یکشنبه 22 ارديبهشت 1398
مطالعه کم نشده، روشها تغییر کرده
بررسی وضعیت کتاب الکترونیک در گفتوگو با محمد صدوقی، مدیر اپلیکیشن طاقچه
تا همین چند سال قبل، تصور عموم مردم از نشر دیجیتال همانی بود که در سالن ناشران دیجیتال نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران عرضه میشد. ملغمهای از نرمافزارهای تجاری و آموزشی در کنار کتابخانههای دیجیتال مبتنی بر PDF، همۀ آن چیزی بود که «نشر الکترونیک» بهذهن میآورد. با توسعۀ گوشیهای هوشمند و عرضۀ کتابخوانها و بهویژه ارائۀ فرمت ایپاب EPUB در سال 2007 و امکانات وسیعی که این فرمت در اختیار کاربران قرار میداد، روح تازهای در دنیای نشر الکترونیک دمیده شد. با چند سال تأخیر، پای اپلیکیشنهای کتابخوان به ایران باز شد و در سال 1392، نسخههای اولیۀ دو کتابخوان مشهور «طاقچه» و «فیدیبو» به بازار عرضه شدند. طی همین مدت کوتاه، نشر الکترونیک در ایران پیشرفتهای خوبی کرده است. به همین بهانه، گفتوگویی با محمد صدوقی، مدیر جوان طاقچه ترتیب دادهایم و نظراتش را دربارۀ نشر الکترونیک در ایران و آیندۀ این نشر جویا شدهایم.
خیلی از مردم نمیدانند که نسخۀ الکترونیک کتاب یا ایبوک، همان پی دی اف نیست. بهتر است با این موضوع شروع کنیم. نشر الکترونیک دقیقاً چیست؟ چه زمانی به ایران وارد شد و تاکنون چه تحولاتی داشته است؟
مفهومی نشر الکترونیک به واسطۀ تغییر مدلهای عرضه، تعاریف متفاوتی هم داشته است. زمانی کتاب الکترونیک چون به صورت پی دی اف عرضه میشد، مردم این دو را یکی میدانستند. نشر الکترونیک به معنای اینکه کتابی را بخواهید در قالب فضای الکترونیک عرضه بکنید، حدود چهارپنج دهه سابقه دارد. از همان زمانی که کامپیوترها آمدند، برخی کتابها به این شکل عرضه شدند. در ایران مجموعۀ «نور» از سردمداران این کار است. در دیداری که مجموعۀ نور در سال 1376 با آقا داشتند، ایشان با این صحبت شروع کردند که کجایی ابوالفرج اصفهانی که چهلهزار کتاب تو در این دستگاه [رایانه] جا میگیرد. ابوالفرج اصفهانی کسی بود که کلید کتابخانههایش چند بار شتر بود. از همان سالهای دهۀ هفتاد هرچه جلوتر میآییم، با متفاوتشدن مدلهای عرضه، تعریف نشر الکترونیک نیز تحول مییابد. بزرگترین تحولی که اتفاق افتاد، به سال 2012 یا 1392 برمیگردد که دستگاههای همراه هوشمند با صفحههای نمایش بزرگ عرضه شدند. مهمترین مزیت این دستگاهها این است که میشود حملشان کرد. در کنارش وقتی نفوذ اینترنت در کشور گسترش یافت، با جهشی در این حوزه روبهرو شدیم. در شروع کارمان در سال 1391، با مجموعهای صحبت میکردیم به نام «ایراکت» که در سال 1384 شروع به کار کرده و حدود شصتهزار کتاب را با اجازۀ ناشران اسکن و فهرست کتابها را نیز تایپ کرده بود؛ بهطوری که ویژگی جستوجو در فهرست وجود داشت. کاربران میتوانستند با پرداخت حق عضویت سالانه، به مجموعه کتابهای قرارگرفته روی سایت ایراکت دسترسی پیدا کنند. این پروژه در زمان مناسب شروع نشد و اگر هفت تا ده سال بعد شروع میشد، موفقیت بهتری داشت.
در سال 2006 در جهان و با تأخیر شش تا هفتساله در ایران، تحولی جدی بهوقوع پیوست و آن نشر دیجیتال مبتنی بر دستگاههای دیجیتال هوشمند بود.
