دانشنامه‌نگاری ملی با نگاه جهانی
یکشنبه 29 ارديبهشت 1398

دانشنامه‌نگاری ملی با نگاه جهانی

سنت دائرة‌المعارف‌نویسی به شکلی دیگر در گذشتۀ این کشور وجود داشته است؛ اما در مقطعی، یک غفلت تاریخی صورت گرفت. جنبش دائرة‌المعارف‌نویسی امروز ما تلاش می‌کند این دو مقطع تاریخی را به هم وصل کند.

در دهه‌های اخیر، بنیادها، سازمان‌ها و مراکز تحقیقاتی مختلف گام‌هایی بزرگ در زمینۀ دانشنامه‌نویسی برداشته‌ و رشدی روزافزون به این حوزه بخشیده‌اند. در این‌ سال‌ها با تلاش نسلی جوان، دانشنامه‌نگاری در ایران از ترجمه فاصله گرفت و وارد حوزۀ تألیف گردید. افزون بر این، با وجود حمایت مالی دولت‌ها از دانشنامه‌نگاری، این حوزه همواره توانسته است استقلال خود و اصل بی‌طرفی را که رکن اصلی پژوهش است، حفظ نماید. در ادامه، بحث دانشنامه‌نگاری در ایران را با حضور آقای دکتر حسن سیدعرب و خانم دکتر رقیه میرابوالقاسمی، از اعضای هیئت علمی دانشنامۀ جهان اسلام، بررسی خواهیم کرد.
 
برای شروع بگویید که سابقۀ تألیف دانشنامه یا همان دائرة‌المعارف‌ در ایران به چه دورانی بازمی‌گردد؟
سیدعرب: دائرة‌المعارف‌نویسی در ایران سابقه‌ای هزارساله دارد. اگر منابعی مانند احصاءالعلوم فارابی، الشفای ابن‌سینا و جامعة‌العلوم فخر رازی را جزو نخستین دائرةالمعارف‌ها بدانیم، تفکر ایرانی‌اسلامی سابقه‌ای هزارساله در تألیف منابعی دارد که امروز آن‌ها را دائرة‌المعارف می‌نامیم.
اما نگارش دائرة‌المعارف به‌شکل امروزی، به سال 1319 و انتشار فرهنگ نفیسی بازمی‌گردد. در سال 1325 نیز مرحوم دهخدا لغت‌نامۀ دهخدا را منتشر کرد که در واقع بیشتر از یک لغت‌نامه بود و می‌شود آن را گونه‌ای دائرة‌المعارف بدانیم. یک دهۀ بعد، یعنی در سال 1335، مرحوم مصاحب تصمیم به ترجمۀ دائرة‌المعارف کلمبیا وایکینگ گرفت و با افزودن مدخل‌هایی به آن، جلد نخست دائرة‌المعارف فارسی را در سال 1345 منتشر ساخت. در اواخر دهۀ چهل نیز مرحوم یارشاطر تدوین دائرة‌المعارف ایران و اسلام را آغاز کرد و نخستین جلد آن در سال 1354 منتشر شد. در حقیقت در دهه‌های سی و چهل، نخستین خیزش برای نگارش دائرة‌المعارف‌‌ها در ایران آغاز شد.
همان طور که اشاره کردم، سنت دائرة‌المعارف‌نویسی به شکلی دیگر در گذشتۀ این کشور وجود داشته است؛ اما در مقطعی، یک غفلت تاریخی صورت گرفت. جنبش دائرة‌المعارف‌نویسی امروز ما تلاش می‌کند این دو مقطع تاریخی را به هم وصل کند.
 
تأثیر انقلاب اسلامی بر دائرة‌المعارف‌نویسی چگونه بود؟
سیدعرب: پس از انقلاب اسلامی، در میان کشورهای مسلمان و شیعه، فقط و فقط در ایران جنبش دائرة‌المعارف‌نویسی شکل گرفت و تدوین دانشنامه‌هایی نظیر دائرة‌المعارف تشیع در سال 1360 و دانشنامۀ جهان اسلام و دائرة‌المعارف بزرگ اسلامی در سال 1362 آغاز شد. جلد نخست این دائرة‌المعارف‌ها به ترتیب در سال‌های 1360، 1375 و 1367 منتشر شدند. پس از این، جنبش دانشنامه‌نویسی پا گرفت و به‌تدریج به حوزه‌های دیگری نظیر تاریخ، رجال، کتب و اَعلام سرایت کرد. دهۀ شصت در حقیقت دوران تدوین دائرة‌المعارف‌های عمومی بود که نگاه کلی‌تری به قلمرو ایران و اسلام داشتند؛ اما در دهۀ هفتاد، دائرة‌المعارف‌ها تخصصی شدند. برای نمونه می‌شود به دائرة‌المعارف‌هایی نظیر دانشنامۀ امام‌علی(ع)، دائرة‌المعارف بزرگ اسلامی، معارف اهل‌بیت و دائرة‌المعارف امام‌حسین(ع) اشاره کرد. حتی دائرة‌المعارف‌هایی نظیر دائرة‌المعارف بزرگان یزد یا بزرگان بروجرد که نمودار فرهنگ و تفکر قومیتی هم بود، تدوین شدند.
جنبش دائرة‌المعارف در ایران پس از انقلاب در حقیقت به تمام لایه‌های فرهنگی رسوخ کرد و مراکزی تصمیم گرفتند تمام پیشینۀ خود را به صورت الفبایی و در قالبی که برای دائرة‌المعارف می‌شناسیم، عرضه نمایند. در حقیقت پس از انقلاب اسلامی، با جنبشی در زمینۀ دائرة‌المعارف‌نویسی روبه‌رو شدیم؛ اما این جنبش به یک سنت تبدیل نشد که در جای خود به دلایل آن خواهم پرداخت.
 
منظور از اسلام در دائرة‌المعارف‌نویسی دقیقاً چیست؟
سیدعرب: اسلام گسترۀ وسیعی را از غرب چین تا شمال آفریقا در بر می‌گیرد و در دانشنامه‌هایی نظیر دانشنامۀ جهان اسلام یا دائرة‌المعارف بزرگ اسلامی، مجموعه‌ای از گزارش‌های علمی، تاریخی، فرهنگی و ادبی از مناطق مختلف جهان اسلام ارائه می‌شود.
 
موضوعاتی که دربارۀ دانشنامه‌ها مانند دانشنامۀ جهان اسلام و جهان تشیع گفتید، این را می‌رساند که با شروع دانشنامه‌ها به سراغ موضوعات مذهبی و دینی رفتیم؟ یا به خاطر انقلاب دینی سراغ آن‌ها رفتیم؟
میرابوالقاسمی: نه لزوماً. اگر به‌صورت کلی به این موضوع نگاه کنیم، می‌بینیم که در جریان انقلاب اسلامی هویت‌یابی عمیقی در جامعه شکل می‌گیرد. انقلاب ظاهری سیاسی دارد و مردم می‌خواهند یک تغییر سیاسی ایجاد شود؛ اما در بطن این تحول، تحولی فرهنگی نیز اتفاق می‌افتد که هویت‌یابی مشخصۀ آن است و بخشی از این هویت، هویت ایرانی است.
البته در دوران پیش از انقلاب هم بر زبان فارسی و فرهنگ پیش از اسلام تأکید زیادی می‌شد؛ اما مذهب و سنت‌های مردم بخش مغفول فرهنگ بود. البته نمی‌گوییم کاملاً مغفول؛ ولی به دلیل سیاست‌های حکومتی توجه خاصی به آن نمی‌شد. انقلاب هر دو بخش را پوشش داد؛ البته با جهت‌گیری اسلامی.
 
