چهارشنبه 20 ارديبهشت 1396
در سالن یاس مطرح شد؛
در حوزۀ ادبیات باید به اثر نگاه کنیم نه به نویسنده؛ در ادبیات آثار میمانند نه آدمها!
محسن پرویز: باید به خود اثر نگاه کنیم. چهبسا کسانی که خودشان آدمهای بدی نباشند و ادبیات و گفتارشان همراه با انقلاب نشان دهد؛ اما اثری بیافرینند که تأثیر معکوس به جا گذارد. برعکس هم ممکن است کسانی خیلی داعیهدار انقلاب نباشند؛ ولی کتاب مثبت و مؤثری بنویسد. در حوزۀ ادبیات باید به اثر نگاه کنیم نه به نویسنده.
به گزارش پایگاه اطلاعرسانی مجمع ناشران انقلاب اسلامی، منانشر، چهارمین نشست از سلسله نشستهای «ادبیات باطعم انقلاب» توسط مؤسسۀ فرهنگی رسول آفتاب در سالن یاس سیامین نمایشگاه کتاب تهران با حضور احمد شاکری، نویسنده و منتقد ادبی و محسن پرویز، معاون سابق امور فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، برگزار شد.
ابتدا، احمد شاکری در مقدمۀ نشست افقنگری در ادبیات دفاع مقدس گفت: یکی از مسائل اساسی در حوزۀ ادبیات دفاع مقدس، مسئلهشناسی است. از این جهت دست ما خالی است از کسانی که سبقۀ پژوهشی داشته باشند و بتوانند به سؤالات، علمی پاسخ دهند. همچنین یکی از موضوعات مهم و البته مغفول بحث افقنگری و آیندهنگری است.
وی افزود: نکته این است که ما در طول چهار دهه ادبیات داستانی پس از انقلاب، دائماً درگیر بودیم که چه کنیم ادبیات به خدمت انقلاب دربیاید و حامل ارزشهای آن باشد. مجموعههای متعددی وارد این حوزه شدهاند و در آن کار میکنند تا به این جریان کمک کنند. اینها باید این پیشفرض را داشته باشد که ما میخواهیم ادبیات داستانی انقلاب را تقویت کنیم و برایش برنامهریزی کنیم. برنامههای نهادها برای تقویت این حوزه مشابه هستند و بلندمدت نیستند و متناقض و ناکاماند. در تحلیل این مشکل باید گفت آن سند بالادستی که برنامه از آن بیرون میآید، سیاستها و راهکارهای کلی است. موضوعی که در این سیاستها باید به آن توجه شود، آیندهنگری است. اگر ما تعریفی از این ادبیات نداشته باشیم، حرکت هم معنی ندارد. حرکت یعنی نداشتن وضع فعلی مطلوب و ما میخواهیم به سمت صورت کمالی آینده حرکت کنیم.
محسن پرویز، معاون سابق امور فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و مهمان این نشست در ادامه گفت: ما در حوزۀ تعاریف و نوشتن سندها و راهبردها و نظایر آن، گاهی کمکاری میکنیم. گاهی هم پرکاری میکنیم. هر دوی اینها ضرر دارد. گاهی فقط به تولید سند میپردازیم و گاهی فراموش میکنیم هر کاری نیازمند این است که بدانیم کجا قرار داریم و به کجا میخواهیم برسیم.
این نویسندۀ پیشکسوت درخصوص تعاریف ارائهشده از ادبیات انقلاب اسلامی گفت: دربارۀ ادبیات انقلاب تعریف واحدی که بخواهیم همه روی آن پافشاری کنیم سراغ ندارم یا نشنیدم. بعضی میگویند اگر ایران را مساوی با کشوری بعد از انقلاب بگیریم، هرچه در کشور منتشر میشود ادبیات انقلاب است؛ اما خیلی از این ادبیاتها در راستای اهداف مدنظر انقلاب نیستند و برعکس آن هستند. این تعریف در برنامهریزیهای بعدی تأثیرگذار است. بعضی از مسئولان تصور میکنند هرکس هرچه در حوزۀ ادبیات نوشت یا آفرینش هنری در این حوزه انجام داد، این جزو ادبیات انقلاب اسلامی ایران میشود. با این دیدگاه طبیعی است که مراحل بعدی را اشتباه طی کنیم.
