دوشنبه 08 خرداد 1396
اربعین طوبی
کتاب حاضر با طرح جلد جذاب و سنتیاش، برای مخاطب فضاسازی میکند که در داخل کتاب با چه چیزی روبهروست: فضایی سنتی با درونمایۀ دینی. استفاده از اسامی حضرت عباس علیهالسلام و حضرت زینب علیهاالسلام، خود، نکتۀ دیگری است که به زیرمتن تصویرسازی عمق بخشیده است.
اربعین طوبی همین نزدیکیها رخ داده است. این زمان نزدیک میتواند همین امسال یا چند سال قبلتر باشد: زمانی که داعش به عراق حمله کرده است، تا نزدیکی کربلا هم آمده است، بسیاری از مردم شمال عراق آواره شدهاند. همۀ مردم کموبیش از خیانت حزب بعث به مردم عراق آگاهاند و با هر کسی که رنگی از بعثیگری گرفته باشد، بهشدت مخالفت میکنند. در این میان، طوبی پیرزنی است شیعه و اهل بصره. بههمراه فرزندان و نوههایش مشغول آمادهشدن برای پذیرایی از میهمانان اربعین هستند که دو اتفاق مهم میافتد: حماد، نوۀ هوویش، به خواستگاری نوۀ خودش صفیه آمده است؛ حمادی که پدرش بعثی بوده است. از سوی دیگر، بعد از سالها بیخبری از فرزندش حسن، تصمیم میگیرد خودش پای پیاده به کربلا برود و از امامحسین (علیهالسلام) بخواهد تکلیفش را مشخص کند.
بستگان حماد بهمحض متوجهشدن، مخالفت میکنند و از قراری حرف میزنند که در سالهای کودکی حماد رخ داده است. طوبی هم بدون اطلاعدادن به کسی، راهی سفر میشود. تصادف مصطفی و زمینگیرشدن او که پسر طوبی است، باعث میشود حماد بیفتد دنبال طوبی و صفیه هم به آنها بپیوندد. حالا کاروان سهنفرۀ آنها راه بصره تا کربلا را پیاده میروند تا هریک به مراد دلشان برسد: طوبی به پسرش حسن، حماد و صفیه هم به یکدیگر. در سفر است که به خواهش حماد و صفیه، طوبی از گذشتهاش برای آنها میگوید و اینکه چگونه دختری تهرانی، ساکن بصره شد.
کتاب 296صفحهای اربعین طوبی که سیدمحسن امامیان آن را نوشته و نشر جمکران هم آن را منتشر کرده است، با طرح جلد جذاب و سنتیاش، برای مخاطب فضاسازی میکند که در داخل کتاب با چه چیزی روبهروست: فضایی سنتی با درونمایۀ دینی. استفاده از اسامی حضرت عباس علیهالسلام و حضرت زینب علیهاالسلام، خود، نکتۀ دیگری است که به زیرمتن تصویرسازی عمق بخشیده است.
هنگام مطالعۀ اربعین طوبی، اولین چیزی که جلب توجه میکند لحن و روایت نویسنده است؛ لحن و روایتی که هنگام توصیفات محیط و گفتار و رفتار شخصیتها، رنگوبوی عربی و عراقی آن کاملاً مشخص است. هندسۀ نگارشی که نویسنده انتخاب کرده است، تبوتاب زبان عربی را به مخاطب انتقال میدهد: نوعی سجع گویی که نه فضلفروشانه است، نه باعث دستانداز فکری در خواندن کتاب میشود. اربعین طوبی برای مخاطب باورپذیر است.
فارغ از ویژگیهای فرمی، با نگاهی عمیقتر میتوان ویژگیهای محتوایی اربعین طوبی را نیز دریافت. بهترین توصیفی که دربارۀ اربعین طوبیمیتوان گفت، «پل»بودن آن است. اربعین طوبی پلی است بین شیعه و سنی، بین گذشته و حال، بین ایران و عراق، بین مادر و فرزند، بین عاشق و معشوق، بین خواهر و برادر، بین تهران و بصره و کربلا؛ بین تمام اینها پل میشود تا آنها را به هم برساند؛ تا از طریق قصه، در همان حال که از وحدت سخن میگوید، از اهلبیت و اثر شگرف آنها در جامعۀ اسلامی بگوید؛ از حسین بگوید که چگونه حتی شیخصالح سنی هم برای حفاظت از زائر کربلا، هر کاری میکند؛ که حتی عرب بدویای همچون فرهان، به حسین اقتدا میکند و باکی ندارد اگر خونش در راه او ریخته شود.