در دنیا، نشر الکترونیک با دستگاههای «ایبوک ریدر» آغاز شد و با مدلی که در ایران آمد، یک تفاوت داشت. در ابتدا، موبایلهای هوشمند با صفحات نمایش بزرگ رنگی بسیار کم بودند و به همین دلیل، خیلی قابلیت استفاده برای کتابخواندن را نداشتند؛ اما در دنیا، کتابخوانها با صفحات «ایاینک» برای مطالعۀ کتاب استفاده میشدند. سردمدار آنها آمازون با کتابخوان «کیندل» بود که در سال 2006 عرضهاش کرد و مردم با صفحۀ نمایشی روبهرو شدند که عین کاغذ بود، نوری از آن ساطع نمیشد و عمر باتریاش بسیار طولانی و در حد چند ماه بود. این دستگاهها در واقع قدیمیتر از موبایلها و تبلتهای هوشمندی بودند که امروز در اختیار داریم؛ گرچه با ورود تلفنهای هوشمند از فروش آنها کاسته شد.
اما در ایران گرچه کتابخوانها از حدود سال 2006 وجود داشتند، به دلیل محدودشدن آن به آمازون و واردنشدن دستگاهها به کشور بهطور انبوه، از آنها زیاد استقبال نشد و از همان موبایلها استفاده شد. در واقع، ما به نوعی از روی تکنولوژی کتابخوانها پریدهایم.
البته پس از توسعۀ اندروید، برخی از شرکتهای چینی کتابخوانهایی با سیستمعامل اندروید و صفحات «ایاینک» عرضه کردند که به دلیل سیستمعاملش، انواع اپلیکیشنهای کتابخوانی را روی آنها نصب کرد.
حدود سال 90 تا 92، شرکتهایی به حوزۀ نشر الکترونیک وارد شدند. این شرکتها یا سبقۀ فنی و نرمافزاری داشتند مثل طاقچه، یا سبقۀ نشری داشتند مثل فیدیبو که حاصل ورود یکی از قدیمیهای صنعت نشر، یعنی آقای فیروزان، به نشر الکترونیک بود. مجموعههای دیگری هم هرکدام با مزیتهایی که داشتند، وارد این حوزه شدند. نرمافزار «آوا بوک» که بعدها به «فراکتاب» تغییر نام داد، یکی از اولینها بود که در مشهد مستقر است. «کتابراه» هم دارای هر دو سبقۀ نرمافزاری و نشری بود که به عرضۀ رایگان نسخههای الکترونیک پرداخت.
بعد کمکم شرکتهای مختلف روی کار آمدند که در سه محور در حال توسعه بودند، هستند و خواهند بود. محور نخست فنی است. این شرکتها دائماً باید زیرساخت فنی خود را توسعه بدهند و تیم فنی مستقر و دائمی داشته باشند. اینطور نیست که نرمافزار بسازید و مثل ماشین سوار شوید و بروید. چرا؟ زیرا مثلاً پلتفرمهای نمایش مدام در حال بهروزشدن هستند. اندروید 7، 8 و نسخههای بعدی که میآید، هریک تغییر و تحولی ایجاد میکند که باید با آن سازگار شوید.
محور دوم محتوایی است. همۀ این شرکتها نیازمند توسعۀ محتوایی هستند و لازم است کتابهای جدیدی که هر روز منتشر میشوند، وارد این چرخه شوند. محور سوم توسعۀ تبلیغاتی، معرفی و ترویج است. تیمهای مختلفی در همۀ این شرکتها وجود دارند که در راستای تحقق توسعۀ فنی و محتوایی و تبلیغی گام برمیدارند. تیم فنی بستر لازم را برای عرضه فراهم میکند. تیم تأمین محتوا با ناشران مذاکره میکند. تیم تبدیل کتاب خریدهشده را که هر ناشری با یک فرمت متفاوت عرضه میکند، به فرمت استاندارد ایپاب تبدیل مینماید و یکی از تیمهای پرهزینه است و همچنین تیم تبلیغ هم در کنار اینها فعالیت میکند. سرانجام پس از تهیۀ نسخۀ ایپاب، محصول در اپلیکشن عرضه میشود و طبق قرارداد، از فروش هر نسخه هفتاددرصد سود به ناشر میرسد و سیدرصد به طاقچه یا مجموعههای اینچنینی.