پرویز ادامه داد: ما این را قبول نداریم و میگوییم اگر انقلاب نشده بود، آیا این ادبیات آفریده میشد یا نمیشد؟ اگر آفریده میشد، پس این ادبیات دیگر ربطی به انقلاب ندارد. ادبیات عمومی ایران را نمیشود بهعنوان این ادبیات یاد کرد. اگر این تعبیر من پذیرفته شود، آن وقت پایهها و مراحل بعدی متفاوت میشود. میگوییم میخواهیم ادبیات انقلاب را تقویت کنیم. یعنی کدام شاخه از ادبیات را تقویت کنیم؟ بعضی اعتقاد دارند ادبیات شاخهبردار نیست. ما ادبیات انقلاب را بخشی برآمده از انقلاب و در جهت اهداف و چرایی آن میدانیم.
سخنگوی انجمن قلم ادبیات انقلاب اسلامی را اینگونه تعریف کرد: ادبیات انقلاب حتماً به شخصیتهای شاه و ساواک نیاز نداد. هر اثری که در خدمت اهداف انقلاب و در خدمت تبیین چرایی آن باشد، این از دید من ادبیات انقلاب اسلامی است. شاخص من برای این موضوع این است که اگر رمانی نوشته شده و میخواهیم ببینیم به انقلاب منتسب میشود یا نه، باید دید اگر انقلاب نشده بود این رمان نوشته میشد یا نوشته نمیشد. اگر نوشته نمیشد، دیگر مرتبط با انقلاب نیست.
محسن پرویز نحلههای ادبی را برشمرد و گفت: یک ادبیات هست که در خدمت اهداف انقلاب است. یک ادبیات هست که ژست مخالفت با انقلاب میگیرد و با درخواستهای مردمی و آنچه در فضای عامه بین مردم وجود دارد، ارتباط برقرار نمیکند. همچنین ادبیاتی خنثی و بیتوجه هم داریم که نه جزو آن دسته است، یعنی نه معاندت دارد و نه کاملاً وابسته به حوزۀ انقلاب اسلامی است. در بین این سه نحلۀ ادبی، ما باید جایگاه خودمان را تعریف کنیم. اینکه به کجا رسیدیم و کجا هستیم. همچنین باید افق دید برای خودمان تعریف کنیم که باید به کجا برسیم.
همچنین شاکری دربارۀ معضلی که برای افقنگری وجود دارد گفت: ما نمیتوانیم برای آینده برنامهای ارائه دهیم؛ مگر اینکه تصویر دقیقی از ادبیات انقلاب داشته و جریانهای فکری و انقلابی را بشناسیم. در فضایی که نیروهای انقلابی همدیگر را متهم به افراطیگری و تساهل میکنند، نمیشود آینده را به دقت مشخص و جهتدهی کرد. شناخت این جریانها و تعیین تکلیف راجع به اینها که قرائت غلطی راجع به متون دینی دارند، آیا مقدمۀ افقنگری است؟ یعنی ما پیش از افقنگری باید تکلیفمان را در فلسفۀ ادبیات داستانی دفاع مقدس مشخص کنیم؟
ریاست هیئت مؤسس انجمن قلم بیان کرد: رهبر در دیدار با جوانان توصیه میکنند روحیۀ جوانی و انقلابی حفظ شود و افراد خود را محدود نکنند. اگر خود را محدود کنند، دیگر پیشرفت اتفاق نمیافتد و به وضع موجود رضا میدهیم که خوب نیست. باید آرمانهایی در افق دیدمان تشریح کنیم که این زمینهای برای رشد است. در همۀ حوزهها باید روحیۀ انقلابی و آرمانخواهی را که در ذات انقلاب هست، حفظ کنیم. حضرت امام فرمودند تا پرچم لا اله الا لله در سراسر جهان سایه نیفکنده، مبارزه هست و تا مبارزه هست، ما هستیم. این معنایش حفظ روحیۀ انقلابی است. این در حوزۀ ادبیات هم باید ساری و جاری باشد.
وی دربارۀ ادبیات دهۀ شصت افزود: دربارۀ ادبیات دهۀ شصت من قبول ندارم حرف کسانی را که ادبیات این دهه را زیر سؤال میبرند. ادبیات این دهه بخشی از تاریخ ادبیات ماست. ادبیات بالنده و خوبی است و آثار ارزشمندی مخصوصاً در حوزۀ ادبیات کودک و نوجوان دارد. رشدی که ما در طول این سالها پیدا کردیم، رشد تکنیکی بوده نه رشد مضمونی. اگر کسی تصورش این باشد که ما امروز به لحاظ تکنیکی در جایگاهی هستیم که به مراتب جلوتر از دهههای پیش هستیم و میخواهیم به آن دههها عقبمانده بگوییم، این اشتباه است. رشد تکنیکی امروز مرهون دهههای قبلی است. اگر مضامین دهۀ شصت را حفظ کنیم و با رشد فعلی تلفیق کنیم، حرکتی درست و آرمانی اتفاق میافتد.
