«قصههای من و ننه آغا» در مدت کوتاهی چاپ دومی شد
مجموعه داستان «قصههای من و ننه آغا» اثر مظفر سالاری به چاپ دوم رسید.
«قصههای من و ننه آغا» اثر مظفر سالاری که مدت زیادی از انتشار آن نمیگذرد توانسته در مدت کوتاهی به چاپ دوم برسد. نویسنده کتاب پرفروش «رویای نیمه شب» پیش از این در رابطه با داستانهای این کتاب گفت: بیست و سه داستان در این کتاب آمده که آنها را برای ماهنامه «دوست نوجوان» به سردبیری فرهاد حسنزاده به مرور نوشته بودم و ابتدا در آن چاپ شده، در این داستانها «ننه آغا» مانند یک پیر راهنما و مرشد در کنار راوی داستان که نوهاش باشد حضور دارد. حرفم این است، زمانی که در خانوادههای سنتی پدربزرگها و مادربزرگها وقتی در کنار خانواده بودند وجود معنوی آنها چه نعمتی بوده است. «ننه آغا» در این داستان فرد فرهیختهای است که از طب سنتی، داستانها و افسانهها و ... با خبر است و به عبارتی یک فرد دنیا دیده است که در نقاط عطف نوهاش را راهنمایی میکند.
مجموعه داستان «قصههای من و ننه آغا» با ۱۷۵ صفحه و قیمت ۱۱ هزار و ۵۰۰ تومان از سوی نشر کتابستان معرفت به چاپ دوم رسیده است.
نویسنده در بخشی از مقدمه مینویسد: «به مادربزرگ پدرم میگفتیم ننه آغا. پدرم تک فرزند بود و ننه آغا با ما زندگی میکرد. شوهرش وقتی پدرم هفت ساله بود، از دنیا رفت و ننه آغا با اینکه زیبا بود دیگر ازدواج نکرده بود.
ما هفت خواهر و برادر بودیم و با پدر و مادر و ننه آغا میشدیم ده نفر. ننه آغا بزرگتر خانواده بود و حرف آخر را او میزد. پدر و ماردم از او حرف شنوی داشتند و میدانستند حرفها و تصمیمهایش درست و عاقلانه است.
ننه آغا چاق و قد بلند و خوش قیافه بود. در فامیل احترام داشت. آشپزیاش عالی بود. مادرم قالی میبافت و به بچههای قد و نیم قدش میرسید و ننه آغا فکری برای ناهار میکرد. غداهای سنتی را بلد بود و با ساندویچ و ماکارونی و سوسیس کالباس میانهای نداشت. چای را توی پیاله کوچک چینی میخورد. خواهرزادههای تهرانیاش که به یزد میآمدند دوست داشتند خانه ما بمانند و از دست پخت او بخورند. توی حیاط تنوری هیزمی داشتیم. خودش خمیر درست میکرد و نان میپخت. برای ورآمدن خمیر، به جای مخمرهای بازاری، از خمیر ترش استفاده می کرد.»