نوریان، مدیر انتشارات مهر زهرا(س) در گفتوگو با منانشر:
ناشران با حضور در پیادهروی اربعین و بیان خاطرات مشوق مردم باشند
در آستانه اربعین حسینی و مراسم پیاده روی اربعین حسيني محمدرضا نوریان، راوی دفاع مقدس در گفتوگويی به بيان حال و هوای این سفر معنوی پرداخته است. آنچه در ادامه میخوانید صحبتهای محمدرضا نوریان، مدیر انتشارات مهر زهرا(س)، دربارۀ تجربیاتش از این سفر است.
در آستانه اربعین حسینی و مراسم پیاده روی اربعین حسيني محمدرضا نوریان در گفتوگويی به بيان حال و هوای این سفر معنوی پرداخته است. آنچه در ادامه میخوانید صحبتهای محمدرضا نوریان، مدیر انتشارات مهر زهرا(س)، دربارۀ تجربیاتش از این سفر است.
آقای نوریان آیا شما در سفر اربعین تا کنون شرکت کردهاید؟
من دوبار توفیق داشتم که در این سفر شرکت کنم.
راه کربلا را شهدا با خونشان باز کردهاند
از حال و هوای این سفر برایمان بگویید.
کاش بقیه خودشان بروند تا این حال و هوا را استشمام کنند.
من راوی دفاع مقدس هستم، به قول معروف از کربلای ایران راهی آنجا شدم، یعنی به برکت شهدا، به نیت شهدا، ما این کار را شروع کردیم، با نفس گرم زائران شهدا این توفیق حاصل شد که ما از همان طرف که سفر راهیان نور تمام شد، حرکت کردیم به طرف کربلای معلی به نیت دوستان شهیدمان، به نیت همۀ شهدایی که هر کدام آرزو داشتند که بروند زیارت امام حسین و خون این شهدای بزرگوار ما باعث شد که راه کربلا باز شود و انصافاً هم در بحث کربلا رفتن، برات کربلا را شهدای دفاع مقدس ما دادند و میدهند طبق چیزهایی که وجود دارد.
من به عنوان یک راوی که در دفاع مقدس هستم انصافاً برکات زیادی را دیدم ما هر وقت رفتیم روایت، یا اکثر دوستان ما که می آیند روایتگری میکنند این زیارت کربلا نصیبمان میشود، حالا یا در قالب اربعین، یا در قالبهای دیگر، خدا را شکر قریب به اتفاق بچههای ما زیارت کربلا نصیبشان شده است و این گذرگاه جبهه یعنی کربلای ایران بسیار گذرگاه بابرکتی بوده.
راه کربلا را این بچهها با خونشان باز کردهاند و من توصیه میکنم عزیزانی که میروند کربلا حالا یا میروند خدمت میکنند یا برای زیارت میروند، همیشه مدنظرشان باشد که عنایت شهدا بوده که این راه باز شده است، عنایت شهدا بوده که برات کربلا دادند و اینها رفتند کربلا.
من خودم برکات زیادی را در این مسیر دیدم و خیلی از آرزوهایی که دیگران داشتند به زبان ما حاجت روا شدند.
برای تبیین این حرکت و افزایش کیفیت سفر، ناشران و نویسندگان چه کارهایی میتوانند انجام دهند؟
کتابهای خیلی عالی وجود دارد که خاطرات سه سطری و سه صفحه ای از شهدا را بیان کردند، اینها بیان شود تأثیر دارد حالا در قالب جزوات یا هر چیز دیگری. یک خیمه یا مسجدی بزنیم و کسانی که پای کار هستند، بیایند در مسجد بفهمند یک موکبی از ناشران وجود دارد، کتابها را تبیین کنند، بیایند و بگویند، حالا من خودم تقریباً یک تسلطی به زبان عربی دارم، یادم است در اربعین دو سال گذشته که مشرف شدم، وقتی که رفتیم و بعد از اربعین بچهها گفتند برویم سامرا، با یک اتوبوس رفتیم و من در این اتوبوس روایت گری کردم و بسیار موثر بود، یا از جاهای مختلف که میرفتند آنجا روایتگری هم میکردم خیلی مؤثر هم بود.
ناشرانی که خودشان حضور پیدا میکنند برای مردم این خاطرات را بیان بکنند که مشوقشان شود. در مناطق دفاع مقدس خودمان یک بحثی وجود دارد که وقتی ما قدم میگذاریم آن طرف، روایتگری بکنیم و بیان کنیم خاطرات را. پیادهروی یک حال و هوای دیگری دارد و در پیادهروی نمیشود یک اجتماعی را پیدا کرد من یادم است یک اجتماعی را زمان نماز پیدا کردم، داد زدیم بیایید نماز، با تخفیف 50 درصد. آمدند 3، 4 دقیقه در بین نماز صحبت کردم. من دو کتاب چاپ کردم یکی «جادههای بهشتی» که در عرض یکسال و نیم به چاپ چهارم رسیده است و «خاطرات کوتاه از شهدا» که انصافاً کاربردی است، اینقدر جالب است که حد و اندازه ندارد، در بحث راهیان نور خیلی استقبال عجیبی از این کتاب شد، یعنی دانش آموز کتاب را برده است مطالب را خوانده، یکی یکی هر مطلب و هر داستانی را هر هفته در زندگیاش کاربردی کرده است. من در آن جمع 3، 4 خاطره تعریف کردم، گفتم اینکه شما که آمدید این طرف مرز و اینکه دارید قدم برمی دارید به طرف امام حسین، به برکت شهدای آن طرف و شهدای خودمان بوده و این را خداوکیلی فراموش نکنید و با این تعریف خاطرات خودم احساس کردم یک تحول عجیبی ایجاد شد، حالا با دیدگاه قشنگی آمده بودند و این دیدگاه تقویت شد و خیلی مؤثر بود.
حالا به نظرم میرسد اگر در موکب و نمازخانههای مختلف، بعضی افراد باشند هم کتاب عرضه شود، کتاب که قرار نیست ما آنجا بفروشیم، یکسری کتابها را برای کاروانهای خودمان ببریم عرضه کنیم بعید میدانم بشود فروخت، هدیه بکنیم یک یا دو خاطره هم بیان شود. با هماهنگیهای جزئی میشود این کار را کرد، در موکبهای مختلف، در کاروانها افرادی که حرکت میکنند در پایان یک جایی برای استراحت متمرکز میشوند، آنجا که متمرکز میشوند، یکی دو خاطره بکر گفته شود، این در ذهنش میماند تا زمانی که میآید در کنار ضریح آقا اباعبدالله، این ماندگار میشود و تأثیر خودش هم به نظر من خوب میگذارد چون این را من تجربه کردم و خودم بدون هماهنگی با هیچ جایی اجرایی کردم.