شاکری ادامه داد: فرض این است که در افقنگری صورت کاملتری برای جریان ادبیات ترسیم کنیم. هیچ حرکتی نیست که از صورت فعلی و کنونی ناظر بر صورت آینده حرکت کند؛ مگر اینکه صورتی کمالیتر از صورت فعلی ترسیم کنیم. همچنین وقتی به حال نگاه میکنیم، بدون تعریف دقیق نمیتوانیم صورت کمالی برایش تصور کنیم. در فضای ادبی تکلیفمان با جریان شبهروشنفکر تا حدودی مشخص است. ولی با دانستن اینکه نویسندگان متعهد و غیرمتعهد داریم، نمیتوانیم صورت کمالی ترسیم کنیم؛ چون اگر به نویسندگان انقلابی نگاه کنیم، نهتنها اختلاف سلیقهای، بلکه اختلاف مبنایی بینشان میبینیم. جملاتی که آدم از نسل نویسندگان متعهد و دینی راجع به ادبیات میشنود، نشان میدهد اینان به ادبیات سکولار نزدیکترند. این اختلافات وجود دارند و حقیقی هستند و با وجود این اختلافات، بدون اینکه مرز مشخصی تعیین کرده باشیم، نمیتوانیم صورت کمالی را تصور کنیم. نمیتوانیم بفهمیم با این جریانها و خردهجریانها چه باید بکنیم.
محسن پرویز بیان کرد: باید به خود اثر نگاه کنیم. چهبسا کسانی که خودشان آدمهای بدی نباشند و ادبیات و گفتارشان همراه با انقلاب نشان دهد؛ اما اثری بیافرینند که تأثیر معکوس به جا گذارد. برعکس هم ممکن است کسانی خیلی داعیهدار انقلاب نباشند؛ ولی کتاب مثبت و مؤثری بنویسد. در حوزۀ ادبیات باید به اثر نگاه کنیم نه به نویسنده. تقسیمبندی آدمها در ادبیات انقلاب افقنگری نیست. در این تقسیمبندی دچار خطا میشویم. در ادبیات آثار میمانند نه آدمها.
پرویز در پایان گفت: اینکه به کجا میخواهیم برسیم چگونه ترسیم میشود؟ آیا اینها مقدمات بهکجارسیدن است؟ به این معتقد نیستم که الزاماً باید این تقسیمات را انجام دهیم. باید بدانیم در کجا قرار داریم تا بتوانیم بگوییم به کجا میخواهیم برسیم. به این نحو که بگوییم چه میزان آثار مناسب در کشورمان تولید شده و چه مقدار آثار مناسب نیاز داریم و آن آثار مناسب چه خصوصیاتی باید داشته باشد. در همین هم اختلاف هست.
ابتدا، احمد شاکری در مقدمۀ نشست افقنگری در ادبیات دفاع مقدس گفت: یکی از مسائل اساسی در حوزۀ ادبیات دفاع مقدس، مسئلهشناسی است. از این جهت دست ما خالی است از کسانی که سبقۀ پژوهشی داشته باشند و بتوانند به سؤالات، علمی پاسخ دهند. همچنین یکی از موضوعات مهم و البته مغفول بحث افقنگری و آیندهنگری است.
وی افزود: نکته این است که ما در طول چهار دهه ادبیات داستانی پس از انقلاب، دائماً درگیر بودیم که چه کنیم ادبیات به خدمت انقلاب دربیاید و حامل ارزشهای آن باشد. مجموعههای متعددی وارد این حوزه شدهاند و در آن کار میکنند تا به این جریان کمک کنند. اینها باید این پیشفرض را داشته باشد که ما میخواهیم ادبیات داستانی انقلاب را تقویت کنیم و برایش برنامهریزی کنیم. برنامههای نهادها برای تقویت این حوزه مشابه هستند و بلندمدت نیستند و متناقض و ناکاماند. در تحلیل این مشکل باید گفت آن سند بالادستی که برنامه از آن بیرون میآید، سیاستها و راهکارهای کلی است. موضوعی که در این سیاستها باید به آن توجه شود، آیندهنگری است. اگر ما تعریفی از این ادبیات نداشته باشیم، حرکت هم معنی ندارد. حرکت یعنی نداشتن وضع فعلی مطلوب و ما میخواهیم به سمت صورت کمالی آینده حرکت کنیم.
