چهارشنبه 22 شهريور 1396
بلنددوست: «چایت را من شیرین میکنم» از مدافعان حرم میگوید
نویسنده رمان «چایت را من شیرین میکنم» گفت: این رمان در رابطه با مدافعان حرم است که اولین تجربه داستاننویسی من است.
به گزارش پایگاه اطلاعرسانی مجمع ناشران انقلاب اسلامی، منانشر، به نقل از خبرگزاری فارس، رمان «چایت را من شیرین میکنم» اثر زهرا بلنددوست از سوی انتشارات کتابستان معرفت روانه بازار کتاب شد.
زهرا بلنددوست نویسنده رمان «چایت را من شیرین میکنم» در گفتوگو با خبرنگار فارس پیرامون این رمان گفت: این رمان کار اولم است که منتشر میشود و پیش از این اثری از من منتشر نشده است که برای نگارش آن حدود 4 تا 5 ماه زمان گذاشتم.
وی با اشاره با موضوع این رمان گفت: این رمان در رابطه با مدافعان حرم و فعالیت سپاه در خارج از مرزها است که با محوریت مدافعان حرم نوشته شده است، پیش از این تجربه داستاننویسی نداشتم و این اولین کار داستانی من است.
بر اساس این گزارش رمان «چایت را من شیرین میکنم» که انتشارات کتابستان معرفت آن را منتشر کرده، در 367 صفحه با قیمت 22هزار 500 تومان روانه بازار کتناب شده است.
در بخشی از این کتاب آمده است: «آرام آرام روی قبرهای وسط حیاط قدم میزدم و با گوشه چشم، تاریخ نوشته شده بر آنها را میخواندم. بعضی جوان، بعضی میانسال، بعضی پیر، راستی مردن درد داشت؟ ناگهان یک جفتکفش سرمهای رنگ با عطری تلخ و آشنا مقابل چشمانم سبز شد.
سرم را بالا آوردم. صدای کوبیده شدن قلبم را با گوشهایم شنیدم. چند روز از آخرین دیدنش میگذشت؟ زیادی دلتنگ این غریبه نبودم؟ اما این غریبه، با شلوار کتاب مشکی و پیراهن مردانه سرمهای رنگش، زیادی دلنشین به کامِ احساسم آمد. بازهم موهای کوتاه و ته ریشی به سیاهی زغال ...»
زهرا بلنددوست نویسنده رمان «چایت را من شیرین میکنم» در گفتوگو با خبرنگار فارس پیرامون این رمان گفت: این رمان کار اولم است که منتشر میشود و پیش از این اثری از من منتشر نشده است که برای نگارش آن حدود 4 تا 5 ماه زمان گذاشتم.
وی با اشاره با موضوع این رمان گفت: این رمان در رابطه با مدافعان حرم و فعالیت سپاه در خارج از مرزها است که با محوریت مدافعان حرم نوشته شده است، پیش از این تجربه داستاننویسی نداشتم و این اولین کار داستانی من است.
بر اساس این گزارش رمان «چایت را من شیرین میکنم» که انتشارات کتابستان معرفت آن را منتشر کرده، در 367 صفحه با قیمت 22هزار 500 تومان روانه بازار کتناب شده است.
در بخشی از این کتاب آمده است: «آرام آرام روی قبرهای وسط حیاط قدم میزدم و با گوشه چشم، تاریخ نوشته شده بر آنها را میخواندم. بعضی جوان، بعضی میانسال، بعضی پیر، راستی مردن درد داشت؟ ناگهان یک جفتکفش سرمهای رنگ با عطری تلخ و آشنا مقابل چشمانم سبز شد.
سرم را بالا آوردم. صدای کوبیده شدن قلبم را با گوشهایم شنیدم. چند روز از آخرین دیدنش میگذشت؟ زیادی دلتنگ این غریبه نبودم؟ اما این غریبه، با شلوار کتاب مشکی و پیراهن مردانه سرمهای رنگش، زیادی دلنشین به کامِ احساسم آمد. بازهم موهای کوتاه و ته ریشی به سیاهی زغال ...»
https://mananashr.ir/news/22611/
برای ذخیره در کلیپ برد کلیک کنید
نظر بدهید