رشد دانشنامه‌نویسی بعد از انقلاب ناشی از چیست؟
میرابوالقاسمی: بعد از انقلاب ما با رشد مواجه شدیم. این رشد نه‌تنها در حوزۀ دانشنامه، بلکه در حوزۀ نشر و دیگر حوزه‌های فرهنگی هم به‌وجود آمد؛ چون رویکرد فرهنگی عمیق می‌‌شود و از درون می‌جوشد. این موضوعی نیست که حکومت آن را دیکته کند و بگوید این بخش دانشنامه کار کند و بخش دیگر نشر کتاب. بدون اینکه قصد تبلیغ داشته باشیم و با جهت‌گیری صحبت کنیم، باید بگوییم که این یک جوشش درونی است. بعد از انقلاب دانشنامۀ کودک و نوجوان و پزشکی هم داریم. دقیقاً مثل درختی که شاخ و برگ می‌دهد، تمامی حوزه‌ها را در بر می‌گیرد و توجهات مختلفی را جلب می‌کند. من فکر می‌کنم یکی از تفاوت‌های عمده‌ای که میان حوزۀ نشردر قبل و بعد از انقلاب و به‌طور ویژه در حوزۀ دانشنامه‌نویسی دیده می‌شود، همین گسترۀ موضوعی است که قبل از انقلاب وجود نداشته است؛ اما پس از انقلاب شکل می‌گیرد.
البته دلایل مختلفی بر این موضوع تأثیر گذاشته است؛ اما وقوع انقلاب عامل اصلی این تحولات بوده و رشد دانشنامه‌نویسی و نشر کتاب در دهه‌های شصت و هفتاد ناشی از آن است.
 

 
آقای دکتر سیدعرب، نظر شما در این باره چیست؟
سیدعرب: ذیل فرمایش‌های ایشان باید بگویم ما در دهۀ شصت با تفکر تألیف دائرة‌المعارف‌ به‌عنوان اثر ملی مواجهیم تا اثر دینی. این دائرة‌المعارف‌ها نام اسلامی یا مذهبی دارند؛ مانند دانشنامۀ جهان اسلام یا دائرة‌المعارف تشیع؛ اما تمام خصوصیات فرهنگ اسلام و ایران به‌صورت هم‌زمان در این آثار ملی عرضه ‌می‌شود. منتها اطلاق نام اسلامی بر عنوان این دو اثر به‌ویژه دانشنامۀ جهان اسلام، مبتنی بر رویکرد نگارش مقالات بر اساس دیدگاه‌های اسلامی است و این بحث در حوزۀ روش است؛ اما در ماهیت، خود آن اثر به‌عنوان اثر ملی تلقی می‌‌شود.
 
در روند سال‌هایی که جلو می‌رویم، شروع و اوج‌گیری در دهۀ شصت بوده است. اگه بخواهم دهه به دهه جلو بیایم تا نود. دهه هفتاد نمونه‌ مشخص داریم از شروع یک دانشنامه؟ در دهه هشتاد چطور بوده؟ از حیث تأثیرگذاری وجریان‌سازی. مثلا دانشنامه ای شروع به کار کرد یا تکمیل شد. دانشنامه ای که در دهه شصت شروع شد، وضعیتش دردهه هفتاد چطور بود؟ در آن دهه با همان سرعت انجام شد و به نتیجه رسید ؟
میرابوالقاسمی: اجازه بدهید قبل از پاسخ به سؤال شما، در تکمیل فرمایش آقای دکتر موضوعی را بیان کنم. پس از انقلاب اسلامی، دانشنامه‌ها با رویکرد ملی اما با نگاه جهانی شکل می‌گیرد. در واقع به واسطۀ آرمان‌گرایی انقلاب، نگاه ما از محدودۀ مرزهای ملی به جهان اسلام معطوف شد و همین پسوند‌های اسلامی نشان می‌دهد نگاه فراتر از مرزهای جغرافیایی است.
دانشنامه‌نگاری‌های ملی با نگاه جهانی، در دهۀ شصت شروع شد و در دهۀ هفتاد با همان روند و شاید با رونق بیشتری ادامه پیدا کرد. در واقع دهۀ شصت و هفتاد دوران شکل‌گیری و تدوین دانشنامه‌های عمومی است؛ اما از دهۀ هشتاد، دانشنامه‌ها وارد موضوعات تخصصی شدند. دانشنامۀ فقه اهل‌بیت و دانشنامۀ زنان از نمونه‌های آن هستند.
 
با این اوصاف در واقع می‌توانیم دهۀ هشتاد را دهۀ ظهور دانشنامه‌های تخصصی بنامیم؟
نه، نمی‌‌شود گفت ظهور. این مرزبندی‌ها خیلی واضح نیست؛ مثلاً ممکن است ایدۀ یک دانشنامه در دهۀ هفتاد شکل گرفته باشد و در دهۀ هشتاد منتشر شده باشد؛ ولی روند کلی این‌طور بوده است که از یک دانشنامه‌نویسی عمومی شروع می‌شود و به تخصص‌گرایی می‌انجامد؛ ضمن اینکه آرمان‌گرایی در تخصص‌گرایی کمرنگ‌تر می‌‌شود.
 
آیا ظهور تخصص‌گرایی و کم‌رنگ‌شدن آرمان‌گرایی را افول می‌دانید؟
میرابوالقاسمی: نه لزوماً. تغییر شرایط است. البته می‌تواند افول باشد؛ ولی لزوماً افول نیست. ما به دلیل وضعیت جنگی در دهۀ شصت به لحاظ علمی در مضیقه بودیم. از طرف دیگر، اینترنت و فضای مجازی و کتابخانۀ دیجیتال وجود نداشت و دسترسی به یک نسخه برای محققان واقعاً سخت بود. ولی هرچه جلوتر آمدیم، به‌تدریج امکانات بیشتر و دسترسی به منابع علمی آسان‌تر شد و به تبع آن، نگاه دانشنامه‌نویسی هم تحول یافت.
 
آقای دکتر، نظر شما دربارۀ روند و شتاب دانشنامه‌نگاری پس از انقلاب چیست؟
سیدعرب: دائرة‌المعارف‌نویسی در دهۀ شصت در واقع توأم با تألیف و برنامه‌ریزی بود؛ یعنی این دو با هم انجام می‌شد که تا حدی باعث می‌شد دائرة‌المعارف‌ها کندتر منتشر شوند. اما به هر حال، برنامه‌ریزی دقیق لازم است و اگر به‌درستی صورت گیرد، بعدها سبب افزایش شتاب در کنار رعایت دقت خواهد شد.
مثلاً بخش چشمگیری از عمر دانشنامۀ جهان اسلام به برنامه‌ریزی برای این کار اختصاص داده شد و بعد از آن شتاب خوبی گرفت. یعنی در اوایل دهۀ هفتاد روی جلد سوم و چهارم کار می‌کردیم و بعضی از دائرة‌المعارف‌ها در مجلد دهم تا دوازدهم بودند؛ اما پس از برنامه‌ریزی دقیقی که در سال 1374 کردیم، توانستیم به اهداف تعیین‌شده برسیم.
به لحاظ کمی نمی‌خواهم مقایسه کنم؛ اما ریشه و جان یک دائرة‌المعارف مبتنی بر برنامه‌ریزی‌اش است. یعنی اگر گردش کار مبتنی بر یک مفهوم و روش ریاضی نباشد، ممکن است سال‌ها کار شود؛ ولی نتیجه‌ای گرفته نشود. در خصوص دانشنامه‌ها دهۀ شصت دهۀ تألیف و برنامه‌ریزی بود و دهۀ هفتاد دهۀ شتاب‌گرفتن و رسیدن به رقم دویست عنوان.
یکی از دلایل رشد چشمگیر دائرة‌المعارف‌ها در دهۀ هفتاد و هشتاد، استفادۀ آن‌ها از برنامه‌ریزی همدیگر برای مدخل، شیوۀ تألیف، ویرایش، چاپ و حدود و ثغور ازپیش‌تعیین‌شدۀ کار بود. همین استفاده از برنامه‌ریزی مشترک منجر به رشد کمی چشمگیری شد؛ اما این دوران را به لحاظ کیفی می‌شود نقد و بررسی کرد.
 