محسن پرویز، معاون سابق امور فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و مهمان این نشست در ادامه گفت: ما در حوزۀ تعاریف و نوشتن سندها و راهبردها و نظایر آن، گاهی کمکاری میکنیم. گاهی هم پرکاری میکنیم. هر دوی اینها ضرر دارد. گاهی فقط به تولید سند میپردازیم و گاهی فراموش میکنیم هر کاری نیازمند این است که بدانیم کجا قرار داریم و به کجا میخواهیم برسیم.
این نویسندۀ پیشکسوت درخصوص تعاریف ارائهشده از ادبیات انقلاب اسلامی گفت: دربارۀ ادبیات انقلاب تعریف واحدی که بخواهیم همه روی آن پافشاری کنیم سراغ ندارم یا نشنیدم. بعضی میگویند اگر ایران را مساوی با کشوری بعد از انقلاب بگیریم، هرچه در کشور منتشر میشود ادبیات انقلاب است؛ اما خیلی از این ادبیاتها در راستای اهداف مدنظر انقلاب نیستند و برعکس آن هستند. این تعریف در برنامهریزیهای بعدی تأثیرگذار است. بعضی از مسئولان تصور میکنند هرکس هرچه در حوزۀ ادبیات نوشت یا آفرینش هنری در این حوزه انجام داد، این جزو ادبیات انقلاب اسلامی ایران میشود. با این دیدگاه طبیعی است که مراحل بعدی را اشتباه طی کنیم.
پرویز ادامه داد: ما این را قبول نداریم و میگوییم اگر انقلاب نشده بود، آیا این ادبیات آفریده میشد یا نمیشد؟ اگر آفریده میشد، پس این ادبیات دیگر ربطی به انقلاب ندارد. ادبیات عمومی ایران را نمیشود بهعنوان این ادبیات یاد کرد. اگر این تعبیر من پذیرفته شود، آن وقت پایهها و مراحل بعدی متفاوت میشود. میگوییم میخواهیم ادبیات انقلاب را تقویت کنیم. یعنی کدام شاخه از ادبیات را تقویت کنیم؟ بعضی اعتقاد دارند ادبیات شاخهبردار نیست. ما ادبیات انقلاب را بخشی برآمده از انقلاب و در جهت اهداف و چرایی آن میدانیم.
سخنگوی انجمن قلم ادبیات انقلاب اسلامی را اینگونه تعریف کرد: ادبیات انقلاب حتماً به شخصیتهای شاه و ساواک نیاز نداد. هر اثری که در خدمت اهداف انقلاب و در خدمت تبیین چرایی آن باشد، این از دید من ادبیات انقلاب اسلامی است. شاخص من برای این موضوع این است که اگر رمانی نوشته شده و میخواهیم ببینیم به انقلاب منتسب میشود یا نه، باید دید اگر انقلاب نشده بود این رمان نوشته میشد یا نوشته نمیشد. اگر نوشته نمیشد، دیگر مرتبط با انقلاب نیست.
محسن پرویز نحلههای ادبی را برشمرد و گفت: یک ادبیات هست که در خدمت اهداف انقلاب است. یک ادبیات هست که ژست مخالفت با انقلاب میگیرد و با درخواستهای مردمی و آنچه در فضای عامه بین مردم وجود دارد، ارتباط برقرار نمیکند. همچنین ادبیاتی خنثی و بیتوجه هم داریم که نه جزو آن دسته است، یعنی نه معاندت دارد و نه کاملاً وابسته به حوزۀ انقلاب اسلامی است. در بین این سه نحلۀ ادبی، ما باید جایگاه خودمان را تعریف کنیم. اینکه به کجا رسیدیم و کجا هستیم. همچنین باید افق دید برای خودمان تعریف کنیم که باید به کجا برسیم.
همچنین شاکری دربارۀ معضلی که برای افقنگری وجود دارد گفت: ما نمیتوانیم برای آینده برنامهای ارائه دهیم؛ مگر اینکه تصویر دقیقی از ادبیات انقلاب داشته و جریانهای فکری و انقلابی را بشناسیم. در فضایی که نیروهای انقلابی همدیگر را متهم به افراطیگری و تساهل میکنند، نمیشود آینده را به دقت مشخص و جهتدهی کرد. شناخت این جریانها و تعیین تکلیف راجع به اینها که قرائت غلطی راجع به متون دینی دارند، آیا مقدمۀ افقنگری است؟ یعنی ما پیش از افقنگری باید تکلیفمان را در فلسفۀ ادبیات داستانی دفاع مقدس مشخص کنیم؟
ریاست هیئت مؤسس انجمن قلم بیان کرد: رهبر در دیدار با جوانان توصیه میکنند روحیۀ جوانی و انقلابی حفظ شود و افراد خود را محدود نکنند. اگر خود را محدود کنند، دیگر پیشرفت اتفاق نمیافتد و به وضع موجود رضا میدهیم که خوب نیست. باید آرمانهایی در افق دیدمان تشریح کنیم که این زمینهای برای رشد است. در همۀ حوزهها باید روحیۀ انقلابی و آرمانخواهی را که در ذات انقلاب هست، حفظ کنیم. حضرت امام فرمودند تا پرچم لا اله الا لله در سراسر جهان سایه نیفکنده، مبارزه هست و تا مبارزه هست، ما هستیم. این معنایش حفظ روحیۀ انقلابی است. این در حوزۀ ادبیات هم باید ساری و جاری باشد.
