شنبه 24 شهريور 1397
فهیمه
توصیفات جزئی و دقیق نویسنده از آدمها و فضا و اتفاقات، کمکم کنار هم قرار میگیرد تا تصویری کامل از آدمی معمولی اما ویژه، در چشم مخاطب جان بگیرد. ثبات موفق میشود با همین جزئینگریها، جهانی را بسازد که همسو با روایت کتاب است؛ روایتِ زندگی و مرگ.
از عمارت عین الدوله تا کافه لقانطه!
کتاب فهیمه، زندگینامۀ داستانی فهیمه محبی، در 480 صفحه، روایت جزئی و دلنشین یک زندگی به قلم نفیسه ثبات است. نویسنده با دلِ صبر از کوچههای محلۀ عین الدوله شروع میکند و با فلاشبکهای کوتاه و بجا سرگذشت پدر فهیمه را قبل از رسیدن به عمارت انجدانی بازمیگوید. در این مسیر، آنچه باید را شرح میدهد و از آنچه سخت یا نامطبوع است، به ظرافت عبور میکند. اگر تا صفحۀ 50 و 70 طاقت بیاورید، تا آخر کتاب پیش میروید. این طاقتآوردن، البته به کار نویسنده برنمیگردد. به توقع خواننده مربوط است. انگار تا میبینید که نوشته زندگینامۀ داستانی، توقع عدم تعادل و گره و حادثه و شخصیت دارید و با دیدنِ حجم کتاب، توقع رمانخواندن. اما این توقع برآورده نشده، دیری نمیپاید و نویسنده با حوصله و تأنی، با جایدادن دیالوگهای متناسب، با گفتن قصههای کوچک، مُجابتان میکند که بنشینید پای این زندگی که معمولی است و حادثههای غیرقابل انتظار و شخصیتهای عجیب و غریب ندارد و بی غرغر و نقنق پیش بروید و لذت هم ببرید. شاید اوایل کتاب، توصیفات ریز و داستانی، به نظر حوصلهسربر بیاید و بگویید به چه کار میآید اینها. اما تکتک توصیفات در طی داستان و در آخر کتاب، به کار میآید. از عمارت عین الدوله تا کافه لقانطه! همه و همه کمک میکند به باور این که زندگی در «فهیمه» جاری است. توصیفات جزئی و دقیق نویسنده از آدمها و فضا و اتفاقات، کمکم کنار هم قرار میگیرد تا تصویری کامل از آدمی معمولی اما ویژه، در چشم مخاطب جان بگیرد. ثبات موفق میشود با همین جزئینگریها، جهانی را بسازد که همسو با روایت کتاب است؛ روایتِ زندگی و مرگ.
شخصیتها هر کدام هویتی مستقل و جدا دارند و با دقت و با توصیفاتی داستانی شرح داده میشوند که بر خلاف کتابهای اینچنینی کارکرد تزئینی ندارند و کاملاً در خدمت متن و درونمایۀ کتاباند. ثبات با شرح نسبت آدمها با فهیمه و دنبالکردن قصۀ زندگیشان، هم زندگی فهیمه را آنطور که بوده بازمینمایاند و هم شناخت مخاطب را از قهرمان این زندگی کامل میکند. نویسنده وفادارانه و صادقانه روایت کرده و خودش و خواننده را از شر روایت متوهمانه از آدمهای انقلاب محفوظ داشته. نه فهیمه را چادربهسر و مقید به کلیۀ امور دینی نشان داده و نه سعید و رضا را اهل نماز شب و حضور فعال در انقلاب.
فهیمه علی رغم حساسیتهای پدر و مادرش، نمیتواند چادر سرش نگه دارد و عاشق رضاست. رضا، در کسوت خلبانی در زمان رضاخان و محمدرضاشاه، به قول پدر فهیمه در «شغل کثیف» میماند و هوانیروز را سامان میدهد. سعید جوان یکدنده و حساسی است که پس از مرگ پدر، دردش را با مهاجرت تسکین میدهد. از اسلام توقعات روشنی دارد؛ مثل خوشقولی و وفای به عهد و مبارزه با ظلم و دیگران را هرچه و هرکه باشند، با تازیانۀ «مسلمونید شماها؟» مینوازد و آیین زیستنشان را زیر سؤال میبرد. از رهگذر همین برخوردها ما سعید محبی را میشناسیم. نوجوان هفدهسالهای که از لندن میآید ایران و میرود خرمشهر تا بجنگد و کنار مردمش بایستد. مردمی که پدرش بهخاطر خدمت به آنها یک عمر در کسوت خلبانی ماند و پرید و سامان داد و فکر نکرد در این نظام فاسد، کاری نمیشود کرد.
ثبات با همین روایتهای راست و درست، کوچهای میسازد که نرمنرم ما را میبرد به میدان وسیعِ وجودِ فهیمه و رضا و سعید محبی. لحن کتاب، خونسرد و ثابت است و در موقعیتهای بهشدت عاطفی هم دچار تزلزل نمیشود. کلمات، نجیب و تازه و بیهیاهویند؛ بیشاعرانگیهای مضحک و مصنوع.
