هر دانشنامه‌ای قرار نیست مرجع باشد
سه شنبه 07 خرداد 1398

هر دانشنامه‌ای قرار نیست مرجع باشد

موازی‌کاری آفتی جدی است. نمونۀ آن دو دائرة‌المعارف کلان دانشنامۀ جهان اسلام و دائرة‌المعارف بزرگ اسلامی است. وجود هم‌زمان این دو واقعاً توجیهی ندارد. این دو می‌توانستند با همدگیر هم‌افزایی کنند.

برخی شاخه‌های ادبیات هستند که لزوماً مختص فرهنگ و زبانی خاص مثلاً ایرانی و غیر آن نیستند؛ چون لازمۀ هر ادبیاتی محسوب می‌شوند. به قولی چون علم هستند و رشته‌ای مبنایی، پس باید باشند. البته مثل هر قسم دیگری از فرهنگ و ادبیات نیز باید پال و پرش را گرفت؛ هم از جنبۀ کیفی و هم جانبی.
یکی از این الزامات ادبی و چه بسا تحقیقی که ردپایش در هر پژوهشی دیده می‌شود، دائرة‌المعارف و به‌اصطلاح فارسی‌تر، همان دانشنامه است که از قدیم‌الایام رگه‌هایش را می‌شود در کتب قدیمی هم دید؛ حتی امروزه نیز مرجعی برای فهم بسیاری از علوم، به‌ویژه علوم پایه، اعم از دین و تاریخ و شعر و جز آن است.
در تلاقی با دنیای پرهیجان علمی، باید دید آیا دانشنامه یا همان دائرة‌المعارف هم مثل بسیاری رشته‌ها مرجعیت علمی خود را حفظ کرده یا قرار است حفظ کند؟ اصلاً با این همه تعدد، جایگاهش در فرهنگ فعلی علمی و ادبی ایرانی چگونه است؟ در همین باره، دکتر سعید طاووسی که همکاری نسبتاً طولانی با چند دسته از این دائرة‌المعارف‌های بعضاً بزرگ هم داشته است، در گفت‌وگو با ما به تشریح حکایت این روزهای دائرة‌المعارف‌ها نشست که شرح آن به قرار زیر است.
 

  • اگر مایل باشید، ابتدا کمی به عقب‌تر برگردیم و از عقبۀ دانشنامه‌ها بگوییم و بلافاصله به فضایی که امروزه برای این دائرة‌المعارف‌ها به‌وجود آمده است، وصلش کنیم؛ خصوصاً از جهت نیازسنجی به این دسته از آثار که عمدتاً هم در کشور ما، شکل مکتوب گرفته‌اند.


سابقۀ دانشنامه‌نویسی به خیلی قبل‌تر برمی‌گردد؛ مثل جامع‌العلوم فخر رازی. از این نظر که شامل شصت علم است، چه بسا می‌تواند یک دانشنامۀ کهن باشد. یا مصداق عینی‌تر کتاب نفائس‌الفنون شمس‌الدین آملی، از شاگردان علامه حلی است که در یک کتاب واحد به 160 علم به زبان فارسی پرداخته است.
در دورۀ صفویه نیز کتابی داریم که دقیقاً عنوان دانشنامه دارد؛ یعنی دانشنامۀ شاهی، نوشتۀ ملامحمدامین استرآبادی که به سلطان‌قطب‌شاه در هند هدیه شده؛ گرچه تاکنون به‌چاپ نرسیده است. خودم به دنبال تحقیق دربارۀ آن و تصحیحش هستم؛ با این حال، با فضای دانشنامۀ امروز خیلی متفاوت است.
 