کتاب پر از کلیدواژه است؛ کلیدواژههایی که همچون شهاب ثاقب، گرچه سریع میگذرند، راهنمایند. نه گنگ و سرسری هستند، نه شعاری و کاغذی. جاندار و زنده بودن این کلیدواژهها را از لابهلای کسانی که خود را به آنها گره زدهاند میتوان دید: حسن، پسر طوبی، که خودش را به مصطفی چمران گره زد و راه او را رفت؛ خالد و عدنانی که در پی تکرار قادسیه، همراه حزب بعث شدند؛ داعشی که گرچه حضور پررنگی دارد، برای همه معلوم است که ماندنی نیست و به همین زودی خواهد رفت.
نکتۀ بسیار مهم دیگری که باید به آن توجه کرد سبک زندگی است. نویسنده بیآنکه نژاد و زبان خود را بر شخصیتها تحمیل کند، با موشکافی و دقت فراوان به توصیف و بررسی سبک زندگی عراقیاسلامی پرداخته است. این مسئله را نباید به پای عربزدگی نوشت، که از لوازم کتابی چوناربعین طوبی همین نشاندادن سبک زندگی شخصیتهایش است. نویسنده در همان حال که بهصورت داستانی و غیرمستقیم ویژگیهای این سبک زندگی را بیان میکند، سرچشمه و آبشخور اصلی این تفکر را که همانا دین اسلام و سنت اهلبیت است معرفی میکند. اینجاست که تلاش واقعی نویسنده نمایان میشود. نویسنده از مفهوم ملت، گرد و خاک تاریخ را میزداید و با کنارگذاشتن مفهوم غربی ملت، صحبت از ملت اسلام میکند؛ ملتی که در اینجا نه یک مفهوم نژادی، که مفهومی آیینی و قرآنی است.
بخشهای مختلف کتاب بهصورت گام مشخص شدهاند. گویی مخاطب نیز همراه شخصیتهای داستان، پای پیاده عزم کربلا میکند تا او نیز گمشدهاش را پیدا کند. وقتی که مخاطب به گام چهلم میرسد، اربعین او شروع میشود؛ اربعینی که نه زمان دارد و نه مکان. هرجا که مخاطبی خود را در برابر خون خدا ببیند شروع میشود. گام چهلم، دوباره سفری است در تاریخ؛ سفری که با تمام کوتاهبودن، گویای همه چیز است و پایانی اقناعکننده پیش پای مخاطب میگذارد.
یادداشت از مسعود آذرباد
بستگان حماد بهمحض متوجهشدن، مخالفت میکنند و از قراری حرف میزنند که در سالهای کودکی حماد رخ داده است. طوبی هم بدون اطلاعدادن به کسی، راهی سفر میشود. تصادف مصطفی و زمینگیرشدن او که پسر طوبی است، باعث میشود حماد بیفتد دنبال طوبی و صفیه هم به آنها بپیوندد. حالا کاروان سهنفرۀ آنها راه بصره تا کربلا را پیاده میروند تا هریک به مراد دلشان برسد: طوبی به پسرش حسن، حماد و صفیه هم به یکدیگر. در سفر است که به خواهش حماد و صفیه، طوبی از گذشتهاش برای آنها میگوید و اینکه چگونه دختری تهرانی، ساکن بصره شد.
کتاب 296صفحهای اربعین طوبی که سیدمحسن امامیان آن را نوشته و نشر جمکران هم آن را منتشر کرده است، با طرح جلد جذاب و سنتیاش، برای مخاطب فضاسازی میکند که در داخل کتاب با چه چیزی روبهروست: فضایی سنتی با درونمایۀ دینی. استفاده از اسامی حضرت عباس علیهالسلام و حضرت زینب علیهاالسلام، خود، نکتۀ دیگری است که به زیرمتن تصویرسازی عمق بخشیده است.