به‌نظر می‌رسد در دهۀ شصت و هفتاد، نوعی همگرایی بین دولت‌ها و نخبگان وجود داشته است و هر دو نگاهی آرمان‌گرایانه داشته‌اند. در دهۀ هشتاد که این تحول اتفاق می‌افتد، دولت‌ها چه نقشی داشتند؟ آیا این تحول تحت تأثیر دولت‎‌ها اتفاق افتاد یا خواست نخبگان بود؟
سیدعرب: دولت به‌عنوان یک مرجع سیاسی موظف است بخشی از معنای دولت‌بودن خودش را به حمایت از جریان‌های فرهنگی اختصاص دهد. به همین دلیل، ادوار مختلف دولت در ایران بعد از انقلاب، بخشی از سرمایه، بودجه و سیاست فرهنگی‌شان را برای حمایت از جریان‌های فرهنگی مانند دائرة‌المعارف‌نویسی اختصاص دادند. منتها این به معنای سرمایه‌گذاری فرهنگی بوده و کمتر شائبۀ هدایت و مدیریت دولتی و سیاسی داشته است. در واقع دائرة‌المعارف‌ها در ادوار مختلف از جانب دولت‌ها حمایت می‌شدند؛ اما در روش، تألیف و در نیل به غایاتی که برای دانشنامه در نظر داشتند، متکی به سیاست‌هایی بودند که خودشان برمی‌گزیدند و به آن عمل می‌کردند.
ما در دهۀ شصت با تعداد محدودی از دائرة‌المعارف‌ها مواجه هستیم که از انگشتان یک دست کمتر هستند. بعد از آن در دهه‌های هفتاد و هشتاد که روند تدوین دانشنامه‌های تخصصی آغاز می‎شود، بنا به آمار رسمی سال 1386، این تعداد به دویست عنوان می‌رسد که بودجه‌های بیشتر آن‌ها یا بخشی از آن را دولت تأمین می‌کند. این جریان تأثیراتی بر روند پژوهش کشور گذاشته که می‌شود دربارۀ آن‌ها بحث کرد.
 
با وجود تأمین بودجۀ دائرة‌المعارف‌ها توسط دولت‌ها، آیا در هیچ دوره‌ای دولتی بوده که در دائرة‌المعارف‌نویسی دخالت کند؟
سیدعرب: گفته می‌شود وابستگی اقتصادی وابستگی فرهنگی نیز در پی دارد. در حوزۀ دانشنامه‌نویسی، با وجود آنکه سیاست‌های دولت پشتیبان فرهنگی این جریان بوده است، این پشتیبانی، وابستگی فرهنگی در پی نداشته است. در حقیقت، این نسبت برعکس بوده و دولت بیشتر تابع سیاست‌های دائرة‌المعارف‌ها بوده است. این هم یک دلیل معقول داشت: وقتی ادوار مختلف دولت‌های بعد از انقلاب می‌دیدند که دائرة‌المعارف‌ها را متخصصانی اداره می‌کنند که در روش و تألیف تخصص دارند، اجازۀ دخالت در این دو زمینه را به خود نمی‌دادند و صرفاً به‌عنوان یک پشتیبان ظاهر می‌شدند. حداقل دربارۀ خودمان، یعنی دانشنامۀ جهان اسلام، به‌طور قطع می‌توانیم بگوییم نوع گزینش مدخل‌ها و شیوۀ تألیفشان به‌عنوان یک مقاله و سمت‌وسوی هر مجلد از دانشنامه، دقیقاً وابسته به سیاست‌های داخلی ما در اینجاست.
ما هم مانند نهادهای دیگر از دولت بودجه می‌گیریم؛ اما تمام سازوکار تدوین یک مجلد یا مجلدهای دانشنامه به عهدۀ ماست. در واقع، ارتباط دائرة‌المعارف‌ها با دولت، به‌عنوان زیرمجموعۀ بودجه‌های فرهنگی بوده و در ذیل بودجه‌های فرهنگی، دولت کمک می‌کرده که آثار ملی تألیف شود. مشخصاً در بدنۀ دولت هیچ سازمان یا نهادی نداریم که به‌طور تخصصی در سیاست دائرة‌المعارف‌ها نظر دهد و مدعی شود که دائرة‌المعارف‌ها آنچه ما می‌گوییم ثبت کنند.
در واقع، دائرةالمعارف‌ها امانت‌دار فرهنگ گذشته هستند و باید بر اساس یک داوری منصفانه، گذشته و حال را در قالب دائرةالمعارف تدوین کرد. مدعی نیستیم که تاریخ از ما شروع می‌‌شود. تاریخ از یک زمان بی‌زمان شروع شده و به سیر خود ادامه داده است. ما بر اساس منابع و متونی که داریم، با داوری منصفانه آن را گزارش می‌کنیم. ما در دانشنامۀ جهان اسلام مقاله‌ای داریم به نام «پهلوی‌ها». این مقاله به خاندان پهلوی اول و دوم پرداخته و اولین مقالۀ دائرةالمعارفی دربارۀ این خاندان است. با اینکه این مقاله بعد از انقلاب نوشته شده، یکی از متون علمی منصفانه‌ای بوده که دربارۀ این خاندان نوشته شده است و افرادی از خانوادۀ پهلوی پس از خواندن این مقاله اعتراف کرده‌اند که این منصفانه‌ترین مقاله‌ای است که دربارۀ آن‌ها نوشته شده است.
میرابوالقاسمی: اجازه بدهید نکته‌ای اضافه کنم. در مباحث فرهنگی و نشر، استقلال نسبی این حوزه‌ها مهم است. فکر می‌کنم یکی از دلایلی که در دانشنامه‌نویسی همواره روند صعودی را طی کرد‌ه‌ایم، این بوده است که دولت‌ها هرگز به‌طور مستقیم دخالت نکرده‌اند. این اصلاً در سیاست‌های فرهنگی دولت تعریف نشده است که اگر در مؤسسه‌ای دائرة‌المعارفی منتشر می‌‌شود، باید مدخل‌هایش زیر نظر دولت مشخص شود. دولتمردان در این چهار دهه فارغ از همۀ سیاست‌ها، هیچ‌وقت در حوزۀ دانشنامه‌نویسی سیاستی را دیکته نکرده‌اند و اعتماد برجسته‌ای که به اهالی فرهنگ و متخصصان این حوزه شده، بر شکوفایی این جریان تأثیر شگرفی داشته است.
البته این به مفهوم آن نیست که نظارتی در این حوزه وجود ندارد. خود مؤسسات و مدیران آن‌ها نظارت می‌کنند؛ اما نه به‌نحوی که سیاستی را دیکته کنند و مخل کار ما شوند. حتی جا دارد به این موضوع اشاره کنم که سال گذشته، ترجمۀ عربی دانشنامۀ جهان اسلام برندۀ جایزۀ شیخ‌حمد قطر شد. این جایزۀ صدهزاردلاری، بالاترین رقم جایزه‌ای است که در جهان به آثار ترجمه‌شده اهدا می‌شود. یکی از علل این انتخاب، همان نگاه علمی حاکم بر دانشنامه بود. جالب است که در جمهوری اسلامی ایران شیعه‌مذهب، مقاله‌ای با موضوع خلافت منتشر می‎شود که گرچه خنثی نیست، طرف مقابل را به رسمیت کامل می‌شناسد، احترام می‌گذارد و توهین نمی‌کند؛ در حالی که دانشنامه‌هایی در جهان داریم که نگاه توهین‌آمیز دارند و متأسفانه فاقد رویکرد علمی هستند.
 
فرمودید در دهۀ هشتاد، دویست دانشنامۀ تخصصی در حال نگارش بود و دولت از این‌ها حمایت می‌کرد. در این اوضاع، حمایت مالی دولت بین تعداد زیادی مؤسسه پخش می‌شود. آیا رونق جریان تدوین دائرة‌المعارف‌های تخصصی روی دانشنامه‌های ملی به لحاظ مالی تأثیر گذاشته و کندی ایجاد کرده یا همچنان رشدشان ادامه پیدا کرده است؟
این‌طور نبوده که تمام بودجۀ دائرة‌المعارف‌ها را دولت تأمین کند. شاید چیزی حدود چهل‌درصد بودجه را دولت تأمین می‌کند. بقیه‌اش را خود دائرة‌المعارف‌ها از طریق فروش مجلدات منتشرشده و حامیان فرهنگی‌شان تأمین می‌کنند. حتی شنیده‌ام برخی از دائرة‌المعارف‌ها برای پشتیبانی اقتصادی خود وارد فعالیت‌های اقتصادی دیگری شده و به معنای واقعی کلمه، کار اقتصادی کردند تا دائرة‌المعارفشان را پیش ببرند.
البته دائرة‌المعارف‌ها هر چقدر تخصصی‌تر می‌شوند، بودجه‌شان کمتر می‌شود. دائرة‌المعارف‌های ملی و عمومی‌تر بودجۀ بیشتری دارند؛ چون همان طور که از نامشان پیداست، قلمرو تألیف و انتخاب مدخل‌ها و دیدگاه‌هایشان وسیع است. به همین دلیل، دولت مکلف است در بخش فرهنگی به این دائرة‌المعارف‌ها توجه بیشتری کند.
 
