شنبه 20 خرداد 1396
ماجراجوییهای جهانیِ آمریکا
کتاب ماجراجوییهای جهانی آمریکا از جنگ جهانی دوم تا تهاجم به عراق، پنج بخش دارد که بر اساس سیرِ تاریخیِ مداخلات آمریکا تدوین شدهاند.
دولتمردان آمریکایی از بدو تولد این کشور جنایات متعدد ضدبشری مرتکب شدهاند. قتلعام فجیع سرخپوستها آغازی بود بر شکلگیری دولتی تروریستی که هیچ حدومرزی بر جنایات خود نمیشناسد. بخش مهمی از کشتارها، ترورها و قتلعامهای آمریکایی، پس از جنگ جهانی دوم رخ داده است. جالب اینکه همۀ جنایتهای آمریکا همواره با توجیههایی ایدئولوژیک، اخلاقی و دمکراتیک به پیش میرفته است. کتاب حاضر مروری دقیق و مستند بر جنایات آمریکا در دوران پس از جنگ جهانی دوم است که شیوههای مداخلۀ آمریکا در کشورها و تعداد کشتههای هر مداخله را بیان میکند.
کتاب ماجراجوییهای جهانی آمریکا از جنگ جهانی دوم تا تهاجم به عراق، پنج بخش دارد که بر اساس سیرِ تاریخیِ مداخلات آمریکا تدوین شدهاند. این بخشها از جنگ جهانی دوم شروع شده و از مداخلات افراطگرایانۀ جانسون و کندی عبور میکند تا به دوران جنگ سرد برسد. مهمترین مقطع پس از جنگ سرد، حادثۀ ۱۱سپتامبر و آغاز دوران جدیدِ ماجراجوییهای آمریکاست. از انواع مداخلههای آمریکا، ۳۴ نمونه با استفاده از آمارهای دقیق و ترسیم آنها در قالب جدول بررسی شده و در هر نمونه، روشهای مداخله و میزان خسارات نیز بیان شده است تا اهداف پنهان آمریکا در پسِ ادعاهای فریبندۀ این کشور آشکار گردد. نویسنده واژۀ «مداخله» را دارای مفهومی رقیقتر از جنگ دانسته و کوشیده است تنها به مداخلههای آمریکا بپردازد. بدین منظور، ابتدا از سالهای اولیۀ جنگ سرد (۱۹۴۵تا۱۹۶۰) ۶ مداخله را بررسی میکند، ازجمله دخالت آمریکا در ایران، گواتمالا و یونان. سپس ۱۴ نمونه از مداخلهها را بین سالهای ۱۹۶۱تا۱۹۷۶ (دوران افراطگراییِ آمریکا) تبیین کرده و در نهایت ده نمونه را از دوران اخیر (حدوداً پس از انقلاب اسلامی) مثل افغانستان، نیکاراگوئه و هائیتی بررسی مینماید. نویسنده با جمعبندی تعداد انسانهایی که بهدست آمریکا کشته شدهاند، درمجموع به ۷میلیون نفر میرسد (ص۵۱). جمعبندی سالیوان بر روی ۷میلیون نفر کشته کمی محتاطانه بهنظر میرسد؛ زیرا نوام چامسکی در کتاب تروریسم غرب عدد ۵۵میلیون کشته را بیان میدارد. سایت گلوبال ریسرچر نیز حدود ۲۰۰میلیون نفر را تنها برای مقطع پس از جنگ جهانی دوم ذکر میکند.
سالیوان، نویسندۀ این کتاب، استاد تاریخ و سیاست در دانشگاه درکسل آمریکاست. وی در موضوع کنترل تسلیحات و عدم اشاعۀ هستهای، مقالات متعددی نوشته است. ادعای اصلیِ نویسنده آن است که هدف اساسی ایالات متحده پس از جنگ جهانی دوم، نشاندن آمریکا بهجای قدرتهای امپریالیستی پیش از جنگ جهانی دوم (انگلیس، فرانسه، آلمان و ژاپن) بوده است. ترور، کودتا، اشغال، قتلعام، گذاشتن مهرههای مؤثر و تحریم، ازجمله روشهای آمریکا برای مداخلهگری است؛ اما هدف تنها یک چیز بوده است: تحقق سرمایهداری و سردمداری اقتصاد جهانی توسط آمریکا. بنابراین هدف آشکارا اقتصادی است و نیازمند امنسازی فضای جهانی، نه برای تحقق سرمایهداری، بلکه برای بسط سرمایهداری آمریکایی بوده است. در این میان، بهانههای ایدئولوژیکِ مقابله با کمونیسم یا بهانۀ اخلاقیِ ترویج دمکراسی و مقابله با سلاحهای کشتار جمعی یا مبارزه با مواد مخدر و... همگی پوششی برای اهداف آمریکا بودهاند.
