«لبخند پاریز» رونمایی شد
چهارشنبه 27 دي 1396

لبخند پاریز

«لبخند پاریز» رونمایی شد

نویسنده کتاب «لبخند پاریز» گفت: جای خالی خاطرات دختر شهید الله‌دادی در کتاب «لبخند پاریز» احساس می‌شود و ما به خاطر شرایط موجود نتوانستیم آن بخش از خاطرات را در کتاب بیاوریم.

به گزارش پایگاه اطلاع‌رسانی مجمع ناشران انقلاب اسلامی، منانشر، به نقل از خبرگزاری تسنیم، مراسم رونمایی از کتاب "لبخند پاریز" که زندگینامه شهید محمدعلی الله‌دادی از شهدایی که به دست رژیم صهیونیستی در قنیطره سوریه به شهادت رسید عصر امروز با حضور سردار محمدرضا یزدی فرمانده سپاه محمدرسول‌الله(ص) تهران بزرگ، سردار ریوندی، گلعلی بابایی نویسنده و پژوهشگر دفاع مقدس، خانواده و جمعی از همرزمان شهید که از شهرهای همدان، کرمان و یزد خود را به این مراسم رساندند در کافه نخلستان سازمان اوج برگزار شد.
همسر شهید الله‌دادی در این مراسم به هدف مقدس شهدا اشاره کرد و گفت: شهدا دارای هدف مقدسی بودند و با اطاعت از امر رهبری پا به عرصه جنگ گذاشتند و وقتی دیدند دین‌شان در خطر است از همه چیز خود گذشتند و برای دفاع از دین و آرمانهای آن تلاش و مجاهدت کردند.
او در ادامه شهید الله‌دادی را فردی با پشتکار و تلاشگر عنوان کرد و گفت: زمانی که به ایشان مسئولیتی داده می‌شد آن را با دل و جان انجام می‌دادند و از همه چیز خود در انجام وظیفه مایه می‌گذاشتند.
همسر شهید الله‌دادی به یک خاطره از زندگی خود با شهید الله‌دادی اشاره کرد و گفت: در زمان حمله اشرار ما تازه به کرمان رفته بودیم و در آنجا زندگی می‌کردیم و من دو فرزند کوچک داشتم یک روز که قرار بود مانوری در استان برگزار شود حاجی صبح آن روز با عجله داشت به سمت محل اجرای مانور می‌رفت که من به ایشان گفتم که حاجی لطفا برای دو نان بگیرید من بچه‌ها را نمی‌توانم تنها بگذارم، اما شهید الله‌دادی در جواب به من گفت "من نمی‌توانم بروم خودتان بروید نان بگیرید" من گفتم به سربازی که تحت امر شماست بگویید برای من دو نان بگیرد اما حاجی جواد داد "مگر آنها نوکر ما هستند که برای ما نان بگیرند" و من از این حرف خودم پیشمان وناراحت که چرا این حرف را زدم و خودم بچه‌ها را به همسایه سپرده و خودم نان گرفتم.
او گفت که این خاطره را برای آن بیان کردم که شهید الله‌دادی هیچ وقت و در هیچ زمانی از مقام خود سوءاستفاده نمی‌کرد و در حفاظت و حراست از اموال بیت‌المال تلاش و کوشش می‌کرد.
رخساره ثابتی نویسنده این کتاب نیز در سخنانی کوتاه گفت: یک سال از زمان نوشتن این کتاب می‌گذرد و من خاطره‌ نگارش آن کتاب را تاحدودی از یاد برده‌ام، اما قسمت‌های انتهایی کتاب دوست داشتم که عطیه‌خانم دختر شهید الله‌دادی را ببینم و با او صحبت کنم. زیرا بخش اساسی این کتاب مربوط به دختر شهید بود، اما بنابر شرایط موجود این امکان فراهم نشد تا خاطرات ایشان در کتاب بیاید.
او در ادامه گفت: تمام تلاش خود را کردم تا روایت داستان زندگی شهید الله‌‌دادی را بنویسم که از بچگی چگونه بزرگ شد و به جایی رسید که سردار سلیمانی از او خواست تا به سوریه برود. در طول این کتاب فصل کودکی شهید الله‌دادی را به خاطر شیطنت‌هایی که شهید الله‌دادی داشت بسیار دوست دارم.
نظر بدهید