چرا سفیدی‌هایی که هر روز می‌بینیم را نمی‌نویسند؟!/ مخاطبم را عموم مردم دیدم نه یک قشر خاص
چهارشنبه 17 خرداد 1396

چرا سفیدی‌هایی که هر روز می‌بینیم را نمی‌نویسند؟!/ مخاطبم را عموم مردم دیدم نه یک قشر خاص

نویسنده مجموعه داستان «شغل شریف» گفت: اینکه ما عادت کنیم به غر زدن و همه کاسه‌ها را بر سر دیگران بشکنیم درست نیست. هیچ وقت اهالی هنر از خود پرسیده‌اند ما چه کرده‌ایم؟ چرا سفیدی‌هایی که همه هر روز می‌بینیم را نمی‌نویسند؟!

به گزارش پایگاه اطلاع‌رسانی مجمع ناشران انقلاب اسلامی، منانشر، به نقل از خبرگزاری فارس، مجموعه داستان «شغل شریف» اثر محمدعلی جعفری را باید مصداق مظلومیت آثار در فضای نشر کشور دانست. این مجموعه داستان که حتی برخی از وابستگان به ناشر نیز از وجود آن بی‌اطلاع بودند در حالی سال گذشته منتشر شده که غیر از خبر رونمایی آن در شهری که نویسنده اهل آنجا است خبر دیگری از آن در فضای رسانه‌ای نبود و این گواهی بر مظلوم بودن نویسنده و اثر دارد.
این مجموعه داستان که باید آن را اثری متمایز در حوزه سبک زندگی خواند به قلم محمدعلی جعفری نوشته شده و نویسنده سعی داشته با زبانی ساده به مسائلی چون سبک زندگی و عادت پسندیده در آداب و رسوم اشاره کند.
نویسنده در این اثر سعی داشته با زبانی ساده و بی‌تکلف خواننده را با مسائلی که از آنها غافل است مواجه کند و در این مسیر موفق نیز بوده است. مجموعه داستان «شغل شریف» را باید از جمله آثاری دانست که خواننده را با واقعیت سبک زندگی و عوامل موثر بر آنها روبرو می‌کند. این مجموعه داستان را نشر سوره مهر منتشر کرده است.
به بهانه این مجموعه داستان سراغ نویسنده آن رفتیم تا سخنانش را شنیده باشیم. او در این گفت‌وگو خیلی موجز و مستقیم حرف زد و پیچیده و درشت سخن نگفت. او سبک زندگی را همین موضوعات دم دستی دانست. او در رابطه با روایت سرراست در داستانش معتقد است نیازی ندیدم که پیچیده بگویم چون برای عموم مخاطبان نوشته بودم و این  مسئله را در سخنانش نیز می‌شد دید زیرا خیلی کوتاه پاسخ می‌داد. او شهرستانی بودن خود را عاملی بر دیده نشدنش در طول یک سال پس از انتشار داستانش قلمداد کرد. در ادامه مشروح این گفت‌وگو را می‌خوانید.
*سبک زندگی یعنی همین!
فارس: در انتخاب مسئله و سوژه سراغ مسائلی رفتید که بسیار به ما نزدیک است ولی ما ساده از کنار آنها رد می‌شویم. در این مورد توضیح می‌دهید؟
سبک زندگی یعنی همین! مسائلی ساده و روزمره‌ای که هر روز از کنار آنها رد می‌شویم و ساده به آنها نگاه می‌کنیم. ما گاهی فکر می‌کنیم برای نوشتن داستان باید سراغ یکسری سوژه‌های عجیب و غریب برویم، در صورتی که همین سوژه‌های به ظاهر ساده، بیشتر برای مخاطب جذابیت دارد و احساس همذات پنداری می‌کند.
فارس: سبک زندگی و عادات و رفتارهای زندگی که در گذشته بسیار رواج داشته در داستان‌های کتاب بسیار برجسته است. هدف شما از تصویر کردن این سبک زندگی تلنگر و یادآوری بوده است؟ مثلا فرزندآوری یا برکتی که از سوی خدا می‌آید در این کتاب به خوبی با زبانی روان به خواننده منتقل می‌شود.