فهرست جنایات آمریکا در این کتاب به این شرح است: دوازده مورد اشغال نظامی، یازده مورد کودتای نظامی، نُه مورد تلاش برای کشتن رهبران کشورها و نه مورد تسامح در برابر کشتارهای بیرویه و بعضاً در حد نسلکشی توسط دستنشاندههای آمریکا (ص۴۷). در موارد متعددی تروریسم دولتیِ آشکاری رخ داده است. در نُه کشور، مداخله بهشکل کمک به نیروهای ضدحکومتی بوده است، مثل ارتش سری در لائوس، شورشیان کُرد در عراق و سازمان مجاهدین در ایران. در هشت مورد نیز آمریکا با اعزام نیروهای خشن ضدشورش، به دولتها در سرکوب مخالفان کمک کرده است، مثل کامبوج، یونان، فیلیپین و اندونزی. آمریکا برای هریک از مداخلههای خود، شخصیتهای کلیدیای را بهکار میگرفت که ماهیتشان متنوع بوده است؛ بهطوری که نُه نفر از این شخصیتها جزو نیروهای تبهکار، پانزده نفر از جاسوسان و چهار نفر از قاچاقچیان مواد مخدر بودهاند. دیکتاتورها ازجمله محبوبترین شخصیتهای کلیدی آمریکا برای پیشبرد سرمایهداری آمریکایی بودهاند؛ بهطوری که این کشور حداقل در چهارده مورد، دیکتاتوری را بر دمکراسی ترجیح داده است (ص۴۸).
سالیوان مطالب کتاب را به ترتیب رئیسجمهورهای آمریکا تدوین کرده و هر مقطعی را مجزا بررسی میکند. وی دکترین ترومن را اتکا به سازمان سیا، تأسیس آژانس انرژی اتمی و تشکیل وزارت دفاع میداند و معتقد است او میخواست با این سه سازمان، نفوذ خود را به کل جهان بسط دهد. ترومن برای رسیدن به هدفش به ایجاد وحشت در آمریکا نیاز داشت تا آمریکاییها به این باور برسند که تهدیدی وجود دارد و باید برای رفع آن تلاش کنند. وی کمونیسم را خطر معرفی کرده و برای رفع آن به یونان حمله کرده و با۱۵۰هزار کشته و آوارهکردن ۸۰۰ هزار نفر، توانست یونان را به دامن آمریکا بازگرداند. ایجاد سازمان انرژی اتمی توسط ترومن، و تأسیس صندوق توسعۀ بینالمللی توسط کندی، از تدابیر آمریکا برای بسط دامنۀ نفوذ خود بوده است؛ بهطوری که کمکهای مالی آمریکا از طریق سازمان سیا، از طریق صندوق توسعۀ بینالمللی پیگیری میشود تا ظاهر موجهتری داشته باشد (ص۱۶۴).
سالیوان به مداخلۀ آمریکا در ایران نیز اشاره کرده و میگوید: ایران تنها ۱۸درصد از پول فروش نفت خود را از شرکت انگلیسی نفت دریافت میکرد. تحقیرآمیزبودن این قرارداد زمینهساز اعتراضات مردمی و رویکارآمدن دولتی مخالف انگلیس شد؛ اما آمریکا طی کودتای آژاکس، با کشتن ۱۵۰۰ نفر توانست دولت ایران را از سر راه بردارد. در گواتمالا نیز کودتایی شبیه به کودتای ایران انجام شد. آمریکا با آموزش ۳۰۰ مزدور، جنگی داخلی ایجاد کرد که طی آن ۲۰۰هزار نفر کشته و چندصد روستا نابود شدند (ص۱۳۱).
دخالت در کنگو و کوبا از دیگر ماجراجوییهای آمریکا بوده که نویسنده اطلاعات ارزشمندی از ابعاد آن ارائه میکند. عملیات علیه کاسترو با نام «افلاطون» و با تربیت گروههای کوچک نظامی ضدکاسترو آغاز شد. طرح زاپاتا و اعزام نیروهای تبعیدیِ کوبا به جنگ علیه کاسترو و ۳۳ بار ترور نافرجام کاسترو، ازجمله اقدامات آمریکا بوده است. پس از اثبات دخالت آمریکا در خلیج خوکها، کاسترو از شوروی درخواست حمایت کرد و شوروی نیز موشکهای دارای ظرفیت حمل کلاهک اتمی را با کشتی به کوبا فرستاد؛ اما آمریکا مانع تخلیه کشتی شد و قول داد که از هر نوع مداخلهای در کوبا خودداری کند.