  • چرا دانشنامه‌نویسی امروزه این‌قدر جدی گرفته شده است؟


پاسخ این سؤال را باید در قبل از انقلاب اسلامی جست‌وجو کرد. در دورۀ پهلوی، برخی شخصیت‌های آکادمیک ما به تقلید از غرب و با این توجیه که همۀ کشورها دائرة‌المعارف دارند، به این عرصه توجه ویژه‌ای کردند؛ هرچند که زمینه‌های خاص و کهن آن هم یکی از دلایل این توجه بود.
مثل نامۀ دانشوران ناصری که در دورۀ قاجار کلید زده شد و واقعاً دائرة‌المعارف است. با این حال، زمینۀ کار دورۀ قاجار هم برگرفته از فضای غرب است؛ لذا امثال احسان یارشاطر که اخیراً هم درگذشت، دائرة‌المعارف اسلام چاپ لیدن هلند را به اسم دانشنامۀ ایران و اسلام به فارسی ترجمه کرد و قبل از انقلاب، حرف الف آن به‌صورت کتابچه‌هایی چاپ شد.
در واقع، دانشنامۀ جهان اسلام چیزی جز ادامۀ آن دانشنامه نیست. چنان‌که برای تدوین دانشنامۀ جهان اسلام، حرف «الف» را که دانشنامۀ قبلی کار کرده بود، کنار گذاشتند و بر خلاف شیوۀ مرسوم نگارش، دائرة‌المعارف کار خود را از حرف «ب» آغاز کرد. چون باور داشت که می‌شود به دانشنامۀ قبلی استناد و آن را مطالعه کرد. بنابراین، وجود خلأ در خصوص دائرة‌المعارف‌ها قبل از انقلاب احساس شده بود و بعد از انقلاب همچنان احساس می‌شد.
 

  • نظر شخصی شما که تجربۀ همکاری با چند دانشنامۀ معروف و وسیع را دارید، چیست؟


من هم در اصل، وجود دائرة‌المعارف‌ها را لازم می‌دانم. برحسب تجربۀ دانشگاهی و همکاری در تدوین همین دانشنامۀ جهان اسلام، می‌گویم که این نوع دانشنامه‌ها می‌تواند منبع و استناد خیلی از تحقیقات باشد. این نکته خصوصاً دربارۀ تحقیقات برخی رشته‌ها کاربردی‌تر است؛ چون نیاز به پژوهش مجدد محققان را برطرف می‌کند.
بنابراین، دانشنامه‌ها لااقل در برخی رشته‌ها کاربرد دارند و باید پیگیری کرد که چرا بحث دانشنامه‌ها امروز این‌قدر داغ شده است.
 

  • مهم‌ترین دلایل مسئله‌ای که به آن اشاره کردید، به چه برمی‌گردد؟


یکی همان تقلید از غرب بود که عرض شد. وقتی عربستان، سوریه، مصر و این‌ها دائرة‌المعارف‌های ملی دارند، ما هم احساس کردیم که باید داشته باشیم.
شاید به‌جز برخی از کشورهای سطح پایین، بقیۀ کشورها دائرة‌المعارف ملی تدوین کرده‌اند؛ مگر اینکه واقعاً از نظر تاریخی و جغرافیایی و... حرفی برای گفتن نداشته باشند. بنابراین، در جهان اسلام خیلی از کشورها نه‌تنها وارد این کار شده‌اند، بلکه تدوین آن را هم به‌پایان رسانده‌اند؛ ولی ما هنوز در نیمۀ راه این دائرة‌المعارف‌ها هستیم. مثلاً همین کشور سوریه دائرة‌المعارف مشهور الموسوعة‌العربیة را در بیش از بیست جلد چاپ کرده است. یا ترکیه دائرة‌المعارف کاملی با بیش از چهل جلد دارد؛ در حالی که کشور ما تازه جلد بیست‌وپنجم دائرة‌المعارف جهان اسلام را منتشر کرده است.
آغاز کار ما شاید از سر هیجان و رقابت و چنین مسائلی بوده باشد. در عین اینکه یکی از مدخل‌های خوب دائرة‌المعارف جهان اسلام، مدخلی است که به تاریخ همین موضوع می‌پردازد.
 

  • ما هم‌اکنون دانشنامه‌های متعددی با عناوین و مضامین مختلف و در جلدهای بسیاری داریم که هنوز هم درحال نگارش هستند و انگار توقفی هم در کارشان نیست. واقعاً وجود این‌ها این‌قدر لازم است؟


من با این کثرت مخالفم؛ چون موازی‌کاری آفتی جدی است. نمونۀ آن دو دائرة‌المعارف کلان دانشنامۀ جهان اسلام و دائرة‌المعارف بزرگ اسلامی است. وجود هم‌زمان این دو واقعاً توجیهی ندارد. این دو می‌توانستند با همدگیر هم‌افزایی کنند. با هر دوی این‌ها کار کرده‌ام و تجربیات تلخی از این موازی‌کاری‌ها دیده‌ام.
مقاله‌ای گاه از سوی یکی از این‌ها به من سپرده می‌شد و بعد که تحویل می‌دادم، دوباره می‌گفتند که حجم آن را این تعداد کلمه بیشتر کنم؛ در حالی که از نظر من حق مطلب ادا شده بود. وقتی علت را جویا می‌شدم، می‌گفتند نمی‌خواهیم مدخل ما از نظر حجم به اندازۀ مدخل فلان دانشنامه‌ای باشد که قبلاً چاپ شده است. بالاخره جهان اسلام و موضوعاتش که عوض نمی‌شود؛ پس دلیل موجّهی نبود. این‌جور مسائل وجود دارد که پذیرفتنی نیست.
 

