پرواز دُرناها
یکشنبه 19 فروردين 1397

پرواز دُرناها

این رمان را می‌توان نمونه‌ای جذاب از تولید ادبیات داستانی ملی برای نوجوانان به شمار آورد که از سویی به طور تقریبی صاحب سبک روایی منحصر به نویسنده است.

یکی از مهم‌ترین رویش‌های ادبیات داستانی ایران در سال‌های پس از پیروزی انقلاب اسلامی، تولد داستان‌های بلند، رمان و شعرهایی ویژه نوجوانان است؛ گروهی سنی که در سال‌های ابتدایی پیروزی انقلاب اسلامی بسیاری بدون حس درستی از آن به ناگهان خود را در معرض پرش از آن دیده و به ناگاه بزرگسالی را بدون حس نوجوانی کشف می‌کردند. در چنین موقعیت خاص زیستی، ادبیات داستانی ایران در دهه شصت و هفتاد تلاش کرد تا در کنار تقدیس از ایرانیانی که در جبهه‌های نبرد و صحنه‌های مقاومت در انقلاب اسلامی، نوجوانی خود را به قیمت حفظ انقلاب به جوانی پیوند زدند، سعی در تولید آثاری داشته باشد تا نوجوانی و شیرینی‌های آن را به واقعیتی ملموس برای حاضران در این گروه سنی مبدل کند و این دوره سنی را نه به عنوان یک بخش گذرا که به عنوان دوره‌ای تأثیرگذار در زندگی آنها معرفی و تثبیت کند.
داوود غفارزادگان در زمره نویسندگانی است که در هر دو شیوه از خلق اثر ادبی برای نوجوانان در ایران دهه شصه و هفتاد فعالیت داشته است و آثار داستانی قابل تأملی را نیز بر جای گذارده است. داستان بلند «پرواز درناها» که انتشارات کتاب نیستان آن را با ویرایش و اصلاحات تازه منتشر کرده است یکی از خاص‌ترین این تلاش‌هاست.
غفارزادگان در این رمان مخاطب خود را از شلوغی فضای شهر به شیطنت‌های نوجوانی در جغرافیایی خارج از تهران می‌برد، به میان روستاهای سبلان که الهام‌بخش بسیاری از نویسندگان ایران برای داستان‌نویسی بوده است.
داستان «پرواز درناها» روایت یک تلاش است، تلاش برای بیشتر دانستن و روایتی نوستالژیک از سوادآموزی در یک روستا. ماجرای این رمان از اختلافات نوجوانان دو روستا برای حضور در مدرسه و تلاش آنها برای شکل دادن به روستایی منحصر به خودشان شروع می‌شود و در ادامه روایتگر تلاش آنها برای حضور معلم در روستای آنهاست؛ که در نهایت نیز با روایت نوستالژیک بازگشت درناها به روستای آنها با پایانی ویژه همراه می‌شود.
داوود غفارزادگان در این رمان مهارت مثال‌زدنی خود در نوشتن برای مخاطب نوجوان را پیش چشم کشیده است، مهارتی که در آن هر مخاطبی در رمان، خود را به سادگی در جایگاه قهرمان داستان قرار داده و با او در کش و قوس‌ها، شیطنت‌ها، نزاع‌ها، همفکری‌ها و تقلایش برای کسب چیزی که نداشتنش او را آزار داده است، همراه می‌کند.
این رمان را می‌توان نمونه‌ای جذاب از تولید ادبیات داستانی ملی برای نوجوانان به شمار آورد که از سویی به طور تقریبی صاحب سبک روایی منحصر به نویسنده است و از سوی دیگر در زمانه خود منجر به خلق پیوندی مبارک و تازه میان دارایی‌های فولکلور فرهنگ ایران با ادبیات داستانی تکنیک‌زده دهه پنجاه و خلق گونه‌ای نو از روایت شده است.
بازچاپ این رمان در زمانه‌ای که غفارزادگان سال‌هاست دست از نوشتن به ویژه برای مخاطب نوجوان برداشته است و بیش از هر چیز ترجیح می‌دهد تا به انتقال تجربیات خود و تربیت داستان‌نویسان نوجوان اقدام کند، رایحه‌ای خوش در بازار ادبیات داستانی نوجوانانه ایران باز می‌آورد.
نظر بدهید