هنگام مطالعۀ اربعین طوبی، اولین چیزی که جلب توجه میکند لحن و روایت نویسنده است؛ لحن و روایتی که هنگام توصیفات محیط و گفتار و رفتار شخصیتها، رنگوبوی عربی و عراقی آن کاملاً مشخص است. هندسۀ نگارشی که نویسنده انتخاب کرده است، تبوتاب زبان عربی را به مخاطب انتقال میدهد: نوعی سجع گویی که نه فضلفروشانه است، نه باعث دستانداز فکری در خواندن کتاب میشود. اربعین طوبی برای مخاطب باورپذیر است.
فارغ از ویژگیهای فرمی، با نگاهی عمیقتر میتوان ویژگیهای محتوایی اربعین طوبی را نیز دریافت. بهترین توصیفی که دربارۀ اربعین طوبیمیتوان گفت، «پل»بودن آن است. اربعین طوبی پلی است بین شیعه و سنی، بین گذشته و حال، بین ایران و عراق، بین مادر و فرزند، بین عاشق و معشوق، بین خواهر و برادر، بین تهران و بصره و کربلا؛ بین تمام اینها پل میشود تا آنها را به هم برساند؛ تا از طریق قصه، در همان حال که از وحدت سخن میگوید، از اهلبیت و اثر شگرف آنها در جامعۀ اسلامی بگوید؛ از حسین بگوید که چگونه حتی شیخصالح سنی هم برای حفاظت از زائر کربلا، هر کاری میکند؛ که حتی عرب بدویای همچون فرهان، به حسین اقتدا میکند و باکی ندارد اگر خونش در راه او ریخته شود.
کتاب پر از کلیدواژه است؛ کلیدواژههایی که همچون شهاب ثاقب، گرچه سریع میگذرند، راهنمایند. نه گنگ و سرسری هستند، نه شعاری و کاغذی. جاندار و زنده بودن این کلیدواژهها را از لابهلای کسانی که خود را به آنها گره زدهاند میتوان دید: حسن، پسر طوبی، که خودش را به مصطفی چمران گره زد و راه او را رفت؛ خالد و عدنانی که در پی تکرار قادسیه، همراه حزب بعث شدند؛ داعشی که گرچه حضور پررنگی دارد، برای همه معلوم است که ماندنی نیست و به همین زودی خواهد رفت.
نکتۀ بسیار مهم دیگری که باید به آن توجه کرد سبک زندگی است. نویسنده بیآنکه نژاد و زبان خود را بر شخصیتها تحمیل کند، با موشکافی و دقت فراوان به توصیف و بررسی سبک زندگی عراقیاسلامی پرداخته است. این مسئله را نباید به پای عربزدگی نوشت، که از لوازم کتابی چوناربعین طوبی همین نشاندادن سبک زندگی شخصیتهایش است. نویسنده در همان حال که بهصورت داستانی و غیرمستقیم ویژگیهای این سبک زندگی را بیان میکند، سرچشمه و آبشخور اصلی این تفکر را که همانا دین اسلام و سنت اهلبیت است معرفی میکند. اینجاست که تلاش واقعی نویسنده نمایان میشود. نویسنده از مفهوم ملت، گرد و خاک تاریخ را میزداید و با کنارگذاشتن مفهوم غربی ملت، صحبت از ملت اسلام میکند؛ ملتی که در اینجا نه یک مفهوم نژادی، که مفهومی آیینی و قرآنی است.
بخشهای مختلف کتاب بهصورت گام مشخص شدهاند. گویی مخاطب نیز همراه شخصیتهای داستان، پای پیاده عزم کربلا میکند تا او نیز گمشدهاش را پیدا کند. وقتی که مخاطب به گام چهلم میرسد، اربعین او شروع میشود؛ اربعینی که نه زمان دارد و نه مکان. هرجا که مخاطبی خود را در برابر خون خدا ببیند شروع میشود. گام چهلم، دوباره سفری است در تاریخ؛ سفری که با تمام کوتاهبودن، گویای همه چیز است و پایانی اقناعکننده پیش پای مخاطب میگذارد.
یادداشت از مسعود آذرباد
https://mananashr.ir/news/18140/
برای ذخیره در کلیپ برد کلیک کنید
نظر بدهید