دوشنبه 16 بهمن 1396
متن و حاشیه دیدار سعید جلیلی با «احمد احمد»
در برابر امثال شما احساس کوچکی میکنم
دکتر جلیلی خطاب به احمد احمد میگوید: کارنامه بعد از انقلاب شما هم مثل کارنامه قبل انقلابتان درخشان است چون با این همه مجاهدت هیچ انتظاری از انقلاب و نظام نداشته اید و امثال ما در برابر شما احساس کوچکی می کنیم.
به گزارش پایگاه اطلاعرسانی مجمع ناشران انقلاب اسلامی، منانشر، به نقل از سوره مهر، آنها که بیشتر با تاریخ انقلاب آشنا هستند نامش را زیاد شنیدهاند اما همچون نامش، شخصیتاش هم «خاص» است؛ از «احمد احمد» سخن میگوییم، کسی که خیلیها با دیدن کتاب خاطراتش تصور میکنند یک مبارز «عرب» است اما در همین حوالی تهران به دنیا آمده. 78 سال قبل در بهار 1318 در روستای ایرین اسلامشهر.
زندگیاش فراز و فرودهای زیادی داشته است، کتاب خاطراتش که بازتابی از همین زندگی پر فراز و نشیب است هر خوانندهای را میخکوب میکند و مخاطب را تا «عمق تاریخ» میبرد، از مبارزات با شاه تا شدیدترین شکنجههای ساواک و درگیری با منافقین.
شب یک روز زمستانی است که دکتر سعید جلیلی نماینده رهبر معظم انقلاب در شورای عالی امنیت ملی وارد منزل احمد احمد میشود و پس از سلام و علیک با فرزندان و همسرش، وارد یک اتاق کوچک میشود. احمد روی تخت نشسته و نمیتواند راه برود، به خاطر همان تیری است که در درگیری خیابانی 40 سال قبل با منافقین، به پایش اصابت کرده. پسرانش زیر بغلش را میگیرند و با کمک ویلچر به قسمت پذیرایی منزل میرویم و تازه صحبتها شروع میشود...
با ذوق و شوق خاطره دیدار پارسالش با آقا را تعریف میکند. میگوید پارسال همین روزها بود که از بیت رهبری تماس گرفتند و بعد هم خودشان آمدند دنبالم و رفتیم پیش آقا. بعد از نماز مغرب و عشا تقریبا 20 نفری میشدیم که جلسهمان با آقا شروع شد، جلسه جمعی از مبارزان قبل از انقلاب و نخبگان با آقا.
ادامه میدهد که همان ابتدا آقا گفت نکند منتظرید برایتان سخنرانی کنم؟! میخواهم امشب با هم باشیم. بعد هم خیلی خودمانی با تک تک مان احوال پرسی کرد و خاطرات آن روزها را مرور کردیم.
حلاوت دیدارش با آقا در خاطرش مانده و در طول صحبتهایش چندبار به آن دیدار اشاره می کند، حتی جایی میگوید ای کاش دوباره امسال هم آن جلسه تکرار شود و در نهایت به دکتر جلیلی میگوید اگرمیتوانید فیلم آن جلسه را به دستم برسانید تا به عنوان یک خاطره شیرین آن را مرور کنم...
دختر احمد احمد نیز میگوید ما زمان امام بزرگترین آرزویمان این بود که از نزدیک ایشان را ببینیم و حالا بزرگترین آرزویمان این است که آقا را زیارت کنیم.
احمد صحبتهایش را با ذکر خاطراتش ادامه میدهد. از شکنجههای وحشیانه ساواک میگوید؛ همان خاطراتی که مفصلترش را در کتاب خاطراتش توضیح داده و هر مخاطبی را میخکوب میکند.
چند دقیقه ای گذشته که دکتر خطاب به او می گوید که از چند سال قبل وقتی کتاب خاطرات شما را خواندم ارادتم به شما بیشتر شد چون مصداق آیه «إِنَّ الَّذینَ قالوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ استَقاموا» هستید. خیلی وقت بود مشتاق دیدار از نزدیک با شما بودم تا اینکه امشب این توفیق نصیبم شد. شماها یاران صادق حضرت امام (ره) بودید که علیرغم همه سختیها و شکنجهها به یاری ایشان برخاستید.