این تقسیمبندی همهجا اینگونه است؟
بله، در دنیا استاندارد سهم سود عرضهکنندۀ محتوا به تولیدکننده محتوا، سی به هفتاد است. البته در ایران تفاوتی هم نسبت به جهان وجود دارد. در بازار جهانی اگر نسبت سی به هفتاد است، ناشر پذیرفته است که کتابش را به فرمت مدنظر آمازون درآورد. به دلیل اینکه خیلی از افراد توانایی تهیۀ این فرمت را ندارند، شرکتهای واسطهای وجود دارند که دهدرصد از فروش را برمیدارند. از آنجایی که در ایران این وظیفه را شرکتهای عرضهکننده بر دوش گرفتهاند، نسبت جوانمردانه 40 به 60 است؛ اما به دلیل حمایت از ناشران قراردادهایمان 30 به 70 است و این در حقیقت یارانهای است که به ناشران پرداخت میکنیم. البته در فیدیبو اینطور نیست و قراردادهای 50-50، 40-60، 30-70 و حتی 20-80 هم بسته شده است.
یکی از ایراداتی که به فیدیبو میگیرم، همین قراردادهای متنوع است؛ زیرا راه چانهزنی را برای ناشر باز میکند و این درست نیست. ما یک جایی باید با همه یکسان برخورد کنیم. قطعاً یک ناشر خیلی بزرگ با میلیونها مخاطب با یک ناشر تازهکار و کوچک فرق میکند؛ اما این فرق در قرارداد نباید باشد. این تفاوت باید در تبلیغات، پیشنهاددادن کتاب و ضریب نمایش در سایت باشد.
الان حاضران اصلی در بازار چه کسانی هستنند؟
سه اپلیکیشنی که حضور جدی دارند و کار میکنند، طاقچه، فیدبو و کتابراه هستند و «نوار» بهعنوان پلتفرم عرضۀ کتاب صوتی هم چهارمین اپلیکیشن است. طاقچه، فیدیبو و کتابراه هم کتاب الکترونیک و هم کتاب صوتی دارند. طاقچه روزنامه هم دارد؛ اما نوار فقط کتاب صوتی عرضه میکند.
از تعداد مخاطبانتان آماری دارید؟
من آمار مجموع را دارم. این آمار را تقریباً یکسوم کنید. یعنی این سه، یعنی طاقچه و فیدیبو و کتابراه، هرکدام تقریباً سیدرصد بازار را در اختیار دارند و مابقی دهدرصد را. تاکنون این چهار اپلیکیشن روی حدود هفتمیلیون گوشی نصب شدهاند؛ اما این به معنای استفادۀ هفتمیلیون نفر نیست؛ بلکه ممکن است یک نفر هر چهار برنامه را روی گوشی خود نصب یا برنامه را به هر دلیل دوباره نصب کرده باشد. اگر بخواهیم تعداد نصب فعال را در نظر بگیریم، به عدد یکمیلیون میرسیم که باز هم به معنی یکمیلیون نفر نیست. مجموع این چهار اپلیکیشن بهطور میانگین در طول روز، نزدیک هفتهزار نسخه فروش دارند و این عدد در زمان پویشها متفاوت است؛ اما اگر بخواهیم دانلودهای رایگان را هم در نظر بگیریم، روزانه بین سی تا پنجاههزار فایل از این چهار پلتفرم دانلود میشود. تقریباً نسبت خرید به دانلود رایگان یکپنجم تا یکهشتم است. دربارۀ طاقچه باید بگویم که تاکنون نزدیک به یازدهمیلیون فایل از روی آن دانلود شده و اگر از هرکدام از این فایلها یکی خوانده شده باشد، خیلی کار کردهایم.