دانشنامه‌ها با سایر مراکز پژوهشی نظیر دانشگاه‌ها چه نسبتی دارند؟ آیا بر پژوهش‌های دانشگاهی تأثیر‌گذار بوده‌اند؟
سیدعرب: به گمان بنده دائرة‌المعارف‌ها صرف نظر از تعددشان در ایران، تأثیر مهمی بر پژوهش‌های دانشگاهی گذاشته‌اند. البته این رابطه دوسویه بوده است. یعنی دانشگاه‌ها به نوع پژوهش دائرة‌المعارف‌ها و دائرة‌المعارف‌ها به نوع مدیریت دانشگاهی نیاز دارند. گروه‌های علمی و روش کار ما مبتنی بر تعامل با گروه‌های علمی و حتی دانشکده‌‌های مهم کشورمان است.
از طرف دیگر، در هر حوزه‌ای از علوم پایه گرفته تا نظری‌ترین رشته‌ها مانند الهیات و فلسفه، پژوهشگران متخصص از دستاوردهای دائرة‌المعارف‌ها استفاده کرده‌اند؛ یعنی روند روبه‌رشد دانشگاهی متأثر از شیوۀ کار دائرة‌المعارف‌ها بوده است؛ اما مشکلی که در اینجا وجود دارد، این است که مخاطب دائرة‌المعارف‌ها همیشه دانشگاه‌ها نیستند. یکی از مشکلاتی که در دهۀ هشتاد و نود داشته‌ایم، نامتناسب‌بودن عرضه و تقاضا بوده است. ما از یک زمانی تولید دائرة‌المعارف‌های تخصصی مختلف را آغاز کردیم و خبر نداشتیم که ذهن جامعه تقاضا و تحمل این همه دائرة‌المعارف را دارد یا خیر و آیا دانشنامه‌نویسی متناسب با نیازهای جامعه انجام می‌شود؟ در حقیقت، ما با تعدادی دائرة‌المعارف تخصصی روبه‌رو هستیم که بعضی از آن‌ها منطبق بر نیاز واقعی جامعه تدوین شده‌اند و تعدادی دیگر به این موضوع توجهی نکرده‌اند. در دائرة‌المعارف‌های تخصصی، برخی منابع مالی نشان‌دهندۀ این است که ما نیاز به این نوع دائرة‌المعارف داریم. مثلاً فرض کنید یک کارخانۀ بزرگ که کارش تولید مواد شیمیایی است، به یک دائرة‌المعارف شیمی کمک می‌کند و مجلداتی که در این حوزه چاپ می‌‌شود، به روند علمی سازمان‌‌‌ها و کارخانه‌ها و مراکز تولیدی نظیر آن کمک می‌کند. این خیلی خوب است و انجام شده است.

 
آیا در این سال‌ها دانشنامه‌نویسی با دوران افول هم روبه‌رو بوده است؟
میرابوالقاسمی:به‌طور کلی، یکی از آسیب‌هایی که در فضای فرهنگی کشور وجود دارد، بی‌توجهی به بازخوردهاست. یعنی هر اتفاقی که در فضای فرهنگی کشور می‌افتد، مطالعه‌ای صورت نمی‌گیرد که ببینیم تأثیرش چه بوده است. برای همین دستمان بسته است و کار مطالعاتی گسترده و دقیقی صورت نگرفته است و هر کس بنا بر تجربه به نتایجی رسیده است. دربارۀ افول هم نمی‌توان به‌طور دقیق صحبت کرد؛ چرا که مطالعاتی در این حوزه انجام نشده است. وقتی از افول صحبت می‌شود، گاهی منظور افت است و گاهی اوضاع به‌گونه‌ای تغییر می‌کند که ناچاریم رویکرد علمی‌مان را تغییر دهیم. به گمان من در حوزۀ دانشنامه‌نویسی هر دو اتفاق افتاده است. وقتی دانشنامه‌ای در قوارۀ دانشنامۀ جهان اسلام تولید می‌کنیم، چنانچه دانشنامۀ دیگری کار ما را تکرار کند، روی مخاطب تأثیر منفی می‌گذارد؛ حتی اگر به لحاظ محتوا تفاوت‌هایی داشته باشد. این موازی‌کاری‌ها را می‌شود نوعی افول دانست. اما حالت دوم، یعنی تغییر رویکردهای علمی، ناشی از تغییر اوضاع جهانی است. زمانی بود که فقط به نسخه‌های چاپی دسترسی داشتیم. الان حتی می‌توانید به نسخه‌های خطی کمیاب با میکروفیلم دسترسی داشته باشید. وقتی با اینترنت سروکار دارید، دیگر درگیر محدودیت مکانی و زمانی نیستید. مخاطبان بسیار گسترده‌تری دارید و قابلیت‌هایی نظیر پیوندهای بین متن و خارج متن نیز وجود دارد. امکانات اینترنت و فضای مجازی آن‌قدر زیاد است که در انتشار نسخه‌های چاپی تأثیر می‌گذارد. من خیلی موافق این نیستم که سرانۀ مطالعه کم شده است و نمی‌دانم این آمار بر چه اساسی سنجیده می‌‌شود. آن‌هایی که آمار را ارائه می‌دهند، شاید خودشان شاخص‌هایی دارند که بر اساس آن‌ها ارزیابی می‌کنند. البته سرانۀ مطالعه پایین است؛ اما توجه کنید که الان نگاه به مطالعه با نگاه بیست سال قبل خیلی متفاوت شده و وقتی می‌توانیم خیلی مطالب و کتاب‌ها را در بستر مجازی مطالعه کنیم، دیگر سراغ نسخۀ چاپی نمی‌رویم. این‌ها روی سرانۀ مطالعه تأثیر می‌گذارد و همین طور بر سرانۀ انتشار کتاب. به گمانم این‌ها باید دیده شود. بر بحث افول هم این‌ها تأثیر گذاشته‌اند.
 