نویسنده در بخشهای مختلفی که جنایات آمریکا را ذکر میکند، به نتیجۀ آن جنایتها در تأمین منافع آمریکا نیز توجه دارد. وی دربارۀ نتیجهبخشی کودتا علیه دولت دکتر مصدق تردید کرده و این کودتا را از عوامل انقلاب اسلامی میداند؛ انقلابی که با تسخیر سفارت آمریکا، یکی از بزرگترین شکستها را به سیاست خارجی آمریکا وارد کرد. وی نتیجۀ اقدامات آمریکا در کوبا را نیز، بقای طولانیمدت و اسطورهایِ فیدل کاسترو میبیند که این کشور را برای همیشه در اردوگاه کمونیسم قرار داد.
کشتار غیرنظامیان کرۀ جنوبی توسط آمریکا، ۲۶تا۲۹ ژوئیه ۱۹۵۰
قتلعام سرخپوستها در ۲۹ دسامبر ۱۸۹۰
دخالت سازمان سیا در لائوس از شرمآورترین مواردی است که در این کتاب بیان میشود. سازمان سیا در لائوس علاوه بر پولشویی، به قاچاق تریاک و تبدیل آن به هروئین در آزمایشگاهی در شمال لائوس روی آورده بود. این منطقه تا سال ۱۹۷۰ منبع ۷۰درصد تریاک، مورفین و هروئین جهان شده بود. در این سالها، آمریکا با ویتنام نیز درگیر جنگ بود و ویتنامیهای شمالی از لائوس برای انتقال سلاح به ویتنامیهای جنوبی استفاده میکردند. آمریکا به همین بهانه لائوس را بهشکل حیرتآوری بمبماران کرد و بیش از ۲میلیون تُن بمب روی لائوس ریخت که یکسوم جمعیت این کشور، یعنی ۱میلیون نفر، کشته شدند (ص۱۹۳). در جنگ با ویتنام نیز ۲میلیون نفر کشته شدند؛ جنگی که ۳میلیون آمریکایی (سالانه نیممیلیون نفر) در آن شرکت کردند.
آمریکا در اندونزی نیز با حمایت از سوکارنو توانست نیممیلیون کمونیست را بکشد. حمله به کامبوج هم یکی از بدنامترین مداخلههای آمریکا بوده است. پانزدههزار نیروی آمریکایی یکی از بزرگترین نسلکشیهای تاریخ را در کامبوج مرتکب شده و ۲۵درصد از مردم این کشور را قتلعام کردند؛ یعنی ۵۴۰هزار نفر. چنین نسلکشیای در تیمور شرقی نیز توسط آمریکا رخ داد. حمایت ریگان از رژیمی فاسد در السالوادور به قتل ۷۵هزار نفر که اغلب غیرنظامی بودند کشیده شد (ص۳۲۱). در نیکاراگوئه نیز جنگی داخلی به راه انداختند که ۳۰هزار کشته بر جای گذاشت. تأسیس گروههای افراطی در افغانستان از دیگر اقدامات آمریکا بود که ۱میلیون نفر کشته بر جای گذاشت (ص۳۴۲). در پاناما نیز ۱۳هزار نفر طی مداخلۀ آمریکا در این کشور کشته شدند.
نویسنده فهرست بلندی از مداخلههای خونبار آمریکا را بهصورت مستند ذکر میکند. وی به عراق، یوگسلاوی و گینه نیز اشاره میکند و میگوید: در زمان اشغال کویت توسط صدام، ۱۰۰هزار عراقی در بمبارانهای آمریکا کشته شدند. همچنین در حملۀ آمریکا به عراق، تخمین زده میشود که ۶۰۰هزار نفر کشته شده باشند. در یوگسلاوی هم بهرغم مداخلۀ ناتو، ۲۵۰هزار نفر کشته شدند و پاکسازی قومی رخ داد که بخشی از مسئولیت آن بهعهدۀ بوش و کلینتون است (ص۳۸۸). گویان (گینه) که اقتصاد بسیار خوبی داشت، پس از مداخلات آمریکا و استقرار رژیمی تکحزبی و فاسد و نژادپرست در این کشور، رو به افول نهاد و در دهۀ ۱۹۶۰ به رتبۀ ۸۳ از ۱۴۲کشور نزول کرد (ص۱۸۷).