تعداد عناوین کتابهای عرضهشده چقدر است؟
فیدیبو حدود سیهزار کتاب دارد که از این تعداد حدود هفتهزارتایش کتاب انگلیسی است. طاقچه حدود هجدههزار کتاب الکترونیکی، دوهزار کتاب صوتی و سههزار مجله و هفدههزار روزنامه دارد که جمعاً به حدود 37 تا 38هزار نسخه میرسد. کتابراه چهارده یا پانزدههزار کتاب دارد. بسیاری از کتابهای این اپلیکیشنها مشترک هستند و مجموع عناوینی که در این اپلیکیشنها عرضه میشوند، به پنجاههزار عنوان نمیرسد؛ حتی در طاقچه گاه از یک عنوان کتاب چند نسخه مربوط به ناشران مختلف وجود دارد. از اول انقلاب تا الان، بیش از یکمیلیونودویستهزار شابک به کتابها داده شده است. متأسفانه الان در صنعت نشر، زیر پنجاههزار عنوان بهصورت دیجیتال ارائه میشود که یکی از عوامل نداشتن رشد و توسعۀ کتاب الکترونیکی در ایران است. زمانی که کار را شروع کردیم، پیشبینیمان این بود که تا سال 97 دهدرصد بازار فروش کتاب را در اختیار بگیریم؛ در حالی که این رقم الان زیر یکدرصد است.
چرا این رقم انقدر پایین است؟
یکی از دلایل به تعداد کم عناوین ناشران بازمیگردد. ناشران کتاب الکترونیکی را نمیشناسند و اگر بشناسند، در برابرش احساس ناامنی میکنند و فکر میکنند فایلشان لو میرود. آنها احساس رقابت میکنند و گمان میکنند کتاب الکترونیکی آیندهشان را در معرض خطر قرار میدهد. همچنین گاه مشکلاتی که با مؤلفان و مترجمان دارند، مانع ارائۀ نسخۀ الکترونیکی میشود. به همۀ اینها نداشتن فایل کتاب را نیز اضافه کنید که از دیگر موانع جدی است.
از دلایل دیگر فروش کمرنگ کتابهای الکترونیکی، عرضۀ غیرقانونی کتاب است. این یکی از مشکلات بزرگی است که ما با آن دستبهگریبانیم. سایتهایی نظیر «کتابناک» و «کتاب سبز» وجود دارند که کتابهای الکترونیکی را بهرایگان و بهصورت غیرقانونی در اختیار کاربران قرار میدهند و سودشان را از جذب تبلیغات بهدست میآورند. همۀ اینها در کنار هم، تعداد کم عناوین کتابهای الکترونیکی را در پی داشته است.
این چهار پلتفرم تقریباً در ماه یکمیلیارد میفروشند که در سال دوازده تا پانزدهمیلیارد میشود. این در حالی است که ناشران عمومی تنها در بازار بین سیصد تا پانصدمیلیارد تومان میفروشند و در قیاس با فروش کل کتابهای چاپی، سهم کتابهای الکترونیکی اصلاً چیزی بهحساب نمیآید و زیر یکدرصد است.
ناشران آموزشی و کمکآموزشی هم از این فضا استفاده میکنند؟
چند نکته در این موضوع وجود دارد. نخست اینکه کتاب کمکآموزشی را نمیشود تبدیل به پی دی اف و ایپاب کرد. دانشآموز دوست دارد در این کتابها نکته بنویسد، علامت بزند و مسئله حل کند و این فرمتها چنین امکانی را در اختیار کاربر قرار نمیدهند. نکتۀ دوم گردش مالی بالای ناشران کمکآموزشی است که خطرپذیریشان را کاهش میدهد؛ زیرا برای آنها بسیار مهم است که فایلشان لو نرود. اگر این اتفاق بیفتد، بخشهایی از یک تجارت چنددهمیلیادری آسیب میبیند؛ لذا ترجیح میدهند به کار خود مشغول باشند و اصلاً وارد این حوزه نشوند. البته بارقههایی از حضور آنها در این بخش دیده میشود.
بعد از آمدن شبکههای اجتماعی نظیر تلگرام، دانلود نسخههای پی دی اف غیرقانونی افزایش یافته است و این موضوع یک اتفاق بد را در پی دارد. مردم گمان میکنند کتاب الکترونیکی همین است و اصلاً سراغ اپلیکیشنهایی نظیر طاقچه و فیدیبو نمیروند و یکدرصد هم فکر نمیکنند که در این میان، حق ناشر و مؤلف دارد ضایع میشود.