دکتر در بخش دیگری از صحبتهایش تاکید میکند ارزش کار شما دو چندان است چون هم مقابل «استبداد» مجاهدت کردید و هم در برابر «نفاق». از هر دو جبهه ضربه خوردید و همزمان با شاه و منافقین درگیر شدید.
احمد نیز خطاب به دکتر جلیلی می گوید: ما حتی یک لحظه فکر نمیکردیم انقلاب پیروز شود و صرفا به دنبال انجام وظیفه خودمان بودیم.
همینجا دکتر خاطرهای تعریف میکند و می گوید: همین است که اخلاص شما را ثابت می کند چون حتی فکر نمیکردید انقلاب پیروز شود ولی بازهم مقاومت کردید. یک بار از حاج حسین شریعتمداری که در زمان شاه به حبس ابد محکوم شده بود پرسیدم آن زمان تصور می کردید انقلاب پیروز شود؟ ایشان گفت چنین تصوری نداشتیم و منتظر بودیم تا آخر عمرمان در زندان سپری شود! اما آنچه وظیفه مان بود را انجام دادیم تا اینکه انقلاب هم پیروز شد.
دکتر جلیلی ادامه می دهدِ: نسل ما خیلی در حق شما کوتاهی کرده، یک بعدش کوتاهی در معرفی شما به سایرین است. صادقانه می گویم که امثال شما باید در مجاهدت و اخلاص و مقاومت و زهد و ...الگوی نسل امروز باشید. کارنامه بعد از انقلاب شما هم مثل کارنامه قبل انقلابتان درخشان است چون با این همه مجاهدت هیچ انتظاری از انقلاب و نظام نداشته اید و امثال ما در برابر شما احساس کوچکی می کنیم.
در پایان دکتر خطاب به احمد می گوید حاج آقا! ما را نصیحت کنید تا مثل شما عاقبت به خیر شویم.
احمد بدون درنگ می گوید: ای کاش مسئولین یک مقدار از این تشریفات خارج شوند. مثل مردم باشند. کشور ما از خیلی کشورهای دیگر امنتر است اما چرا بین برخی مسئولین با مردم اینقدر فاصله است؟ تنها خواسته ام از خدا نیز این است که عاقبت بخیر شویم و در راه خدا بمانیم. خدا خیلی ما را دوست داشته که در یک کشور مسلمان آن هم در کشور شیعه و امام رضا به دنیا آمده ایم...
گفتنی است کتاب «احمد احمد» نوشته محسن کاظمی در 574 صفحه، قطع رقعی تا کنون از سوی انتشارات سوره مهر به چاپ هجدهم رسیده است.
برای خرید نسخه الکترونیک کتاب لطفا اینجا را کلیک کنید.
برای خرید نسخه چاپی کتاب لطفا اینجا را کلیک کنید.
زندگیاش فراز و فرودهای زیادی داشته است، کتاب خاطراتش که بازتابی از همین زندگی پر فراز و نشیب است هر خوانندهای را میخکوب میکند و مخاطب را تا «عمق تاریخ» میبرد، از مبارزات با شاه تا شدیدترین شکنجههای ساواک و درگیری با منافقین.
شب یک روز زمستانی است که دکتر سعید جلیلی نماینده رهبر معظم انقلاب در شورای عالی امنیت ملی وارد منزل احمد احمد میشود و پس از سلام و علیک با فرزندان و همسرش، وارد یک اتاق کوچک میشود. احمد روی تخت نشسته و نمیتواند راه برود، به خاطر همان تیری است که در درگیری خیابانی 40 سال قبل با منافقین، به پایش اصابت کرده. پسرانش زیر بغلش را میگیرند و با کمک ویلچر به قسمت پذیرایی منزل میرویم و تازه صحبتها شروع میشود...
با ذوق و شوق خاطره دیدار پارسالش با آقا را تعریف میکند. میگوید پارسال همین روزها بود که از بیت رهبری تماس گرفتند و بعد هم خودشان آمدند دنبالم و رفتیم پیش آقا. بعد از نماز مغرب و عشا تقریبا 20 نفری میشدیم که جلسهمان با آقا شروع شد، جلسه جمعی از مبارزان قبل از انقلاب و نخبگان با آقا.
ادامه میدهد که همان ابتدا آقا گفت نکند منتظرید برایتان سخنرانی کنم؟! میخواهم امشب با هم باشیم. بعد هم خیلی خودمانی با تک تک مان احوال پرسی کرد و خاطرات آن روزها را مرور کردیم.