بله. البته بنده در دور و بر خود گاهی این سبک زندگی را در بعضی افراد می‌بینم. اینطور هم نیست که این نوع زندگی‌ها برای قدیم بوده ولی متاسفانه خیلی در زندگی‌های امروزی کم رنگ شده است.
*مخاطبم را عموم مردم دیدم نه یک قشر خاص
فارس: شما برای روایت قصه‌های این کتاب اصلا سراغ بازی‌های فرمی پیچیده نرفتید. این به خاطر تجربه اول بود یا اصلا اهل پیچیده‌گویی نیستید؟
نیازی ندیدم برای پیچیده گویی. از همان اول کلاه خودم را قاضی کردم که مخاطبم را عموم مردم ببینم نه یک قشر خاص. برای همین سعی کردم با زبان ساده و روان داستان‌هایم را روایت کنم.
فارس: فضاسازی‌های کتاب به خوبی از کار درآمده، برای این مسئله موقعیت‌های بسیاری را باید تجربه کرده باشید. در این مورد توضیح می‌دهید؟
اصولا آدم هایی که داستان می خوانند و داستان می نویسند از کنار موقعیت‌های اطراف شان ساده نمی گذرند. من سعی می‌کنم همه آن چه برایم تازگی دارد و مهم است را گوشه ذهن و دفترم یادداشت کنم و موقع نوشتن بنا به نیازم از هر کدام استفاده کنم.
فارس: باورهایی که این روزها فراموش شده در کتاب شما برجسته است. وقتی داستان‌ها را شروع کردید به اینکه آنها را در کتاب‌تان بیاورید فکر کرده بودید؟
بله. از همان اول مثل یک مهندس ساختمان شالوده داستان‌ها را چیدم. همه موضوعات را مشخص کردم و بعد افتادم دنبال سوژه‌ای برای روایت آن.
*چون تهرانی نبودم کتابم دیده نشد
فارس: چرا این مجموعه داستان آنطور که باید اصلا دیده نشده و با وجود گذشت یک سال از انتشار آن اصلا به آن پرداخته نشده است، علت این مسئله را در چه می‌بینید؟
نداشتن رسانه و از طرفی هم شهرستانی بودن عواملی هستند که موجب شدند این مسئله رقم بخورد.
فارس: شما داستان اجتماعی نوشتید ولی به هیچ وجه سیاه نیست و بسیار امیدوارکننده است. تفاوت میان داستان اجتماعی سیاه و مایوس با نمونه امیدوارکننده‌اش در کجاست؟
به نوع نگاه آدم‌ها به اطرافشان باز می‌گردد. وقتی من کشورم را دوست دارم و افتخار می‌کنم در زیر پرچم ولایت فقیه و نظام اسلامی نفس می‌کشم همه چیز را سفید می‌بینم. اگر لکه‌ای هم وجود دارد زیاد به چشم نمی‌آید. برای همین است که داستان‌هایم امیدوارکننده است.
*چرا سفیدی‌هایی که همه هر روز می‌بینیم را نمی‌نویسند؟!
فارس: اینطور رسم شده که داستان اجتماعی باید سیاه باشد. در این مورد نظرتان چیست؟
اینکه ما عادت کنیم به غر زدن و همه کاسه‌ها را بر سر دیگران بشکنیم درست نیست. هیچ وقت اهالی هنر از خود پرسیده‌اند ما چه کرده‌ایم؟ یک سوزن به خود بزنیم یک جوالدوز به دیگران. به نظرم به جای این سیاه نمایی‌ها باید راه کار بدهیم و از همه مهمتر خودمان آتش بیار معرکه نباشیم. گاهی بعضی سوژه‌هایی را انتخاب می‌کنند که در یک دهه در کل کشور به تعداد انگشت دست هم اتفاق نیفتاده و آن را برجسته می کنند. چرا سفیدی‌هایی که همه هر روز می‌بینیم را نمی‌نویسند؟!
 
نظر بدهید