به شخصه معتقد نیستم مطالعۀ کتاب در کشور ما کم شده؛ بلکه معتقدم روشهای مطالعۀ مردم تغییر کرده است. شاید مردم کمتر کتاب بخوانند؛ اما قطعاً کلی مقاله در تلگرام میخوانند. ده سال پیش، اینها را در کتابخانه میخواندند و جزو سرانۀ مطالعه حساب میشد؛ اما امروز میگویند سرش در گوشی است. چه فرقی میکند؛ به هر حال اینها هم مطالعه است و با وجود این همه بسترهای غیرقانونی، نمیتوان سرانۀ مطالعه را محاسبه کرد.
فکر میکنید کار شما بر سرانۀ مطالعه تأثیرگذار بوده است؟
تاکنون از روی طاقچه تقریباً سیمیلیون فایل دانلود شده و کار ما بلاشک تأثیرگذار بوده است. در کمپین خندوانه از میان ده کتابی که انتخاب کرده بودند، 270هزار جلد کتاب الکترونیکی و حدود 110 تا 120هزار نسخۀ چاپی فروخته شد. این ده کتاب جزو پرفروشهای آن سال شدند و بازار نشر دچار تغییر و تحول شد. اگر محاسبه کنیم سهم ما و سهم دانلودهای غیرقانونی و سهم کتابهای چاپی چقدر است و جمع اینها را به سرانۀ مطالعه تبدیل کنیم، این عدد و نتیجۀ دقیقی نمیشود؛ اما به نظر من اینکه گفته میشود سرانۀ مطالعه پایین آمده است، اینچنین نیست.
قیمتگذاری کتابهای الکترونیک بر چه اساسی انجام میشود؟
در اپلیکیشنها قیمتگذاری به عهدۀ ناشر است و در این خصوص با ما هم مشورت میکنند. روشهای قیمتگذاری متفاوت است. برخی بر اساس قیمت پشت جلد قیمتگذاری میکنند؛ مثلاً ناشری میگوید کل کتابهای من را سیدرصد قیمت پشت جلد قیمتگذاری کنید. البته این درصد برای ناشران مختلف متفاوت است. این شیوۀ قیمتگذاری صحیح نیست؛ زیرا ممکن است کتاب چاپ سالهای گذشته باشد و قیمت کمی پشت جلد آن خورده باشد. روش دیگر بر مبنای صفحه یا کلمه است؛ مثلاً کتابهای یک ناشر صفحهای ایکس تومان میشود. این روش باز دقیق نیست؛ زیرا کیفیت کتاب در نظر گرفته نشده است.
برخی از ناشران به شیوۀ دیگری قیمتگذاری میکنند که دقیقتر از روشهای قبل است. در این شیوه هر کتاب بر اساس معیارهایی ارزیابی میشود و ممکن است قیمت یک کتاب صدصفحهای دوهزار تومان و قیمت کتاب دیگری با همین تعداد صفحات دههزار تومان تعیین شود. حجم محتوا، نویسندۀ کتاب، سال انتشار کتاب، مترجم آن و بهروزبودن یا نبودن موضوع کتاب، از جملۀ این معیارها هستند. روش درست قیمتگذاری این است که بهصورت اُپتیمم انجام شود؛ یعنی نقطهای. اینگونه هم منفعت ناشر تأمین و هم منفعت مشتری در نظر گرفته میشود؛ زیرا ناشر اگر قیمت را پایین تعیین کند یا حتی خیلی بالا در نظر بگیرد، سود کمتری میبرد.در اوضاع فعلی، قیمت مناسب برای کتابهای الکترونیک زیر دههزار تومان است. البته کتابی داشتهایم که با قیمت 22هزار تومان چندهزار نسخه فروش داشته؛ چون کتاب خاصی بوده است.