به تغییر شرایط جهانی اشاره کردید. این‌طور به نظر می‌رسد در جهانی که سرعت تولید علم افزایش چشمگیری داشته و حتی در بعضی حوزه‌ها مقالاتی که چند ماه قبل نوشته شده‌اند قدیمی شده‌اند، تدوین و انتشار دائرة‌المعارف‌ها به کندی صورت می‌پذیرد. دائرة‌المعارف‌ها چطور می‌توانند در ایران خود را به‌روز نگه دارند؟
سیدعرب: دائرة‌المعارف یک منبع مرجع است. مقایسه‌اش با پژوهش‌هایی که یک شخص در حوزۀ تخصصی‌اش انجام می‌دهد، شاید منصفانه نباشد؛ چون شیوۀ کار دائرة‌المعارف‌ها گزارش از آخرین اطلاعات دربارۀ یک موضوع است؛ ولی مقاله را به شیوه‌ای تألیف می‌کنیم که خودمان آن را پردازش می‌کنیم و مدنظرمان است. در حقیقت، دائرة‌المعارف یک منبع مرجع و عمومی‌تر است که تمام این منابع را در خود جای می‌دهد. می‌خواهم بگویم این‌ها هماورد همدیگر نیستند؛ بلکه نسبت جزء به کل دارند و در نهایت دائرة‌المعارف‌ها این‌طور منابع را در خود ادغام می‌کنند و با گزارش بخش یا قسمت‌های مختلف از آن منابع، هویت خودشان را پدیدار می‌کنند.
با توجه به این شرایط، دائرة‌المعارفی دارای حیات است که به این نوع منابع نظر داشته باشد. ما در دانشنامۀ جهان اسلام در سال‌های اخیر گروهی تأسیس کردیم به نام گروه نمایه. کار اعضای این گروه این است که بر اساس مدخل‌های ما مقالات منتشرشده در جهان را ذخیره می‌کنند. فرض بفرمایید اگر مدخل فلسفی به اسم تضاد داریم، تمام مقالات مربوط به این مدخل را جمع‌آوری می‌کنند. این مقالات به‌عنوان یک پروندۀ علمی در اختیار نویسندۀ آن مقاله است. پس بر اساس برنامه‌ریزی که اینجا کردیم، یک چشممان به دائرة‌المعارف است و یک چشممان به پیشرفت روند علمی در کشور و جهان اسلام و در جهانی که در آن زندگی می‌کنیم. پس مقالات ما طبق آخرین منابع نوشته شده است. شاید بیست‌وچند نوبت یک مقاله دست به دست می‌گردد، ویرایش استنادی می‌‌شود و در چند مرحله ارزیابی صورت می‌گیرد که وارد سازوکارش نمی‌شوم.
این جزو رویکرد ماست که آخرین منابع را در حوزۀ مدخلی که می‌نویسیم، بررسی کنیم. به همین دلیل می‌توانیم ادعا کنیم دائرة‌المعارف‌ها اگر چنین شیوه‌ای را انتخاب کنند، به‌روزند؛ اما برخی دائرة‌المعارف‌ها این‌طور نیستند. مثلاً منابعشان را که می‌بینیم، از متن اصلی غفلت کرده و از ترجمه استفاده کرده است. فرض کنید من در حوزه‌ای تخصص دارم و مقاله‌ای می‌خوانم. می‌بینم نویسندۀ مقاله از فلان کتاب و از مقالۀ مهمی که آخرین مقاله در این حوزه است، استفاده نکرده است؛ اما در دائرة‌المعارف‌های جدی‌تر، به‌ویژه اینجا، برای حوزۀ منابع یک گروه کتاب‌شناسی داریم. تخصص این گروه کتاب‌شناس و کتابدار که ویرایش استنادی می‌کنند، این است که یک‌به‌یک متن را با مقاله تطبیق می‌دهند و اگر نویسنده احیاناً از منبعی غفلت کرده باشد، اعضای گروه و ویراستاران و دیگران به وی تذکر می‌دهند که منابع را تصحیح کند. غرض اینکه بخشی از حیات دائرة‌المعارف‌ها منوط به روزآمدی علمی است و باید به جریان‌های علمی خارج از خود خصوصاً نوشته‌های دانشگاهی توجه کند.
میرابوالقاسمی: من از جنبۀ دیگر به سؤال شما نگاه می‌کنم. واقعیت این است که یکی از آسیب‌های جدی دائرة‌المعارف‌نویسی همین پیش‌نرفتن با آهنگ سریع در جهان است. دائرة‌المعارف‌نویسی ما همچنان در فضای سنتی است؛ اما در جهان دائرة‌المعارف‌هایی نظیر ویکی‌پدیا، اِنکارتا و بریتانیکا وجود دارند که توجه ویژه‌ای به نسخه‌های الکترونیک و مبتنی بر وب دارند. در چنین فضایی، با وجود میلیون‌ها کاربر که حتی در نوشتن مقالات مشارکت دارند و می‌توانند ویرایش علمی کنند که البته این موضوع آسیب‌هایی هم به همراه دارد، ما نیاز داریم که از فضای سنتی‌مان فاصله بگیریم.
تولید علم کی اتفاق می‌افتد؟ زمانی که افراد در حوزۀ فرهنگی حس کنند حرفی برای گفتن دارند. وقتی فردی در حوزۀ سیاسی، نظامی یا فرهنگی حرفی برای گفتن دارد، شروع به تولید می‌کند و البته باید با سازوکار‌های زمانش پیش برود. یکی از آسیب‌های جدی ما در بحث دانشنامه‌نویسی همین است. البته تحولات جهانی در این حوزه نادیده گرفته نشده؛ ولی فاصله زیاد است. ما سایت داریم؛ ولی حرکت در این مسیر باید خیلی سریع‌تر باشد و این اطلاعات به‌روز شود. مقالات ما بر اساس آخرین آثار منتشره تدوین می‌شود و این وسواس وجود دارد که مطالب مستند باشد و به آثار ضعیف استناد نشود؛ اما تا اثر به مرحلۀ چاپ برسد، شاید منابع و اطلاعات زیادی افزوده شود. ما این نقد را به خودمان وارد می‌دانیم و باید به این بخش خیلی بیشتر توجه کنیم. شاید غفلت از این موضوع، کم‌توجهی به دانشنامه‌ها را در دوره‌های اخیر در پی داشته است.
 
از زمان تدوین دائرة‌المعارف مصاحب تا امروز، دائرة‌المعارف‌ها تغییرات زیادی کرده‌اند. ما اکنون از چه روشی برای تدوین دانشنامه‌ها استفاده می‌کنیم؟
میرابوالقاسمی: اگر ادعا کنیم که در نگارش مقالات دائرة‌المعارف‌ها از روش نگارش مقالات علمی‌پژوهشی استفاده می‌کنیم، گزاف نگفته‌ایم؛ اما متأسفانه آموزش عالی نگاه متفاوتی به دانشنامه‌نویسی دارد. آن‌ها با نگاه کاملاً سنتی گمان می‌کنند دانشنامه‌نویسی یعنی گردآوری مجموعه‌ای از اطلاعات و تدوینِ بدونِ زحمت آن‌ها.
 
دید آموزش عالی این است؟
میرابوالقاسمی: متأسفانه بله. به هر حال، خیلی تلاش شد که این نگاه اصلاح شود؛ اما در کل همچنان این نگاه حاکم است. مثلاً یکی از موضوعاتی که برخی محققان کشور مطرح می‌کنند، این است که نگارش مقالۀ علمی‌پژوهشی با دائرة‌المعارف‌نویسی متفاوت است. ما مدعی هستیم در دانشنامه مقالات به‌صورت علمی‌پژوهشی نوشته می‌‌شود و برخی می‌گویند نباید این‌طور باشد و کار دائرة‌المعارف این نیست. آن‌قدر نگاه‌ها متفاوت است که خود قانون‌گذار دچار مشکل می‌شود؛ ولی به هر حال، در یک مرکز علمی، یک تلاش علمی با مستند‌ترین منابع شکل می‌گیرد.
ما اینجا یکی از کتابخانه‌های ممتاز کشور را داریم. خیلی وقت‌ها مراجعان کتاب‌هایی را که در هیچ کتابخانه و مؤسسه‌ای پیدا نمی‌کنند، در این کتابخانه پیدا می‌کنند. مقالات با این سازوکار استفاده می‌‌شود و چندین بار ارزیابی، ویرایش استنادی و کتاب‌شناسی روی آن انجام می‌شود؛ اما در نهایت، به‌عنوان مقالۀ عادی هم به آن نگاه نمی‌‌شود و این نشان می‌دهد مطالعه‌ای صورت نگرفته است یا گاهی دست‌اندرکارانی بوده‌اند که هیچ دستی در علوم انسانی نداشته‌اند و از طرفی به‌عنوان ارزیاب مقالات ما معرفی شده‌اند.
این مشکل است و اینکه برای کسی که تخصصی در آن حوزه ندارد، توضیح دهیم اهمیت کار ما چیست، خیلی سخت است. بنا بر چیزی که در گذشته بوده، همان نگاه سنتی ادامه پیدا کرده است؛ اما یک تفاوت بزرگ وجود دارد. آن تفاوت هم مربوط به انقلاب و شکل‌گیری روحیۀ خودباوری در جامعه است.
قبل از انقلاب، پایۀ دانشنامه‌هایی که شکل می‌گرفت، ترجمه بود، نه تولید. دانشنامۀ مُصاحب که به آن اشاره کردید، ترجمه‌ای از دائرة‌المعارف کلمبیا وایکنیگ است که با دقت مرحوم مصاحب مدخل‌هایی به آن افزوده شد؛ اما پس از انقلاب، به دلیل خودباروری شکل‌گرفته در جامعه، به این نتیجه رسیدیم که خودمان باید بنویسیم. گسترۀ کار دانشنامه‌نگاری بعد از انقلاب را با قبل از آن واقعاً نمی‌شود مقایسه کرد.
 
در حوزۀ روش چطور؟
میرابوالقاسمی: در حوزۀ روش هم همین طور است. الان نمونۀ دانشنامه‌های ما را ببینید و یک مقاله را باز کنید. خط به خط و پاراگراف به پاراگراف استناد دارد. نه‌تنها در متن، بلکه در پایان کتاب بخش کتاب‌شناسی کاملی وجود دارد که به شما نشان می‌دهد از چه منابعی استفاده شده است. مقالات امضا دارند؛ یعنی مؤلف یا مؤلفان مسئولیت محتوای آن را بر عهده دارند. تصاویر و نقشه‌های دقیق تهیه می‌‌شود. در صورتی که دانشنامه‌نگاری قبل از انقلاب اصلاً این‌طور نبوده و بیشتر شبیه فرهنگ‌نامه بوده است. بعد از انقلاب اصلاً نگاه متفاوت شده است. دانشنامۀ ما کاملاً به سبک و سیاق علمی‌پژوهشی نوشته می‌‌شود؛ ولی آن زمان این‌طور نبوده است.
 