حقوق بشر از نوع آمریکایی در ایران
نویسنده معتقد است سیاستهای نیکسون با سایر دولتمردان آمریکا متفاوت بود. وی دکترین خود را بر حمایت آمریکا از متحدان منطقهای (بهجای حملۀ مستقیم نظامی) پایه گذاشت و بر این اساس از ویتنام جنوبی، عربستان و ایران حمایت جدی به عمل آورد. سالیوان نگاه مثبتی به کارتر داشته و او را انسانی صادق و مؤمن میداند که علاقهای به جنگ نداشت. در این باره تأمل بیشتری لازم است؛ زیرا کارتر تنها درمورد ایران، از کودتا علیه انقلاب اسلامی حمایت کرده و برای آزادی گروگانهای آمریکایی نیز دست به حملۀ نظامی برد که هر دو به شکست انجامید. سخن پایانی سالیوان این است که دیگر دوران ماجراجوییهای آمریکا به پایان رسیده است (ص۴۵۰). پایان سلطهطلبیهای نظامی آمریکا مسئلهای است که صاحبنظران متعددی از آمریکا و اروپا از قبیل نوام چامسکی، شان کلارک، فرید زکریا، توماس پیکتی، جوزف استیگلیتز و... به آن باور دارند.
کتاب ماجراجوییهای جهانی آمریکا، از جنگ جهانی دوم تا تهاجم به عراق، یکی از بهترین کتابها برای شناخت آمریکا بوده که دریایی از اطلاعات مستند را با جزئیات ذکر میکند. مطالعۀ این کتاب به جوانان و دانشجویان علاقهمند به آمریکاشناسی توصیه میشود. نویسندۀ آمریکایی آن با وجود تعلق خاطرش به آمریکا و درنظرداشتن منافع آمریکا، حقایق بسیاری را بیان میکند. چکیدۀ این کتاب در یک جمله این است که هدف آمریکا حفظ سیطرۀ خود بر سرمایهداری است؛ بنابراین حتی وقتی جرج بوش شعار مبارزه با تروریسم سر میدهد، حکومت هائیتی و ونزوئلا را هم در کنار عراق و افغانستان هدف قرار میدهد! درحالیکه ونزوئلا و هائیتی هرگز تروریست نبودهاند. نویسنده پایۀ اقدامات آمریکا را باور به داروینیسم اجتماعی و اصل بقای اصلح میداند؛ تئوریای که بهدلیل نگاه مادی به جهان و انسان، چنین نتایج هولناکی را رقم میزند.
کتاب «ماجراجوییهای جهانی آمریکا از جنگ جهانی دوم تا تهاجم به عراق» تألیف مایکل جی سالیوان و با ترجمۀ ستوده زیباکلام از سوی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشۀ اسلامی منتشر گردیده است.
سوتیتر
دیکتاتورها ازجمله محبوبترین شخصیتهای کلیدی آمریکا برای پیشبرد سرمایهداری آمریکایی بودهاند؛ بهطوری که این کشور حداقل در چهارده مورد، دیکتاتوری را بر دمکراسی ترجیح داده است (ص۴۸).
نویسنده با جمعبندی تعداد انسانهایی که بهدست آمریکا کشته شدهاند، درمجموع به آمار ۷میلیون نفر میرسد (ص۵۱). جمعبندی سالیوان بر روی ۷میلیون نفر کشته کمی محتاظانه بهنظر میرسد؛ زیرا نوام چامسکی در کتاب تروریسم غرب، عدد ۵۵میلیون کشته را بیان میکند. سایت گلوبال ریسرچر نیز حدود ۲۰میلیون نفر را تنها برای مقطع پس از جنگ جهانی دوم ذکر میکند.
حمله به کامبوج یکی از بدنامترین مداخلههای آمریکا بوده است. پانزدههزار نیروی آمریکایی یکی از بزرگترین نسلکشیهای تاریخ را در کامبوج مرتکب شدند و ۲۵درصد از مردم این کشور را قتلعام کردند.
سازمان سیا در لائوس علاوه بر پولشویی، به قاچاق تریاک و تبدیل آن به هروئین در آزمایشگاهی در شمال لائوس روی آورده بود. این منطقه تا سال ۱۹۷۰ منبع ۷۰درصد تریاک، مورفین و هروئین جهان شده بود.