حلاوت دیدارش با آقا در خاطرش مانده و در طول صحبتهایش چندبار به آن دیدار اشاره می کند، حتی جایی میگوید ای کاش دوباره امسال هم آن جلسه تکرار شود و در نهایت به دکتر جلیلی میگوید اگرمیتوانید فیلم آن جلسه را به دستم برسانید تا به عنوان یک خاطره شیرین آن را مرور کنم...
دختر احمد احمد نیز میگوید ما زمان امام بزرگترین آرزویمان این بود که از نزدیک ایشان را ببینیم و حالا بزرگترین آرزویمان این است که آقا را زیارت کنیم.
احمد صحبتهایش را با ذکر خاطراتش ادامه میدهد. از شکنجههای وحشیانه ساواک میگوید؛ همان خاطراتی که مفصلترش را در کتاب خاطراتش توضیح داده و هر مخاطبی را میخکوب میکند.
چند دقیقه ای گذشته که دکتر خطاب به او می گوید که از چند سال قبل وقتی کتاب خاطرات شما را خواندم ارادتم به شما بیشتر شد چون مصداق آیه «إِنَّ الَّذینَ قالوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ استَقاموا» هستید. خیلی وقت بود مشتاق دیدار از نزدیک با شما بودم تا اینکه امشب این توفیق نصیبم شد. شماها یاران صادق حضرت امام (ره) بودید که علیرغم همه سختیها و شکنجهها به یاری ایشان برخاستید.
دکتر در بخش دیگری از صحبتهایش تاکید میکند ارزش کار شما دو چندان است چون هم مقابل «استبداد» مجاهدت کردید و هم در برابر «نفاق». از هر دو جبهه ضربه خوردید و همزمان با شاه و منافقین درگیر شدید.
احمد نیز خطاب به دکتر جلیلی می گوید: ما حتی یک لحظه فکر نمیکردیم انقلاب پیروز شود و صرفا به دنبال انجام وظیفه خودمان بودیم.
همینجا دکتر خاطرهای تعریف میکند و می گوید: همین است که اخلاص شما را ثابت می کند چون حتی فکر نمیکردید انقلاب پیروز شود ولی بازهم مقاومت کردید. یک بار از حاج حسین شریعتمداری که در زمان شاه به حبس ابد محکوم شده بود پرسیدم آن زمان تصور می کردید انقلاب پیروز شود؟ ایشان گفت چنین تصوری نداشتیم و منتظر بودیم تا آخر عمرمان در زندان سپری شود! اما آنچه وظیفه مان بود را انجام دادیم تا اینکه انقلاب هم پیروز شد.
دکتر جلیلی ادامه می دهدِ: نسل ما خیلی در حق شما کوتاهی کرده، یک بعدش کوتاهی در معرفی شما به سایرین است. صادقانه می گویم که امثال شما باید در مجاهدت و اخلاص و مقاومت و زهد و ...الگوی نسل امروز باشید. کارنامه بعد از انقلاب شما هم مثل کارنامه قبل انقلابتان درخشان است چون با این همه مجاهدت هیچ انتظاری از انقلاب و نظام نداشته اید و امثال ما در برابر شما احساس کوچکی می کنیم.
در پایان دکتر خطاب به احمد می گوید حاج آقا! ما را نصیحت کنید تا مثل شما عاقبت به خیر شویم.
احمد بدون درنگ می گوید: ای کاش مسئولین یک مقدار از این تشریفات خارج شوند. مثل مردم باشند. کشور ما از خیلی کشورهای دیگر امنتر است اما چرا بین برخی مسئولین با مردم اینقدر فاصله است؟ تنها خواسته ام از خدا نیز این است که عاقبت بخیر شویم و در راه خدا بمانیم. خدا خیلی ما را دوست داشته که در یک کشور مسلمان آن هم در کشور شیعه و امام رضا به دنیا آمده ایم...
گفتنی است کتاب «احمد احمد» نوشته محسن کاظمی در 574 صفحه، قطع رقعی تا کنون از سوی انتشارات سوره مهر به چاپ هجدهم رسیده است.
برای خرید نسخه الکترونیک کتاب لطفا اینجا را کلیک کنید.
برای خرید نسخه چاپی کتاب لطفا اینجا را کلیک کنید.
https://mananashr.ir/news/24607/
برای ذخیره در کلیپ برد کلیک کنید
نظر بدهید