می توانیم ادعا کنیم از روش مبتنی بر ترجمه به روش مبتنی بر تألیف رسیده‌ایم؟
میرابوالقاسمی: بله. عرض کردم دائرة‌المعارف مصاحب با دقت علمی که مرحوم مصاحب داشتند و در زمان خودشان شایان تحسین بود، بر اساس همین ترجمه شکل گرفت. حتی دانشنامۀ ما هم مبتنی بر ترجمه شکل گرفته است.
زمانی که دانشنامۀ ما در سال 1362 شروع به کار کرد، خیلی‌ها معتقد بودند که ما اصلاً نمی‌توانیم مقاله بنویسیم و باید ترجمه کنیم. سال‌ها باید بگذرد تا مؤلف شویم. این نگاه در بین نخبگان ما وجود داشت. مقالات دانشنامۀ ما هم در ابتدا بر اساس ترجمه شکل گرفت؛ اما در مقطعی دیدیم که توانایی و نیرو داریم و به خودباوری رسیدیم که می‌توانیم مقالات خوبی بنویسیم. حتی گاهی بهتر از مقالاتی که خارجی‌ها نوشتند، مقالات را تألیف کردیم. ما منابعی را دیدیم که آن‌ها ندیده بودند و حتی نگاه نقادانه‌تری داریم. این حاصل دانشنامه‌نگاری ما بوده. قبل از انقلاب این دید نبود و کار بیشتر مبتنی بر ترجمه بود؛ به علاوۀ همان نگاهی که بین نخبگان علمی ما وجود داشت.
 
آقای دکتر، نظر شما چیست؟
سیدعرب: بله، همین طور است. در دهۀ شصت وقتی دوسه دائرة‌المعارف مهم شکل گرفت، بحث دائرة‌المعارف اسلام لیدن پیش آمد. عده‌ای گفتند شما که می‌خواهید دائرة‌المعارف بنویسید، این دائرة‌المعارف لیدن آماده است. آن را ترجمه کنید. به این دلیل که اولاً نیروی متخصص ندارید. ثانیاً مرکزی ندارید که منابع مهم در این باره را داشته باشد. از این‌ها گذشته، برنامه‌ریزی خاصی هم در این باره ندارید.
این دیدگاه همان دیدگاهی بود که قبل از انقلاب وجود داشت. در واقع، پیش از انقلاب یارشاطر و دیگران همین کار را می‌کردند؛ اما در بحث ترجمۀ دائرة‌المعارف، فقط مقاله نیست که ترجمه می‌شود. پشت این مقاله دیدگاه‌هایی هست و آن دیدگاه‌ها مربوط به یک نویسندۀ غربی است که دارد دربارۀ منِ شرقی و فرهنگ، هویت، دیانت و اجتماع من می‌نویسد. وقتی چنین مقاله‌ای ترجمه می‌شود، در واقع این دیدگاهش است که منتقل می‌شود. مثلاً ما می‌خواهیم سورۀ بقره را مدخل کنیم. این را یک قرآن‌پژوه و مفسر و کسی که در علوم قرآنی تخصص دارد بنویسد، یا فردی غربی و بدون تخصص در این حوزه؟
به نظر من بخشی از تأثیرات بااهمیت هویتی و فرهنگی و آن جریانی که به‌نحوی در آثار آل‌احمد و شریعتی به معنای بازگشت به خویشتن بود، در این دائرة‌المعارف ظهور کرده است. ما آموختیم که خودمان از فرهنگ خودمان گزارش بدهیم و دائرة‌المعارف بنویسیم. انجام دادیم و شد. الان در این لحظه که گفت‌وگو می‌کنیم، دست‌کم دربارۀ سازمان خودمان می‌توانم بگویم یک نسل جوان دائرة‌المعارف‌نویس که بعضاً برای دائرة‌المعارف‌های کشورهای دیگر مقاله می‌نویسند، تربیت شده‌اند. این تربیت در حین کار و در آموزش ضمن کار انجام شده و مقالات این نسل الان به مقالات دائرة‌المعارف اسلام لیدن تنه می‌زند. ما بعد از انقلاب دائرة‌المعارف ننوشتیم که بگوییم دائرة‌المعارف اسلام لیدن را قبول نداریم. در واقع چون ما پیش از انقلاب دائرة‌المعارف ننوشته بودیم و شروع نکرده بودیم، آن‌ها دائرة‌المعارف اسلام را نوشتند. یعنی از غفلت تاریخی ما استفاده شد. برای همین سال‌هاست ویرایش دائرة‌المعارف اسلام لیدن به‌کندی پیش می‌رود. چون دانشنامۀ جهان اسلام و دائرة‌المعارف بزرگ اسلامی در کشورما دارد نوشته می‌‌شود و این دو منبع جزو منابع مقالاتی است که آن‌ها منتشر می‌کنند. در حقیقت، هویت و فرهنگی که در ایران بعد از انقلاب به‌وجود آمد، نشان داد این جریانی است که می‌تواند کاری را انجام دهد و انجام هم داد.
منتها ما با همۀ تفاصیلی که دربارۀ این جریان ارائه می‌دهیم، اگر به بحث آسیب‌شناسی بازگردیم، باید بگویم این جنبش هنوز به سنت تبدیل نشده است. در واقع، سر راه تبدیل تجربیات نیروی جوان تربیت‌شده به سنتی مداوم، موانعی وجود دارد. باید این موانع را بشناسیم و آن‌ها را برطرف کنیم. یکی از این راه‌های رفع این موانع، همان‌ طور که عرض کردم، توجه بسیار زیاد به برنامه‌ریزی است و مانع دیگر رفع مشکلات مالی است. که اگر مشکلات مالی دامن‌گیر دائرة‌المعارف‌های دست‌کم عمومی‌ شود، خلل ایجاد خواهد کرد و تلاشی که در دهه‌های شصت تا نود صورت گرفته است، از بین می‌رود.
 
وضعیت دانشنامه‌نویسی در کشورهای منطقه چگونه است و ایران در میان آن‌ها چه جایگاهی دارد؟
میرابوالقاسمی: دائرة‌المعارف‌نویسی به سبک جدید و غربی برای نخستین بار در لبنان اتفاق افتاد و در قرن نوزدهم تدوین دائرة‌المعارف بستانی در این کشور آغاز گردید که به ترجمه متکی بود و البته نیمه‌کاره ماند. پس از آن، در زمان جمال عبدالناصر در مصر دائرة‌المعارفی تدوین می‌شود. بعد در سال 1984 موسوعةالفلسطينية (دائرة‌المعارف فلسطین) در چند جلد در دمشق منتشر می‌شود و بماند که سوگیری خاصی داشته است.
واقعیت این است که در جهان عرب که به لحاظ موضوعی به کار ما نزدیک‌تر است، دائرة‌المعارفی به سبکی که ما کار می‌کنیم، وجود ندارد. البته دائرة‌المعارف‌ها در جهان عرب کم نیستند؛ اما نگاهشان همانند نگاه ما نیست. دائرة‌المعارف‌های عرب یا موضوعی هستند، همانند موسوعةالفلسطينية یا معلمةالمغرب که دربارۀ تمام موضوعات مرتبط با مراکش است، یا نگاه منطقه‌ای دارند و اصلاً نگاه فراگیر به این شکل وجود ندارد. دائرة‌المعارف مثل همۀ جنبه‌های علم، محصول یک جنبش فرهنگی و شاخه‌ای از این جنبش است. بستر فرهنگی که در ایران سال 1357 ایجاد شد، یک دفعه توجهی خاص و گسترده به علم را پدید آورد. در کشورهای همسایه این فضا را ندارد و بستر سیاسی‌فرهنگی هنوز آماده نیست.
 
