نظر منتقدان درباره رمان تشکری/ قیصری: «هندوی شیدا» رمان جست‌وجو است
چهارشنبه 14 مهر 1395

نظر منتقدان درباره رمان تشکری/ قیصری: «هندوی شیدا» رمان جست‌وجو است

جلسه نقد و بررسی رمان «هندوی شیدا»، اثر سعید تشکری برگزار شد.

به گزارش پایگاه اطلاع‌رسانی مجمع ناشران انقلاب اسلامی، منانشر، به نقل از خبرگزاری تسنیم، جلسه «ترنم قلم» ویژه نقد و بررسی رمان «هندوی شیدا» با حضور سعید تشکری و محمدرضا گودرزی، قاسمعلی فراست، عبدالرضا فریدزاده و مجید قیصری به عنوان منتقدان در فرهنگسرای گلستان برگزار شد.

در ابتدای این نشست عبدالرضا فریدزاده صحبت کرد و درباره این رمان گفت: صحبت‌های من در مورد این رمان در سه بخش خلاصه می‌شود؛ بخش اول راجع به عشق است که در این رمان مطرح شده؛ دوم نقش خاص زن در این کتاب و داستان است و سوم شخصیت‌پردازی خاص نویسنده کتاب است. در رابطه با عشق در این کتاب باید بگویم که در ابتدا با یک عشق سطحی روبرو هستیم که تهی است و در ادامه سطح دیگری از عشق نمایش داده می‌شود که بسیار عمیق است و معشوق نیز مختصات دیگری دارد. از نظر شخصیت‌پردازی نیز ما دو گونه شخصیت‌سازی در ادبیات داریم؛ یکی شخصیت‌سازی در ادبیات داستانی است و دیگری شخصیت‌سازی در ادبیات نمایشی. معمولاً شخصیت‌سازی در ادبیات نمایشی بسیار ریشه‌ای‌تر است و از بین فاکتورهای شخصیت، موقعیت و رویداد که یک داستان یا متن نمایشی را می‌سازد، اولویت با شخصیت‌سازی است و هرجا که شخصیت‌سازی قوی‌تر انجام گیرد، نمایش‌نامه ما قوی‌تر است.

وی سپس درباره نقش زنان در این رمان گفت: در این‌باره باید بگویم که رویکرد خوبی در ادبیات ما ایجاد شده و آن، اهمیت دادن به نقش زنان است؛ البته قبلاً نقش‌های بزرگ و پررنگی در کارهای شعرا و نویسندگان بزرگ خود داشتیم، اما در دوره اخیر و پس از انقلاب، نقش زن در ادبیات ما بسیار بزرگتر و پر رنگ‌تر شده است. شاید دلیل آن هم این است که ما دیده‌ایم که علی‌رغم تمام محدودیت‌ها و بعضی تفکرات که نمی‌گذاشت زنان ما رشد کنند و واقعیت خود را به جامعه نشان دهند، زنان ما به خوبی توانسته‌اند جایگاه خود را نشان دهند.

قاسمعلی فراست، منتقد، دیگر سخنران این مراسم بود. وی با اشاره به کتاب «هندوی شیدا» گفت: در ابتدا باید بگویم که اگر این رمان از جای دیگری مثلاً فصل دوم شروع می‌شد، جذابیت بیشتری ایجاد و مخاطب را به خوبی با خود همراه می‌کرد. نکته دوم این است که در این رمان دو گروه آدم داریم؛ عده‌ای کاملاً خوب هستند و عده‌ای دیگر بد. در این میان فقط «ناصر» است که در بعضی اوقات خوب و در بعضی مواقع بد است. در حقیقت فقط قهرمان داستان است که نه کاملاً سفید و نه کاملاً سیاه است. به نظرم ای کاش بقیه نیز در عین خوبی گاهی اوقات خلاف‌هایی هم می‌کردند؛ چرا که همه ما انسان هستیم. زمانی که شخصیت در دسترس خواننده قرار گیرد، باورپذیری داستان بیشتر می‌شود.

این نویسنده اضافه کرد: نویسنده در مواردی موقعیت‌های خوبی در کل داستان ایجاد کرده که در مواقعی بسیار خوب، از آن استفاده شده و در مواقعی از آن رد شده است؛ حال شاید تشخیص داده‌اند که اینجا لازم نیست تا بیشتر پرداخته شود که به نظر من واقعاً نیاز بوده است. استفاده از موقعیت‌های ناگهانی و اتفاقات زودگذر باعث شده است تا جذابیت برای مخاطب کم شود.

سپس مجید قیصری، نویسنده و منتقد، صحبت کرد و درباره این رمان گفت: به نظرم طرح جلد این کتاب، بسیار زیبا و جذاب بود و به خوبی توانست حق مطلب را ادا کند. همچنین انتخاب اسم کتاب نیز بسیار هوشمندانه انجام شده است. این رمان، رمان جستجو است و جستجوی آن، یک عشق است. عشقی که در ابتدا تهی و از روی هوس است و در گذر زمان به عشقی پاک تبدیل می‌شود.