متأسفانه از گذشته و از زمان ورود کامپیوتر به کشور، فرهنگی در جامعه ما شکل گرفته و این است که لازم نیست بابت فایل پول بدهید. از گذشته تا امروز، پولی که برای خرید ویندوز و فتوشاپ دادهایم، پول بستهبندی آن بوده است. بنابراین ما عادت نکردهایم بابت فایل پول بدهیم. دربارۀ کتاب هم همین طور است. زمانی که وارد کتابفروشی میشویم، توقع نداریم کتابها رایگان باشند؛ اما به کتاب الکترونیکی که میرسیم، این انتظار ایجاد میشود. چون این موضوع جا نیفتاده است که قیمتی که برای محصولات فرهنگی پرداخت میکنیم، بخشی از آن به کاغذ و سی دی و چاپ مربوط میشود و بخش دیگر آن، پول زحمت و تفکری است که ناشر یا برنامهنویس برای تولید اثر صرف کرده است.
آیندۀ این فضا را چگونه میبینید؟
به آیندۀ این فضا از چند منظر میشود نگاه کرد. یکی آیندۀ زیرساختی و شکلی است. محتوا قصه است و این قصه را در قالبهای مختلفی میشود ریخت؛ مثلاً داستانهایی آمده که در برخی اپلیکیشنها عرضه میشود. این داستان بهصورت چت میان دو نفر دیده و در آن از استیکر و فیلم و صوت استفاده میشود و قصه به این شکل جلو میرود. یا کتابهای تعاملی که مسیر آن را خواننده تعیین میکند. برخی از کتابها هم محتوای غنیشده دارند و مثلاً به آن فیلم یا مصاحبه هم اضافه شده است که در اصطلاح rich content نامیده میشوند. در کتابهای کمکآموزشی هم مدل عرضۀ محتوا تغییر خواهد کرد؛ مثلاً سراغ آزمون سوم میروید، گزینهها را انتخاب میکنید و خودش تصحیح میکند. از آنجایی که زیرساختها مدام در حال توسعه و پیشرفتاند، مدلهای عرضۀ محتوا نیز تغییر خواهند کرد.
در این فضای جدید ناشران باید هوشمند باشند. دغدغۀ ناشر این است که مبادا تعطیل شود. کاری که ما انجام میدهیم، کار جدیدی نیست و ده سال قبلتر در جهان آغاز شده است. بیایید به دنیا نگاه کنیم. آیا با توسعۀ کتابهای الکترونیکی ناشران تعطیل شدهاند؟ بله. در دنیا تعدادی ناشر تعطیل شدهاند؛ اما تعدادی دیگر هم بزرگتر شدهاند. باید به این موضوع توجه شود که پلتفرم تمایل دارد تا آخر پلتفرم باشد؛ چون تخصصش فروش و زیرساخت است. الان بعضی ناشران هم تصمیم گرفتهاند وارد این فضا شوند و خودشان کتابخوان درست کردهاند. البته این خیلی کم است؛ اما یک سری از ما خواستهاند که یک نسخۀ اختصاصی به آنها بدهیم. مردم چه تعداد کتابخوان باید روی گوشیهای خود نصب کنند؟ بهترین کار کمک به توسعۀ پلتفرمهای کتابفروش است که همۀ ناشران را شامل بشود. مردم دوست دارند روی دستگاههای هوشمندشان کتاب بخوانند و اگر بهطور رسمی و قانونی به این نیازشان پاسخ ندهیم، سراغ نسخههای غیرقانونی میروند. اگر ناشران همه وارد این فضا میشدند، فضای غیرقانونی خودبهخود بسته میشد؛ اما آنهایی که مقاومت میکنند، در حقیقت به خودشان آسیب میزنند.
این آینده تغییر زیرساختی و محتوایی دارد. امروز به این نقطه رسیدهایم که ناشران به ما زنگ میزنند تا کتابهایشان را عرضه کنیم و ما سخت میگیریم که هر ناشر با هر نوع کتابی اینجا نیاید. اکنون هم ناشران بزرگ بهتدریج به این فضا وارد شدهاند که میتواند تغییر و تحول بزرگی در این فضا ایجاد نماید. پیشبینی من این است که در دوسه سال آینده بهراحتی به آن سهم دهدرصدی از بازار نشر برسیم.