یعنی وجه تمایز ما و دیگران در دانشنامه‌نویسی فقط به‌خاطر انقلاب است؟
میرابوالقاسمی: فقط انقلاب نیست؛ ولی می‌خواهم بگویم این تحول خیلی تأثیر داشت. پیشینۀ فرهنگی هم مهم است. وقتی به پیشینۀ فرهنگی ایران نگاه کنید، یک ایران فرهنگی را می‌بینید که طی هزار سال در گسترۀ وسیعی زبان دیوانی و حکومتی‌اش فارسی بوده است و همین حالا هم در بسیاری از کشورهای همسایه به زبان فارسی تکلم می‌کنند‌ و رسوم ایرانی در آن‌ها رواج دارد. قطعاً این پیشینۀ فرهنگی تأثیر می‌گذارد. یعنی همین پیشینه‌های فرهنگی است که کشوری را در مسیری قرار می‌دهد که بتواند محصولات فرهنگی بیشتری عرضه کند. در تمام جهان این‌طور است و همۀ کشورهایی که تأثیرات تمدنی بیشتری داشته‌اند، این پیشینه‌های فرهنگی را دارند.
 
 
تاکنون چه اقداماتی در خصوص ترجمۀ دائرة‌المعارف‌های ایرانی در کشورهای دیگر صورت گرفته است؟
میرابوالقاسمی: در دهۀ هشتاد، ایدۀ ترجمۀ دانشنامۀ جهان اسلام برای جذب مخاطبان بیشتر مطرح شد. پس از مطرح‌شدن این ایده، برنامه‌ریزی‌هایی صورت گرفت و از اواخر دهۀ هشتاد، ترجمۀ دانشنامه به زبان عربی شروع شد. البته انتشار و توزیع آن در بیروت انجام می‌شود.
نکتۀ مهمی وجود دارد و آن هم بازخوانی‌اش است. دانشنامۀ ما وقتی به عربی ترجمه می‌‌شود، در واقع بازخوانی و ویرایش می‌‌شود. البته به این معنا نیست که مقالات دوباره نوشته می‌شوند؛ بلکه کاستی‌ها و عیوبشان برطرف می‌‌گردد. کلیت مقاله همان است؛ اما نسخۀ عربی ما دقیق‌تر از نسخۀ فارسی است. در نسخۀ عربی جدیدترین آمارها را به مقاله اضافه می‌کنیم و این نشان می‌دهد نسخۀ به‌روزتری است.
پس از انتشار و معرفی این نسخه در کشورهای عربی و مراکز شرق‌شناسی و زبان‌شناسی دنیا، دانشنامه در خارج از ایران شناخته شد و امروز ما مخاطبان گسترده‌ای داریم. در حال حاضر هم ترجمۀ عربی دانشنامه با سرعت خوبی پیش می‌رود. از طرف دیگر، یک نسخۀ انگلیسی از مقالات ما منتشر شده که البته به دلایلی فعلاً متوقف شده است. نسخۀ انگلیسی در لندن منتشر می‌شد و مرحوم علمی آن را چاپ می‌کردند که به رحمت خدا رفتند. البته در این نسخه کل دانشنامه ترجمه نمی‌شد؛ بلکه گزیده‌هایی از آن به شکل کتابچه‌هایی به انگلیسی منتشر می‌شد.
 
از صحبت‌های شما دریافتیم که نسل اول دانشنامه‌نویسان بدون هیچ پیش‌زمینه‌ای وارد این حوزه شدند؛ اما رشد خوبی کردند و از حوزۀ ترجمه به تألیف وارد شدند. این نسل‌اولی‌ها تا چه حد بر تربیت نسل جدید دانشنامه‌نویسان تأثیرگذار بودند؟ به‌طور کلی در طول این چهار دهه چه سازمان ها، نهادها و مراکزی به فکر تربیت دانشنامه‌نویسان بوده‌اند؟
سیدعرب: نه قبل و نه پس از انقلاب، سازمانی عهده‌دار تربیت دانشنامه‌نویسان نبوده است. نسل جوان در حین کار تجربه کسب کرده و از دیگران آموخته است که چطور مقالۀ دائرة‌المعارفی بنویسد. تاکنون سازمانی تأسیس نشده که این کار را انجام دهد. البته خود مراکز دائرة‌المعارف‌نویسی در این خصوص گام‌هایی برداشته‌اند. سال‌ها پیش، در دانشنامۀ جهان اسلام به منظور رفع این مشکل بزرگ بخشی به نام آموزش تعریف شد. کار این بخش این بود که به نسل جوانی که اینجا مقاله می‌نویسد، آنچه نیاز داشت آموزش دهد.
اما به نظرم وزارت فرهنگ و آموزش عالی باید رشته‌ای به نام دائرة‌المعارف‌نویسی در کشور تأسیس کند و انواع روش‌های مدخل‌گزینی، مقاله‌نویسی و ویرایش استنادی در آن تدریس شود.
 
این رشته تا کنون تأسیس نشده است؟
سیدعرب: خیر. پژوهشگاه فرهنگ و علوم انسانی زمانی می‌خواست این کار را انجام دهد؛ ولی این اتفاق هنوز نیفتاده است. اگر قرار باشد چنین رشته‌ای تأسیس شود، باید برنامه‌ریزی آن به عهدۀ مراکز دائرة‌المعارف‌نویسی قرار گیرد؛ نه سازمان‌هایی که فقط ماهیت فرهنگی دارند؛ چون این کار واقعاً تخصصی است.
 
چرا جنبش دانشنامه‌نویسی به سنت تبدیل نشد؟ فرمودید یکی از دلایلش اقتصادی است. گویا نیروی آموزش‌دیده هم نداریم. به‌طور کلی چه دلایلی برای تبدیل‌نشدن این به یک سنت در کشور ما وجود دارد؟
سیدعرب: دلایل متفاوتی دارد. یکی غفلت از تربیت نیروی انسانی در این حوزه است. نیروی انسانی برای تربیت، نیاز به نظام و سازوکاری دارد که مبتنی بر شیوه‌ای باشد که در رشته‌های دیگر کشور متداول است. یعنی اگر قرار باشد در مقطع کارشناسی ارشد و دکتری رشتۀ دائرةالمعارف‌نویسی دایر کنیم، لازمه‌اش این است که آشنایان و بزرگان قوم بنشینند فکر کنند به چه چیزهایی نیاز دارند تا این نسل آرام‌آرام وارد شود و آموزش‌های لازم را ببیند.
مشکل دوم مشکل مالی است. دائرة‌المعارف‌ها نیاز به پشتیبانی مالی دارند. با همۀ این سازوکارها، دست‌کم دائرة‌المعارف‌هایی که به‌عنوان یک اثر علمی تلقی می‌شوند، به پشتیبانی مالی نیازمندند. به هر حال، دولت در رأس منابع مالی در کشور است و بخش عمدۀ قدرت مالی کشور را در دست دارد. به نظرم دولت‌ها برای این بخش باید برنامۀ خاصی داشته باشند تا ادامۀ حیات چنین سازمان‌هایی با مشکل روبه‌رو نشود. متأسفانه می‌بینیم برخی دائرة‌المعارف‌های خوبمان به دلیل این مشکل دچار کندی شده‌اند. این آسیب‌های جبران‌ناپذیری به کشور وارد می‌کند. این مشکل مالی اگر به‌نحوی رفع شود، می‌تواند در تبدیلش به سنت کمک شایان توجهی نماید.
فقدان برنامه‌ریزی دائرة‌المعارف‌ها سومین مانع بر سر راه تبدیل‌شدن این جریان به سنت است. عمر دائرة‌المعارف‌ها عمر نوح نیست و باید آن‌ها را طوری برنامه‌ریزی کنیم که معلوم شود این‌ها چه وقت تمام می‌شوند. چه مجلدی از چه مدخلی تا چه مدخلی تدوین می‌شود و در چه سالی منتشر می‌شود. یکی از دوستان به‌شوخی می‌گفت دائرة‌المعارف‌ها چون از «الف» شروع شده‌اند، به ناکامی رسیده و چاپ نشده‌اند. باید از «ی» شروع کنیم و به «الف» برسیم! این به هر حال حرفی است که باید روی آن تأمل کرد. دائرة‌المعارف‌ها باید جوری برنامه‌ریزی کنند که مدیریت آن‌ها بتواند فرازهای پایانی‌اش را به لحاظ زمانی پیش‌بینی کند.
 