آمریکا بیش از ۲میلیون تُن بمب روی لائوس ریخت که یک سوم جمعیت این کشور، یعنی ۱میلیون نفر، کشته شدند (ص۱۹۳). در جنگ با ویتنام نیز ۲میلیون نفر کشته شدند؛ جنگی که ۳میلیون آمریکایی (سالانه نیممیلیون) در آن شرکت کردند.
یادداشت از حسن حاجی محمدی
کتاب ماجراجوییهای جهانی آمریکا از جنگ جهانی دوم تا تهاجم به عراق، پنج بخش دارد که بر اساس سیرِ تاریخیِ مداخلات آمریکا تدوین شدهاند. این بخشها از جنگ جهانی دوم شروع شده و از مداخلات افراطگرایانۀ جانسون و کندی عبور میکند تا به دوران جنگ سرد برسد. مهمترین مقطع پس از جنگ سرد، حادثۀ ۱۱سپتامبر و آغاز دوران جدیدِ ماجراجوییهای آمریکاست. از انواع مداخلههای آمریکا، ۳۴ نمونه با استفاده از آمارهای دقیق و ترسیم آنها در قالب جدول بررسی شده و در هر نمونه، روشهای مداخله و میزان خسارات نیز بیان شده است تا اهداف پنهان آمریکا در پسِ ادعاهای فریبندۀ این کشور آشکار گردد. نویسنده واژۀ «مداخله» را دارای مفهومی رقیقتر از جنگ دانسته و کوشیده است تنها به مداخلههای آمریکا بپردازد. بدین منظور، ابتدا از سالهای اولیۀ جنگ سرد (۱۹۴۵تا۱۹۶۰) ۶ مداخله را بررسی میکند، ازجمله دخالت آمریکا در ایران، گواتمالا و یونان. سپس ۱۴ نمونه از مداخلهها را بین سالهای ۱۹۶۱تا۱۹۷۶ (دوران افراطگراییِ آمریکا) تبیین کرده و در نهایت ده نمونه را از دوران اخیر (حدوداً پس از انقلاب اسلامی) مثل افغانستان، نیکاراگوئه و هائیتی بررسی مینماید. نویسنده با جمعبندی تعداد انسانهایی که بهدست آمریکا کشته شدهاند، درمجموع به ۷میلیون نفر میرسد (ص۵۱). جمعبندی سالیوان بر روی ۷میلیون نفر کشته کمی محتاطانه بهنظر میرسد؛ زیرا نوام چامسکی در کتاب تروریسم غرب عدد ۵۵میلیون کشته را بیان میدارد. سایت گلوبال ریسرچر نیز حدود ۲۰۰میلیون نفر را تنها برای مقطع پس از جنگ جهانی دوم ذکر میکند.
سالیوان، نویسندۀ این کتاب، استاد تاریخ و سیاست در دانشگاه درکسل آمریکاست. وی در موضوع کنترل تسلیحات و عدم اشاعۀ هستهای، مقالات متعددی نوشته است. ادعای اصلیِ نویسنده آن است که هدف اساسی ایالات متحده پس از جنگ جهانی دوم، نشاندن آمریکا بهجای قدرتهای امپریالیستی پیش از جنگ جهانی دوم (انگلیس، فرانسه، آلمان و ژاپن) بوده است. ترور، کودتا، اشغال، قتلعام، گذاشتن مهرههای مؤثر و تحریم، ازجمله روشهای آمریکا برای مداخلهگری است؛ اما هدف تنها یک چیز بوده است: تحقق سرمایهداری و سردمداری اقتصاد جهانی توسط آمریکا. بنابراین هدف آشکارا اقتصادی است و نیازمند امنسازی فضای جهانی، نه برای تحقق سرمایهداری، بلکه برای بسط سرمایهداری آمریکایی بوده است. در این میان، بهانههای ایدئولوژیکِ مقابله با کمونیسم یا بهانۀ اخلاقیِ ترویج دمکراسی و مقابله با سلاحهای کشتار جمعی یا مبارزه با مواد مخدر و... همگی پوششی برای اهداف آمریکا بودهاند.