  • مخاطب را هم سرگردان می‌کنند!


بله. اگر این‌ها کنار هم قرار می‌گرفتند، یک مجموعۀ واحد پیشِ رو می‌داشتیم و مخاطب هم سرگردان نمی‌شد. من همۀ جلدهای دانشنامه را در خانه دارم؛ ولی دائرة‌المعارف را ندارم. هرچند روی سایت قرار گرفته است. وقتی برای اطلاعِ کلی دانشنامه را می‌خواندم، دیگر کفایت می‌کرد و نیازی به رجوع به دائرة‌المعارف نبود؛ ولی وقتی می‌خواستم نظرها را جمع کنم، سراغ هر دو می‌رفتم تا ببینم درباره‌شان چه گفته‌اند. در اینجا نیز برای جمع‌آوری اظهارنظرها و نه به‌عنوان دائرة‌المعارف به آن رجوع می‌کردم.
بنابراین، بنده هم معتقدم که این میزان از موازی‌کاری و کثرت لازم نیست؛ چون راجع به هر موضوعی که نباید دانشنامه نوشت. دانشنامه برای موضوعات کلان و مسائلی است که راهبردی و پرمراجعه است. سیر نگارش دانشنامه‌ها باید جریان‌ساز و هویت‌آفرین باشند.
 

  • انگار امروز در باب هر موضوعی دائرة‌المعارف و دانشنامه در حال نگارش و چاپ است؛ در حالی که بعید است این همه نیاز به آنان وجود داشته باشد.


البته بسیار هم می‌بینیم که سطحی هستند. در دانشنامه‌نگاری ما افراط شده و حتی مصادیق روشنی داریم که کتاب‌سازی رخ داده است؛ چنان‌که از یک دائرة‌المعارف، گاهی چندین کتاب دیگر استخراج کرده‌ایم. به‌طور مثال، دائرة‌المعارف بزرگ اسلامی قرار است جامع باشد؛ اما در کنارش دانشنامۀ ایران یا تهران و شمیران یا فرهنگ عامه و... هم داریم که دایرۀ اشتراکاتشان زیاد است و چه بسا کاری تخصصی و فراتر از دانشنامه است.
یا مثل دائرة‌المعارف قرآن کریم! جالب است که از دل آن دانشنامه‌های دیگری هم استخراج کرده‌اند؛ یعنی مدخل‌های پنج‌گانه‌ای درآورده‌اند که به هرکدام عنوان دانشنامه داده‌اند؛ بدون اینکه تفاوتی با محتوای اصلی داشته باشد و فقط جداگانه چاپ شده است. خب این تکرار و دوباره‌کاری است.
 

  • این کتاب‌ها قرار است مرجع باشد؛ اما شما پاسخ دهید که چقدر رجوع به آنان عمومی شده و چه اندازه قابلیت رجوع به شکل عام را دارند؟


سؤال خوبی است. زمانی از دانشجویان دورۀ ارشد کلاس‌های خودم پرسیدم که احیاناً دانشنامۀ جهان اسلام را دیده‌اند؟ اما با جواب منفی آنان مواجه شدم! وقتی دانشجویی چنین جوابی بدهد، خب نباید از عموم انتظاری داشت. البته تأکید می‌کنم که دائرة‌المعارف‌ها و دانشنامه‌های ما بعضاً عام هستند و مخاطب عام هم دارند؛ ولی برخی واقعاً خاص هستند. مثلاً دانشنامۀ تشیع عمومی‌تر است؛ چون زبان ساده‌تری دارد و مخاطب عام راحت با آن ارتباط برقرار می‌کند؛ اما همین دانشنامۀ جهان اسلام هرچند موضوعات مختلفی مدنظر دارد، لزوماً مخاطبش عام نیست و برای او مفهوم نخواهد بود. سطحی گاه فراتر دارد.
حتی فرهنگ‌ها و دائرة‌المعارف‌هایی که برای مخاطب عام نوشته می‌شود، همیشه قابلیت عمومی‌شدن ندارد؛ چون این نوع آثار، ژانر خاصی دارند که رجوع به این‌ها هدف هرکسی نیست و با آن ارتباط هم نمی‌گیرد؛ هرچند که عمدتاً هم چندجلدی و گران هستند. حتی نسخۀ دیجیتالی آن‌ها نیز چه بسا شاید حوصله‌بر باشد.
 