وی ادامه داد: اولین موضوعی که با آن روبرو شدم، مربوط به شیوه روایت بود. زاویه دید، دانای کلی است که داستان به وسیله ی آن روایت شده است. البته این زاویه دید دانای کل نه به شکل سنتی خود که بر موضوعات اشراف داشته باشد استفاده نشده بلکه سعی شده است تا تقریباً از منظر دانای کل محدود توام با ضمیر تو خطابی استفاده شود. اینجا من با این مشکل روبرو شدم که چرا این ضمیر تو خطابی برای همه وجود دارد؛ یعنی اگر این ضمیر فقط مختص «ناصر» استفاده می‌شد بسیار خوب بود و باعث صمیمیت می‌شد، اما وقتی می بینیم که این ضمیر راجع به دیگر شخصیت های داستان یعنی «طلعت» و «پروین» و .... نیز استفاده می‌شود، به نظرم کمی شیوه و کارکرد آن از بین رفته است و البته ممکن است در مواردی خواننده را سردرگم کند. به نظرم داستان چیزی برای کشف برای خواننده باقی نمی‌گذارد و دلیل آن این است که روایت، یک روایت تلویحی نیست. در حقیقت همه چیز از ابتدای داستان تا انتهای داستان قابل حدس است و همه چیز به خواننده گفته می‌شود.

در بخش بعدی محمدرضا گودرزی، منتقد ادبی، صحبت کرد و گفت: داستان‌ها از نظر تعلیقی و عنصر جاذبه به دو گونه شروع می‌شوند. یک نوع این است که عامل رخداد مشخص نیست و خواننده به دنبال این است که ببیند او کیست. همین موضوع باعث ایجاد تعلیق می‌شود و آن انتظار است. نوع دوم_ که در این کتاب نیز استفاده شده است_ این است که عامل رخداد مشخص است، اما خواننده دنبال چرایی کار و نحوه فهمیدن شخصیت‌های دیگر است که دلهره نام دارد. هر دو این روش‌ها برای شروع نیز در کتاب‌ها وجود دارد و از نظر من این شروع خوب بود. درباره نکته ی دیگر نیز که راجع به مکان بود باید بگویم که این که بگوییم مثلاً مشهد را به‌گونه‌ای روایت کنیم که در ذهن مخاطب بماند، از  آن دست نکاتی است که نویسنده‌های ما اخیراً بسیار زیاد به آن توجه کرده و بحثی مربوط به مطالعات فرهنگی است. از نظر ارزش ادبی اصلا مهم نیست که جایی ساخته نشود. در حقیقت این موضوع از نظر مطالعات فرهنگی قابل بررسی است و از نظر مطالعات ادبی ارزشی ندارد. مطالعات فرهنگی به ما می‌گوید که بهتر است از روی شهر، داستان را بشناسیم؛ در حالی که مطالعات ادبی به ما می‌گوید که مکان و زمانی باید در ذهن بماند که خاص باشد؛ یعنی در پلات داستان یک کارکردی داشته باشد. برای مثال در این جا وجود بارگاه امام رضا (علیه السلام) در رخداد داستان تاثیری ندارد اما خیمه خیلی تاثیر دارد. این خیمه یک مکان خاص است که ساخته شده و باید حتما در داستان تاثیرگذار باشد و همین موضوع در این حد کفایت می‌کند.

گودرزی در بخش دیگر سخنان خود گفت: مهم‌ترین اشکالی که در این بخش وجود دارد استفاده ماهوی از عنصر تصادف است. در رمان اصولاً می‌گویند که تصادف نباید عنصر اصلی‌اش باشد. رمان باید دلالت مند و ضروری باشد. در زندگی تصادف وجود دارد اما این تصادف نباید تکلیف رمان را مشخص کند. هم چنین به نظر من عدم توصیف درست شخصیت ها که اعم از زن و مرد را نمی‌توانیم ببینیم و احساس کنیم، اشکال بزرگی بوده است. دقت کنید که ما رخداد ها را به خوبی می‌بینیم اما آدم ها را نمی توانیم ببینیم.

در بخش پایانی این مراسم نیز سعید تشکری صحبت کرد. او ضمن اشاره به ویژگی‌های داستان خود گفت: هر نویسنده حرفه‌ای در یکی از ژانرهای نمایش‌نامه، فیلم‌نامه یا داستان می‌نویسند. جنگی همواره بین این‌ها وجود داشته و البته فکر می‌کنم زمان و دوره آن نیز به اتمام رسیده است و همه ما امروز به صورت ترکیبی هنرها را درک می‌کنیم و مورد استفاده قرار می‌دهیم. اینکه من راوی‌ها و زاویه‌دیدها را تغییر می‌دهم، به این دلیل نیست که به فکر نفع خود هستم؛ بلکه به استفاده ترکیبی از هنرها فکر می‌کنم. شما در بسیاری از رمان‌های نامدار دنیا نظیر داستایوسکی و... نیز همین موضوع و استفاده ترکیبی از هنرها را می‌بینید؛ بنابراین به نظرم بهتر است که آرای نویسندگان را در داستان‌نویسی به صورت مرکب ببینیم.

 
نظر بدهید