فهرست جنایات آمریکا در این کتاب به این شرح است: دوازده مورد اشغال نظامی، یازده مورد کودتای نظامی، نُه مورد تلاش برای کشتن رهبران کشورها و نه مورد تسامح در برابر کشتارهای بیرویه و بعضاً در حد نسلکشی توسط دستنشاندههای آمریکا (ص۴۷). در موارد متعددی تروریسم دولتیِ آشکاری رخ داده است. در نُه کشور، مداخله بهشکل کمک به نیروهای ضدحکومتی بوده است، مثل ارتش سری در لائوس، شورشیان کُرد در عراق و سازمان مجاهدین در ایران. در هشت مورد نیز آمریکا با اعزام نیروهای خشن ضدشورش، به دولتها در سرکوب مخالفان کمک کرده است، مثل کامبوج، یونان، فیلیپین و اندونزی. آمریکا برای هریک از مداخلههای خود، شخصیتهای کلیدیای را بهکار میگرفت که ماهیتشان متنوع بوده است؛ بهطوری که نُه نفر از این شخصیتها جزو نیروهای تبهکار، پانزده نفر از جاسوسان و چهار نفر از قاچاقچیان مواد مخدر بودهاند. دیکتاتورها ازجمله محبوبترین شخصیتهای کلیدی آمریکا برای پیشبرد سرمایهداری آمریکایی بودهاند؛ بهطوری که این کشور حداقل در چهارده مورد، دیکتاتوری را بر دمکراسی ترجیح داده است (ص۴۸).
سالیوان مطالب کتاب را به ترتیب رئیسجمهورهای آمریکا تدوین کرده و هر مقطعی را مجزا بررسی میکند. وی دکترین ترومن را اتکا به سازمان سیا، تأسیس آژانس انرژی اتمی و تشکیل وزارت دفاع میداند و معتقد است او میخواست با این سه سازمان، نفوذ خود را به کل جهان بسط دهد. ترومن برای رسیدن به هدفش به ایجاد وحشت در آمریکا نیاز داشت تا آمریکاییها به این باور برسند که تهدیدی وجود دارد و باید برای رفع آن تلاش کنند. وی کمونیسم را خطر معرفی کرده و برای رفع آن به یونان حمله کرده و با۱۵۰هزار کشته و آوارهکردن ۸۰۰ هزار نفر، توانست یونان را به دامن آمریکا بازگرداند. ایجاد سازمان انرژی اتمی توسط ترومن، و تأسیس صندوق توسعۀ بینالمللی توسط کندی، از تدابیر آمریکا برای بسط دامنۀ نفوذ خود بوده است؛ بهطوری که کمکهای مالی آمریکا از طریق سازمان سیا، از طریق صندوق توسعۀ بینالمللی پیگیری میشود تا ظاهر موجهتری داشته باشد (ص۱۶۴).
سالیوان به مداخلۀ آمریکا در ایران نیز اشاره کرده و میگوید: ایران تنها ۱۸درصد از پول فروش نفت خود را از شرکت انگلیسی نفت دریافت میکرد. تحقیرآمیزبودن این قرارداد زمینهساز اعتراضات مردمی و رویکارآمدن دولتی مخالف انگلیس شد؛ اما آمریکا طی کودتای آژاکس، با کشتن ۱۵۰۰ نفر توانست دولت ایران را از سر راه بردارد. در گواتمالا نیز کودتایی شبیه به کودتای ایران انجام شد. آمریکا با آموزش ۳۰۰ مزدور، جنگی داخلی ایجاد کرد که طی آن ۲۰۰هزار نفر کشته و چندصد روستا نابود شدند (ص۱۳۱).
دخالت در کنگو و کوبا از دیگر ماجراجوییهای آمریکا بوده که نویسنده اطلاعات ارزشمندی از ابعاد آن ارائه میکند. عملیات علیه کاسترو با نام «افلاطون» و با تربیت گروههای کوچک نظامی ضدکاسترو آغاز شد. طرح زاپاتا و اعزام نیروهای تبعیدیِ کوبا به جنگ علیه کاسترو و ۳۳ بار ترور نافرجام کاسترو، ازجمله اقدامات آمریکا بوده است. پس از اثبات دخالت آمریکا در خلیج خوکها، کاسترو از شوروی درخواست حمایت کرد و شوروی نیز موشکهای دارای ظرفیت حمل کلاهک اتمی را با کشتی به کوبا فرستاد؛ اما آمریکا مانع تخلیه کشتی شد و قول داد که از هر نوع مداخلهای در کوبا خودداری کند.
