیت‌های طنزی که قرار می‌گیرند، رفتارهای طنزآلودی از خود بروز می‌دهند. با توجه به‌عنوان رمان (گردان قاطرچی‌ها) تعدادی قاطر با نام‌های گوناگون در طول داستان حضور دارند که البته این نام‌ها را یوسف و بقیه شخصیت‌ها روی قاطرهای زبان بسته گذاشته اند. مانند رخش رستم، آتش پاره، تورنادو، کوسه، بروسلی، آذرخش، چپول، پیکان، جفتک آتشین، قزمیت، پهلوون، لب شتری، عقاب کوهستان، شاهین، رئیس بزرگ، دماغو، گنده بک و لنگه جوراب.

داستان نثر ساده و روانی دارد و لحن راوی در هنگام توصیف صحنه‌های داستانی در عین برخورداری از رگه‌های طنز قوی، چنان بی‌تفاوت و خون‌سرد است که گویی دارد یک واقعه ساده و روزمره و خیلی معمولی را روایت می‌کند:

«ایستگاه راه آهن اندیمشک غلغله بود. پیر و جوان و کودک یا می‌خواستند سوار قطار بشوند یا برای بدرقۀ مسافران آمده بودند. صدایی از عقب جمعیت بلند شد و مردم با ترس و واهمه کنار رفتند. یک باریکۀ خلوت، وسط جمعیت درست شد و یوسف در حالی که افسار دو قاطر را گرفته بود وارد باریکۀ راه شد. پشت سرش کربلایی و حسین و علی و اکبر خراسانی و سیاوش و برزو ظاهر شدند. هر کدام افسار یک یا دو قاطر را می‌کشیدند و به طرف واگن آخری قطار می‌رفتند. مردم باحیرت آن‌ها را نگاه می‌کردند...» ( ص 106)

با توجه به فضای شاد و مفرحی که داستان گردان قاطرچی‌ها دارد و همچنین شخصیت‌پردازی موفق داوود امیریان، خواننده به‌راحتی با اغلب شخصیت‌های داستانی ارتباط برقرار می‌کند؛ اما در بین آن‌ها، باورپذیری جایگاه و شخصیت «کرامت» در داستان تا حدودی برای مخاطب دشوار است. اعضای خانواده این شخصیت در آن سوی مرزها و در دل خاک دشمن است؛ اما او به‌راحتی در بین اعضای گردان و به‌ویژه در بین مسئولان آن پذیرفته می‌شود. هر چند، نویسنده برای ورود او به داستان مقدمه‌چینی کوتاهی هم انجام می‌دهد؛ اما در وضعیت جنگی پذیرش چنین شخصیت‌هایی در گردان‌های عمل‌کننده در عملیات‌های مختلف جنگی به همین آسانی نیست که در جهان داستانی داوود امیریان اتفاق می‌افتد.

یادداشت از علی‌الله سلیمی

 
نظر بدهید