برادر انگلستان
شنبه 14 بهمن 1396

برادر انگلستان

محمدعلی علومی در یادداشتی به بررسی رمان «برادر انگلستان» پرداخت و نوشت: رمان علیرضا قزوه اثری ملی، ضداستعماری و بدون شعارزدگی است.

به گزارش پایگاه اطلاع‌رسانی مجمع ناشران انقلاب اسلامی، منانشر، به نقل از خبرگزاری فارس، محمدعلی علومی در یادداشتی به بررسی رمان «برادر انگلستان» نوشته علیرضا قزوه پرداخته است.

در این یادداشت آمده؛

برای من باعث خوشنودی و افتخار است که رمان بسیار ارزشمندتان را مطالعه کردم و آن چه این رمان را خاص ساخته، طوری که بی ذره‌ای مداهنه (که از من دور بادا) رمان را اثری شاخص می‌سازد عبارتند از:
نخست، نثر داستانی و زبان قدرتمند و شاعرانه که دوم، لحن داستان را می‌سازد و این همه در تناسب است با سوم، مضمون و موضوع اثر که تراژدی روزگار معاصر است و این همه چهارم، به دور از ذره‌ای شعر و شعارزدگی بیان شده که با انبوهی از داستان‌های دهۀ اخیر و موجود فاصله‌ای نجومی به وجود می‌آورد یعنی اغلب داستانها به ویژه در دهۀ اخیر، زبان و بیانی الکن و بسیار به دور از رعایت صحیح نویسی و املا و انشاء فارسی دارند و زبان این رمان فصیح و بلیغ است. و بلافاصله در خدمت بیان تراژدی‌های شرق (از جمله میهن ما) و غرب (خاصه غرب استعمارگر) است، بی عدالتی و فاصله‌های طبقاتی در شرق و بی معنایی جهان مدرن غرب و در عین حال بهره کشی و نابودسازی شرق، بیان این‌ها بر لبۀ تیغ رفتن است و چه بسا نویسندۀ احساساتی که به دام شعار بیفتد و لیکن نویسنده‌ای حرفه‌ای، ادراکات را به طرز هوشمندانه برعهدۀ مخاطب می‌گذارد که خوشبختانه رمان از عهدۀ این مهم به خوبی برآمده است.
پنجم، از قوت رمان، کارکردهای صحیح و به جای استعاره‌ها و در مواردی نمادهاست که این اثر را چند لایه می‌سازد و قابل تأویل. اشخاص و یا کاراکترهای رمان درست برگزیده شده‌اند، مانند (مه لقا) که همچو ماه تنهاست و منبع فیض روحانی و یا اسماعیل که باز قربانی می‌شود ...

ششم، تمام اینها در زمینه‌ای از رئالیسم قرار می‌گیرند که کار چشمگیری است و با آثاری مثل «بوف کور» و امثالهم متفاوت می‌شود و ...
هفتم، شباهت‌ها و تفاوت‌هایی «کهن دژ یا همان برادر انگلستان» با «سووشون» دارد. شباهت در کارکرد استعاره‌ها و رویکرد مذهبی، عرفانی و میهنی است در تقابل با غرب استعمارگر و فاقد معنا و تفاوت‌ها – به گمانم که البته از عهدۀ دفاع بر خواهم آمد – در این است که استعاره‌ها در رمان شما سنجیده‌تر از «سووشون» به کار رفته و این امر عجیب نیست چرا که قزوه شاعر و به ظرایف و دقایق شعر مسلط است، طوری که مثلاً یکی از موارد غبطه انگیز و در ضمن آموزشی این رمان همین تداعی‌هاست به طور مثال، در همان آغاز، از تصویر سبیل‌های تابیدۀ ناصرالدین شاه راوی به کلۀ گوزن می‌رسد با شاخ‌های بلند و پرخم و تاب و در لایۀ بعدی اثر، معلوم می‌شود که چه بسا در کلۀ گوزن تقلب و نادرستی است و به این ترتیب شباهتی در معناست میان خود ناصرالدین شاه متقلب با آن کله گوزن تقلبی! وقس علیهذا (اینها را به یاری خدا و جهت خاطر خودم که از ادبیات جدید داستانی ایران کم و بیش دلزده شده ام و انشاالله پس از انتشار اثر، مفصل توضیح خواهم داد.)
هشتم، طنز پنهان در «برادر انگلستان» در کنار وجه غالب تراژدی، اثر را فی نفسه چند لایه و چندوجهی می‌سازد.
نهم، در کنار رویکرد اجتماعی، اثری ملی و ضداستعماری است بی شعارزدگی!
دهم، در پرداخت کاراکترها، گاهی وقتها به گریه افتادم و مخاطب نیز به احتمال زیاد بسیار متاثر می شود که با درونمایۀ اثر تناسب دارد و غم بی دلیل نیست.
یازدهم، در فضاسازی نیز موفق است طوری که تصویرها، زنده و خوندار و جاندار به بیان آمده اند.
دوازدهم، مصداق فرمودۀ حافظ است «برادر انگلستان» که: غلام آن کلماتم که آتش انگیزد... و یا مصداق گفتۀ نیچه که: با خون بنویس و شعر مولانا که : حاصل عُمرم سه سخن بیش نیست :خام بُدم ، پخته شدم، سوختم... و سوختن راوی این رمان آشکار است.

 
نظر بدهید