نویسنده در بخشهای مختلفی که جنایات آمریکا را ذکر میکند، به نتیجۀ آن جنایتها در تأمین منافع آمریکا نیز توجه دارد. وی دربارۀ نتیجهبخشی کودتا علیه دولت دکتر مصدق تردید کرده و این کودتا را از عوامل انقلاب اسلامی میداند؛ انقلابی که با تسخیر سفارت آمریکا، یکی از بزرگترین شکستها را به سیاست خارجی آمریکا وارد کرد. وی نتیجۀ اقدامات آمریکا در کوبا را نیز، بقای طولانیمدت و اسطورهایِ فیدل کاسترو میبیند که این کشور را برای همیشه در اردوگاه کمونیسم قرار داد.
کشتار غیرنظامیان کرۀ جنوبی توسط آمریکا، ۲۶تا۲۹ ژوئیه ۱۹۵۰
قتلعام سرخپوستها در ۲۹ دسامبر ۱۸۹۰
دخالت سازمان سیا در لائوس از شرمآورترین مواردی است که در این کتاب بیان میشود. سازمان سیا در لائوس علاوه بر پولشویی، به قاچاق تریاک و تبدیل آن به هروئین در آزمایشگاهی در شمال لائوس روی آورده بود. این منطقه تا سال ۱۹۷۰ منبع ۷۰درصد تریاک، مورفین و هروئین جهان شده بود. در این سالها، آمریکا با ویتنام نیز درگیر جنگ بود و ویتنامیهای شمالی از لائوس برای انتقال سلاح به ویتنامیهای جنوبی استفاده میکردند. آمریکا به همین بهانه لائوس را بهشکل حیرتآوری بمبماران کرد و بیش از ۲میلیون تُن بمب روی لائوس ریخت که یکسوم جمعیت این کشور، یعنی ۱میلیون نفر، کشته شدند (ص۱۹۳). در جنگ با ویتنام نیز ۲میلیون نفر کشته شدند؛ جنگی که ۳میلیون آمریکایی (سالانه نیممیلیون نفر) در آن شرکت کردند.
آمریکا در اندونزی نیز با حمایت از سوکارنو توانست نیممیلیون کمونیست را بکشد. حمله به کامبوج هم یکی از بدنامترین مداخلههای آمریکا بوده است. پانزدههزار نیروی آمریکایی یکی از بزرگترین نسلکشیهای تاریخ را در کامبوج مرتکب شده و ۲۵درصد از مردم این کشور را قتلعام کردند؛ یعنی ۵۴۰هزار نفر. چنین نسلکشیای در تیمور شرقی نیز توسط آمریکا رخ داد. حمایت ریگان از رژیمی فاسد در السالوادور به قتل ۷۵هزار نفر که اغلب غیرنظامی بودند کشیده شد (ص۳۲۱). در نیکاراگوئه نیز جنگی داخلی به راه انداختند که ۳۰هزار کشته بر جای گذاشت. تأسیس گروههای افراطی در افغانستان از دیگر اقدامات آمریکا بود که ۱میلیون نفر کشته بر جای گذاشت (ص۳۴۲). در پاناما نیز ۱۳هزار نفر طی مداخلۀ آمریکا در این کشور کشته شدند.
نویسنده فهرست بلندی از مداخلههای خونبار آمریکا را بهصورت مستند ذکر میکند. وی به عراق، یوگسلاوی و گینه نیز اشاره میکند و میگوید: در زمان اشغال کویت توسط صدام، ۱۰۰هزار عراقی در بمبارانهای آمریکا کشته شدند. همچنین در حملۀ آمریکا به عراق، تخمین زده میشود که ۶۰۰هزار نفر کشته شده باشند. در یوگسلاوی هم بهرغم مداخلۀ ناتو، ۲۵۰هزار نفر کشته شدند و پاکسازی قومی رخ داد که بخشی از مسئولیت آن بهعهدۀ بوش و کلینتون است (ص۳۸۸). گویان (گینه) که اقتصاد بسیار خوبی داشت، پس از مداخلات آمریکا و استقرار رژیمی تکحزبی و فاسد و نژادپرست در این کشور، رو به افول نهاد و در دهۀ ۱۹۶۰ به رتبۀ ۸۳ از ۱۴۲کشور نزول کرد (ص۱۸۷).