وی دربارۀ ادبیات دهۀ شصت افزود: دربارۀ ادبیات دهۀ شصت من قبول ندارم حرف کسانی را که ادبیات این دهه را زیر سؤال میبرند. ادبیات این دهه بخشی از تاریخ ادبیات ماست. ادبیات بالنده و خوبی است و آثار ارزشمندی مخصوصاً در حوزۀ ادبیات کودک و نوجوان دارد. رشدی که ما در طول این سالها پیدا کردیم، رشد تکنیکی بوده نه رشد مضمونی. اگر کسی تصورش این باشد که ما امروز به لحاظ تکنیکی در جایگاهی هستیم که به مراتب جلوتر از دهههای پیش هستیم و میخواهیم به آن دههها عقبمانده بگوییم، این اشتباه است. رشد تکنیکی امروز مرهون دهههای قبلی است. اگر مضامین دهۀ شصت را حفظ کنیم و با رشد فعلی تلفیق کنیم، حرکتی درست و آرمانی اتفاق میافتد.
شاکری ادامه داد: فرض این است که در افقنگری صورت کاملتری برای جریان ادبیات ترسیم کنیم. هیچ حرکتی نیست که از صورت فعلی و کنونی ناظر بر صورت آینده حرکت کند؛ مگر اینکه صورتی کمالیتر از صورت فعلی ترسیم کنیم. همچنین وقتی به حال نگاه میکنیم، بدون تعریف دقیق نمیتوانیم صورت کمالی برایش تصور کنیم. در فضای ادبی تکلیفمان با جریان شبهروشنفکر تا حدودی مشخص است. ولی با دانستن اینکه نویسندگان متعهد و غیرمتعهد داریم، نمیتوانیم صورت کمالی ترسیم کنیم؛ چون اگر به نویسندگان انقلابی نگاه کنیم، نهتنها اختلاف سلیقهای، بلکه اختلاف مبنایی بینشان میبینیم. جملاتی که آدم از نسل نویسندگان متعهد و دینی راجع به ادبیات میشنود، نشان میدهد اینان به ادبیات سکولار نزدیکترند. این اختلافات وجود دارند و حقیقی هستند و با وجود این اختلافات، بدون اینکه مرز مشخصی تعیین کرده باشیم، نمیتوانیم صورت کمالی را تصور کنیم. نمیتوانیم بفهمیم با این جریانها و خردهجریانها چه باید بکنیم.
محسن پرویز بیان کرد: باید به خود اثر نگاه کنیم. چهبسا کسانی که خودشان آدمهای بدی نباشند و ادبیات و گفتارشان همراه با انقلاب نشان دهد؛ اما اثری بیافرینند که تأثیر معکوس به جا گذارد. برعکس هم ممکن است کسانی خیلی داعیهدار انقلاب نباشند؛ ولی کتاب مثبت و مؤثری بنویسد. در حوزۀ ادبیات باید به اثر نگاه کنیم نه به نویسنده. تقسیمبندی آدمها در ادبیات انقلاب افقنگری نیست. در این تقسیمبندی دچار خطا میشویم. در ادبیات آثار میمانند نه آدمها.
پرویز در پایان گفت: اینکه به کجا میخواهیم برسیم چگونه ترسیم میشود؟ آیا اینها مقدمات بهکجارسیدن است؟ به این معتقد نیستم که الزاماً باید این تقسیمات را انجام دهیم. باید بدانیم در کجا قرار داریم تا بتوانیم بگوییم به کجا میخواهیم برسیم. به این نحو که بگوییم چه میزان آثار مناسب در کشورمان تولید شده و چه مقدار آثار مناسب نیاز داریم و آن آثار مناسب چه خصوصیاتی باید داشته باشد. در همین هم اختلاف هست.
https://mananashr.ir/news/17899/
برای ذخیره در کلیپ برد کلیک کنید
نظر بدهید