یکی از مواردی که دربارۀ این کتاب میتوان نادیده گرفت، نکتهها و ایرادهای ویرایشی و نگارشی است که در سه مورد مقدمه و پیشگفتار وجود دارد.
نویسنده: مریم فردوسی
کتاب فهیمه، زندگینامۀ داستانی فهیمه محبی، در 480 صفحه، روایت جزئی و دلنشین یک زندگی به قلم نفیسه ثبات است. نویسنده با دلِ صبر از کوچههای محلۀ عین الدوله شروع میکند و با فلاشبکهای کوتاه و بجا سرگذشت پدر فهیمه را قبل از رسیدن به عمارت انجدانی بازمیگوید. در این مسیر، آنچه باید را شرح میدهد و از آنچه سخت یا نامطبوع است، به ظرافت عبور میکند. اگر تا صفحۀ 50 و 70 طاقت بیاورید، تا آخر کتاب پیش میروید. این طاقتآوردن، البته به کار نویسنده برنمیگردد. به توقع خواننده مربوط است. انگار تا میبینید که نوشته زندگینامۀ داستانی، توقع عدم تعادل و گره و حادثه و شخصیت دارید و با دیدنِ حجم کتاب، توقع رمانخواندن. اما این توقع برآورده نشده، دیری نمیپاید و نویسنده با حوصله و تأنی، با جایدادن دیالوگهای متناسب، با گفتن قصههای کوچک، مُجابتان میکند که بنشینید پای این زندگی که معمولی است و حادثههای غیرقابل انتظار و شخصیتهای عجیب و غریب ندارد و بی غرغر و نقنق پیش بروید و لذت هم ببرید. شاید اوایل کتاب، توصیفات ریز و داستانی، به نظر حوصلهسربر بیاید و بگویید به چه کار میآید اینها. اما تکتک توصیفات در طی داستان و در آخر کتاب، به کار میآید. از عمارت عین الدوله تا کافه لقانطه! همه و همه کمک میکند به باور این که زندگی در «فهیمه» جاری است. توصیفات جزئی و دقیق نویسنده از آدمها و فضا و اتفاقات، کمکم کنار هم قرار میگیرد تا تصویری کامل از آدمی معمولی اما ویژه، در چشم مخاطب جان بگیرد. ثبات موفق میشود با همین جزئینگریها، جهانی را بسازد که همسو با روایت کتاب است؛ روایتِ زندگی و مرگ.
شخصیتها هر کدام هویتی مستقل و جدا دارند و با دقت و با توصیفاتی داستانی شرح داده میشوند که بر خلاف کتابهای اینچنینی کارکرد تزئینی ندارند و کاملاً در خدمت متن و درونمایۀ کتاباند. ثبات با شرح نسبت آدمها با فهیمه و دنبالکردن قصۀ زندگیشان، هم زندگی فهیمه را آنطور که بوده بازمینمایاند و هم شناخت مخاطب را از قهرمان این زندگی کامل میکند. نویسنده وفادارانه و صادقانه روایت کرده و خودش و خواننده را از شر روایت متوهمانه از آدمهای انقلاب محفوظ داشته. نه فهیمه را چادربهسر و مقید به کلیۀ امور دینی نشان داده و نه سعید و رضا را اهل نماز شب و حضور فعال در انقلاب.
فهیمه علی رغم حساسیتهای پدر و مادرش، نمیتواند چادر سرش نگه دارد و عاشق رضاست. رضا، در کسوت خلبانی در زمان رضاخان و محمدرضاشاه، به قول پدر فهیمه در «شغل کثیف» میماند و هوانیروز را سامان میدهد. سعید جوان یکدنده و حساسی است که پس از مرگ پدر، دردش را با مهاجرت تسکین میدهد. از اسلام توقعات روشنی دارد؛ مثل خوشقولی و وفای به عهد و مبارزه با ظلم و دیگران را هرچه و هرکه باشند، با تازیانۀ «مسلمونید شماها؟» مینوازد و آیین زیستنشان را زیر سؤال میبرد. از رهگذر همین برخوردها ما سعید محبی را میشناسیم. نوجوان هفدهسالهای که از لندن میآید ایران و میرود خرمشهر تا بجنگد و کنار مردمش بایستد. مردمی که پدرش بهخاطر خدمت به آنها یک عمر در کسوت خلبانی ماند و پرید و سامان داد و فکر نکرد در این نظام فاسد، کاری نمیشود کرد.
ثبات با همین روایتهای راست و درست، کوچهای میسازد که نرمنرم ما را میبرد به میدان وسیعِ وجودِ فهیمه و رضا و سعید محبی. لحن کتاب، خونسرد و ثابت است و در موقعیتهای بهشدت عاطفی هم دچار تزلزل نمیشود. کلمات، نجیب و تازه و بیهیاهویند؛ بیشاعرانگیهای مضحک و مصنوع.
یکی از مواردی که دربارۀ این کتاب میتوان نادیده گرفت، نکتهها و ایرادهای ویرایشی و نگارشی است که در سه مورد مقدمه و پیشگفتار وجود دارد.
نویسنده: مریم فردوسی
https://mananashr.ir/news/26749/
برای ذخیره در کلیپ برد کلیک کنید
نظر بدهید