حقوق بشر از نوع آمریکایی در ایران
نویسنده معتقد است سیاستهای نیکسون با سایر دولتمردان آمریکا متفاوت بود. وی دکترین خود را بر حمایت آمریکا از متحدان منطقهای (بهجای حملۀ مستقیم نظامی) پایه گذاشت و بر این اساس از ویتنام جنوبی، عربستان و ایران حمایت جدی به عمل آورد. سالیوان نگاه مثبتی به کارتر داشته و او را انسانی صادق و مؤمن میداند که علاقهای به جنگ نداشت. در این باره تأمل بیشتری لازم است؛ زیرا کارتر تنها درمورد ایران، از کودتا علیه انقلاب اسلامی حمایت کرده و برای آزادی گروگانهای آمریکایی نیز دست به حملۀ نظامی برد که هر دو به شکست انجامید. سخن پایانی سالیوان این است که دیگر دوران ماجراجوییهای آمریکا به پایان رسیده است (ص۴۵۰). پایان سلطهطلبیهای نظامی آمریکا مسئلهای است که صاحبنظران متعددی از آمریکا و اروپا از قبیل نوام چامسکی، شان کلارک، فرید زکریا، توماس پیکتی، جوزف استیگلیتز و... به آن باور دارند.
کتاب ماجراجوییهای جهانی آمریکا، از جنگ جهانی دوم تا تهاجم به عراق، یکی از بهترین کتابها برای شناخت آمریکا بوده که دریایی از اطلاعات مستند را با جزئیات ذکر میکند. مطالعۀ این کتاب به جوانان و دانشجویان علاقهمند به آمریکاشناسی توصیه میشود. نویسندۀ آمریکایی آن با وجود تعلق خاطرش به آمریکا و درنظرداشتن منافع آمریکا، حقایق بسیاری را بیان میکند. چکیدۀ این کتاب در یک جمله این است که هدف آمریکا حفظ سیطرۀ خود بر سرمایهداری است؛ بنابراین حتی وقتی جرج بوش شعار مبارزه با تروریسم سر میدهد، حکومت هائیتی و ونزوئلا را هم در کنار عراق و افغانستان هدف قرار میدهد! درحالیکه ونزوئلا و هائیتی هرگز تروریست نبودهاند. نویسنده پایۀ اقدامات آمریکا را باور به داروینیسم اجتماعی و اصل بقای اصلح میداند؛ تئوریای که بهدلیل نگاه مادی به جهان و انسان، چنین نتایج هولناکی را رقم میزند.
کتاب «ماجراجوییهای جهانی آمریکا از جنگ جهانی دوم تا تهاجم به عراق» تألیف مایکل جی سالیوان و با ترجمۀ ستوده زیباکلام از سوی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشۀ اسلامی منتشر گردیده است.
سوتیتر
دیکتاتورها ازجمله محبوبترین شخصیتهای کلیدی آمریکا برای پیشبرد سرمایهداری آمریکایی بودهاند؛ بهطوری که این کشور حداقل در چهارده مورد، دیکتاتوری را بر دمکراسی ترجیح داده است (ص۴۸).
نویسنده با جمعبندی تعداد انسانهایی که بهدست آمریکا کشته شدهاند، درمجموع به آمار ۷میلیون نفر میرسد (ص۵۱). جمعبندی سالیوان بر روی ۷میلیون نفر کشته کمی محتاظانه بهنظر میرسد؛ زیرا نوام چامسکی در کتاب تروریسم غرب، عدد ۵۵میلیون کشته را بیان میکند. سایت گلوبال ریسرچر نیز حدود ۲۰میلیون نفر را تنها برای مقطع پس از جنگ جهانی دوم ذکر میکند.
حمله به کامبوج یکی از بدنامترین مداخلههای آمریکا بوده است. پانزدههزار نیروی آمریکایی یکی از بزرگترین نسلکشیهای تاریخ را در کامبوج مرتکب شدند و ۲۵درصد از مردم این کشور را قتلعام کردند.
سازمان سیا در لائوس علاوه بر پولشویی، به قاچاق تریاک و تبدیل آن به هروئین در آزمایشگاهی در شمال لائوس روی آورده بود. این منطقه تا سال ۱۹۷۰ منبع ۷۰درصد تریاک، مورفین و هروئین جهان شده بود.
آمریکا بیش از ۲میلیون تُن بمب روی لائوس ریخت که یک سوم جمعیت این کشور، یعنی ۱میلیون نفر، کشته شدند (ص۱۹۳). در جنگ با ویتنام نیز ۲میلیون نفر کشته شدند؛ جنگی که ۳میلیون آمریکایی (سالانه نیممیلیون) در آن شرکت کردند.
یادداشت از حسن حاجی محمدی
https://mananashr.ir/news/18307/
برای ذخیره در کلیپ برد کلیک کنید
نظر بدهید