با این اوضاع اقتصادی آیا خصوصی‌سازی دائرة‌المعارف‌ها شدنی است؟ اگر دولت از دائرة‌المعارف‌ها حمایت مالی نکند، چه اتفاقی برایشان می‌افتد؟
سیدعرب: اگر دولت پشتیبانی نکند، قطعاً مشکلات مضاعف می‌‌شود. انتقال دائرة‌المعارف‌ها به بخش خصوصی، مستلزم تأثیر دیدگاه‌های بخش خصوصی بر دائرة‌المعارف‌هاست. آن وقت کسی که کارخانۀ تولید مواد شیمیایی دارد و ابرقدرت اقتصادی در منطقه‌ای از جهان یا در کشور است، نمی‌تواند بگوید من فقط پول می‌دهم و دخالتی در آن نمی‌کنم. چنین پشتیبان مالی ضرورتاً دیدگاه‌هایش را در خروجی‌ها دخالت می‌دهد؛ اما دولت این کار را نمی‌کند. دولت بودجه‌ای را اختصاص می‌دهد؛ اما اعمال نظر نمی‌کند. سپردن دائرة‌المعارف‌ها به بخش خصوصی مشکل اساسی ایجاد می‌کند.
میرابوالقاسمی:لازم می‌دانم نکته‌ای را به صحبت‌های آقای دکتر اضافه کنم. هر دولتی اگر یک نگاه ملی قوی داشته باشد، ضرورت تدوین دانشنامه‌های ملی را درمی‌یابد. ما در واقع یک محصول ملی تولید می‌کنیم. آقای دکتر در جایی از صحبت‌های خود به یک گسست تاریخی اشاره کردند که واقعاً مهم است. الان اگر یک نفر از ما بپرسد دانشنامه‌ای با این گستردگی و حجم مطالب و تنوع موضوعی به چه درد می‌خورد، ما پاسخ می‌دهیم که می‌خواهیم نشان دهیم چه بودیم و الان چه هستیم و در کجا ایستاده‌ایم. این خلأ نباید ایجاد شود. نسل جوان اگر نداند قبلاً چه بوده است، مانند یک انسان بدون شناسنامه است. اگر این نگاه ملی دیده شود، برای تأمین بودجه مجبور به چانه‌زنی نخواهیم بود.
 
با توجه به تأثیر فناوری اطلاعات بر فعالیت‌های پژوهشی و تحقیقاتی، آیا واقعا در سال 1397 ما به نسخه‌های چاپی دائرة‌المعارف‌ها نیاز داریم؟ آیا بسترهای الکترونیک برای رفع نیاز مردم و محققان کافی نیست؟
میرابوالقاسمی: همان طور که عرض کردم، الان فضای علمی دنیا فضای الکترونیک است. اگر نگوییم نسخه‌های چاپی به حاشیه رفته‌اند، بسیاری از مراکز علمی به این نسخه‌ها اکتفا نمی‌کنند یا حتی نسخۀ چاپی ندارند. فضای اینترنت مزایای متعدد دارد؛ اولاً هزینه‌ها کم است، دسترسی مخاطب به اطلاعات بسیار ساده است و محدودیت زمانی و مکانی هم وجود ندارد. سرعت جست‌وجو در منابع بالا است. در برخی از این‌ها نظیر ویکی پدیا، امکان ویرایش اطلاعات توسط مخاطبان وجود دارد. همۀ این‌ها در عین حال نیازمند به‌روزرسانی مداوم است.
ما به فناوری‌های جدید نیاز داریم؛ اما در کشورمان هنوز به آن نرسیده‌ایم. دلایلش نیاز به بحث مفصل و جداگانه‌ای دارد. زیرساخت‌های ارتباط نوین ما هنوز آن‌قدر قوی نشده، مقالات امضا ندارند و مسئولیت مقالات اینترنتی به محکمی مقالات چاپی نیست. در عین حال، چون قدرت ویرایش مطالب وجود دارد، ممکن است مقالات تغییر کنند. این‌ها محافظت می‌خواهد.
به هر حال، استفادۀ صحیح از این فناوری‌ها محدودیت‌هایی دارد؛ اما این محدودیت‌ها را می‌شود مدیریت کرد. نمی‌توانیم کنارشان بگذاریم. اگر این‌ها را ندیده بگیریم، خودمان را ندیده گرفته‌ایم و از جریان علمی جهان حذف کرده‌ایم. نباید این اتفاق بیفتد. آسیب یک موضوع نباید باعث شود کلاً آن را حذف کنیم. مشکلات باید مدیریت و نظارت شود تا کمتر شوند و بشود پیشگیری‌شان کرد. اگر خودمان را از چرخه دور نگه داریم، آن هم با این سرعتی که جهان علم پیش می‌رود، حذف خواهیم شد و این شوخی و تعارف ندارد.
وقتی با مدیریت صحیح به این فضا وارد شویم، مخاطبانی در سراسر جهان پیدا خواهیم کرد. مثلاً این مقاله‌ای که در فلان حوزه‌ نوشته‌اید، ممکن است بیست‌میلیون بازدید‌کننده داشته باشد. این نشان می‌دهد پیام شما فراگیر شده و با زبان جهان پیش می‌روید. متأسفانه این موضوع در ایران و در بخش دانشنامه‌نویسی باعث اتفاق جدی نشده است.
به لحاظ کلی، راه اعتلای فرهنگ این است که منابعش را در دسترس قرار دهد. شما در هر جایی که هستید، با کمترین زمان سپری‌شده و به آسان‌ترین روش باید بتوانید به منابعی که نیاز دارید، دست پیدا کنید. همان طور که فرمودند، الان دائرة‌المعارف‌ها به این شیوه عرضه نمی‌‌شود. جالب اینکه در کشورمان نهضتی داریم به نام نهضت نرم‌افزاری. دائرة‌المعارف‌ها هنوز به این نهضت نپیوسته‌اند و این یکی از مشکلات فقدان رجوع به دائرة‌المعارف‌هاست.
در سؤال قبلی که فرمودید چرا این جریان به سنت تبدیل نشده و این سنت علمی چرا فراگیر نشده، به گمانم به همین بحث برمی‌گردد. همان طور که در میان نخبه‌های فرهنگی‌مان کسانی را داریم که معتقدند دانشنامه‌نویسی به شیوۀ فعلی بی‌فایده است. شاید اگر به این شکل عرضه می‌شد، اهمیت آن بیشتر احساس می‌شد. ما باید مقتضیات روز را در نظر بگیریم؛ اما به‌طور خیلی تکان‌دهنده‌ای عقب هستیم.
پرسیدید که آیا امروز به نسخۀ چاپی نیاز داریم یا خیر. نمی‌شود گفت نیاز نداریم. کسانی هستند که نسخۀ چاپی را می‌پسندند و به آن رجوع می‌کنند. نمی‌خواهیم کلاً این را از گردونه حذف کنیم؛ اما در کنارش باید آن بخش را هم در نظر گرفت. الان نسخۀ چاپی به‌تنهایی پاسخ‌گو نیست. باید مکمل داشته باشد. ممکن است در آینده علم به سمتی برود که همۀ نسخه‌های چاپی حذف شود. شاید به‌خاطر بحران محیط‌زیست همه به این نتیجه برسند که کاغذ مصرف نشود. این‌‌ها ممکن است.
سیدعرب: در دنیا گرایش به سمت نسخه‌های چاپی سفارشی یا چاپ بر اساس تقاضا در حال پررنگ‌ترشدن است. دائرة‌المعارف‌ها هم می‌توانند از این امکان استفاده کنند و امیدواریم در آینده این اتفاق بیفتد.
میرابوالقاسمی: جریان علم جریانی پویا و در حال تغییر است. مبحث راکدی نیست که فقط یک روش در آن جواب بدهد. اگر به این باور برسیم که علم جریانی پویا و در حال تغییر است، هماهنگی ما با سازوکارهای جدید بهتر رقم می‌خورد. ما چشم‌انداز و اهداف و نگاه خودمان را داریم و این خللی به آن وارد نمی‌کند؛ ولی با ابزارهای جدید پیش می‌رویم. هر زمانی ابزارهای خود را می‌طلبد. الان وارد قرن 21 شده‌ایم و جریان پرشتاب علمی و دهکدۀ جهانی در زمینۀ اطلاع‌رسانی به‌وجود آمده است. اگر بخواهیم به این جریان بپیوندیم، باید بتوانیم حرف‌های خودمان را بزنیم. اگر نتوانیم حرف‌هایمان را با زبان‌های روز به دنیا عرضه کنیم، دیگران حرف‌های دیگری را به‌جای ما خواهند گفت و ما بعد از پنجاه سال به خودمان می‌آییم که این‌ها چه بود که گفتند.
نظر بدهید