حاکمیت در این فضا چه نقشی باید ایفا کند؟
حاکمیت باید تسهیلگر باشد؛ مثل همیشه که باید میبوده و نبوده است. در مسائل قانونگذاری و زیرساختی و حمایتی مشکلات زیاد داریم؛ مثلاً مجوز در بخش الکترونیک قطعاً با مجوز کتاب چاپی فرق میکند. یک کتاب قبل از چاپ باید بررسی شود که محتوای خوبی داشته باشد؛ زیرا اگر چاپ شد، دیگر جمعکردنش سخت است. برای همین ممیزیِ پیش از انتشار داریم؛ اما در نشر الکترونیک وقتی با یک دکمه میشود نسخه را غیرفعال کرد، ممیزی پیش از انتشار هیچ معنایی ندارد. مگر با سینما و تئاتر اینطور برخورد میکنیم؟ مثلاً فیلم سنیمایی یا تئاتری میبینید که پر از محتواهایی است که اگر در کتاب باشند، آن کتاب مجوز انتشار نخواهد گرفت. بهطور کلی، حساسیت روی کتاب بیشتر است و این ریشه در گذشته دارد. در گذشته محتوا تنها در قالب کتاب عرضه میشده و قواعدی داشته است. ما امروز با همان قواعد گذشته داریم با کتاب الکترونیک برخورد میکنیم.
این مشکلات برای اپلیکیشنها بسیار کمتر است و آنها قبل از عرضه مجوز نمیگیرند. روال به این شکل است که سازمان فناوری اطلاعات وزارت ارشاد از اپاستورها درخواست کرده است تا بر اساس پارامترهایی، خودشان اپلیکیشنهای ارائهشده را ارزیابی کنند تا مثلاً تصاویر نامناسب یا محتوای بدی نداشته باشد. پس از انتشار، خود سازمان بهعنوان یک ناظر آنها را بررسی میکند و اگر به محتوای نامناسبی برخورد کرد، دستور حذف آن را به اپاستور میدهد.
با کتاب هم میتوان به همین شکل رفتار کرد و بر اساس گزارشهای ناظران، میتوانند بگویند این کتاب باشد یا نباشد و غیرفعالش کنید. حاکمیت اینگونه میتواند ایفای نقش کند؛ اما الان اصلاً ادارۀ ارشاد نمیداند ما وجود داریم! من در سال 93 بارها به مرکز رسانههای دیجیتال رفتم و عنوان کردم که این فضا شکل گرفته است و کمک کنید و متولی باشید. الان نمیدانیم متولی چه کسی است. معاونت فرهنگی وزارت ارشاد است؟ مرکز رسانههای دیجیتال است؟ اتحادیۀ ناشران است؟ متولی این حوزه مشخص نیست. چند کتابفروشی میتوانند در روز هفتهزار جلد کتاب بفروشند؟ این حوزه اگر متولی مشخصی نداشته باشد، ممکن است بازیگرانی بیایند و کلاً بازار را خراب کنند. مثلاً ممکن است کسی با هدف پولشویی وارد این کار شود یا ناشران نتوانند امنیت محتوایشان را تأمین کنند. ما به یک متولی باهوش و تسهیلگر احتیاج داریم: متولی که فضا را بفهمد و جلوی ما را نگیرد. جوری نباشد که ما بعد از مدتی بگوییم کاش اصلاً متولی وجود نداشت. زمانی به ما میگفتند باید برای تکتک این کتابها که یک بار مجوز چاپ گرفتهاند، برای انتشار در فضای مجازی دوباره باید مجوز بگیریم.
اگر ما دغدغۀ فضای مجازی را داریم و طبق تأکید رهبر انقلاب، محتوای فضای مجازی باید قوی و درست شود، لازم است به این حوزه توجه بیشتری کنیم. این محتوا از کجا تأمین میشود؟ بخشی از این محتوا را ما تأمین میکنیم و در حالی که ناشر و کتابفروش از مالیات معاف است، ما مالیات میدهیم. در همهجای دنیا حوزههای فرهنگی تحت حمایت قرار میگیرند؛ زیرا بعد اقتصادی این حوزه کمرنگ است. نشر الکترونیک یک نهال است و باید از ما حمایت بیشتری شود. انتظارمان این است که حداقل به اندازۀ ناشر از ما حمایت کنید.
https://mananashr.ir/news/30279/
برای ذخیره در کلیپ برد کلیک کنید
نظر بدهید