  • در این جریان، آسیب‌شناسی و بازخوردگیری هم می‌کنند؟ به عبارتی هزینه-فایده را در نظر می‌گیرند؟ این‌طور نباشد که به صرف بودجه‌ای که در اختیارمان گذاشته شده، باید فقط بنویسیم تا به ته خط برسیم!


فکر می‌کنم همین مسئلۀ دوم باشد. یعنی متأسفانه فضا جوری شده است که انگار هرجور شده، می‌خواهند کار را به آخر برسانند. باید بازنگری کنند و سیاست‌ها را هم تغییر بدهند.
البته برخی می‌گویند کلاً دانشنامه را جمع کنید. من با این هم موافق نیستم؛ چون دانشنامه در حد خودش قطعاً کارکردهایی دارد. من حتی با نسخۀ دیجیتالی و الکترونیکی محض هم موافق نیستم؛ چراکه این نوع منابع باید در کتابخانه‌ها قرار بگیرد و امکان مواجهۀ مستقیم و ارتباط‌گیری مخاطبش را داشته باشد.
من سؤال شما را با سؤال پاسخ می‌دهم: اینکه آیا کسی که با نیت کتاب‌سازی سراغ کتاب و دائرة‌المعارف می‌رود، به دنبال بازنگری و آسیب‌شناسی است؟ نه واقعاً. چون متأسفانه کتاب‌سازی در دائرة‌المعارف به دلیل سهولت، از تألیف و پژوهش شایع‌تر است. جمعی از ویکی‌پدیا و... اطلاعات را جمع می‌کنند و به اسامی مختلف دائرة‌المعارف می‌سازند.
 

  • پس پژوهش در این‌ها در حد هیچ است.


این‌ها مبتنی بر پژوهش و تحقیق نیستند و اسناد و منابع اصلی را خیلی کم جست‌وجو می‌کنند.
من نقدهای دیگری هم دارم. مثلاً دانشنامۀ اهل‌بیت‰ که در قم کلید خورده و دارد کار می‌شود و به خود من هم مقالاتی سفارش داده‌اند. بنده این‌طور ارزیابی می‌کنم که آیا دانشنامۀ جهان اسلام مگر به اهل‌بیت‰ و مفاهیم مرتبط با ایشان نمی‌پردازد؟ چرا؛ اما معتقدند که دانشنامۀ اهل‌بیت‰ بنا بر تفصیل دارد. دیگر اینکه اساساً مطالبی را پیشنهاد می‌کنند که دیگر دائرة‌المعارف‌های مشابه فاقد آن هستند. مثلاً نقد و بررسی و پیشینۀ پژوهش در این‌ها موجود است؛ در حالی که باقی دائرة‌المعارف‌ها این‌گونه نیستند. بنابراین برخی هم بنا را بر تکرار نگذاشته‌اند و به دنبال نوآوری هستند. از این منطق می‌شود دفاع کرد.
اما کسی که اصل را بر کتاب‌سازی و سود گذاشته، خودش از اساس آسیب است. به نظرم قابلیت کتاب‌سازی در دائرة‌المعارف‌ها بیشتر از بقیۀ حوزه‌هاست؛ چون کار پیچیده‌ای نیست و از آن استقبال هم می‌شود! در واقع، می‌توان ضعیف‌ترین مطالب را در قالب دائرة‌المعارف منتشر کرد.
 
از این بحث که بگذریم، یک طرف ماجرای نگارش دائرة‌المعارف‌ها کسانی هستند که باید این نوع کتب به‌اصطلاح مرجع را بنویسند. احیاناً در دانشگاه‌ها چنین رشته‌هایی را نداریم؟
نه، چنین عنوانی نیست.
 

  • پس این نیروها کجا تربیت می‌شوند و اصلاً لزومی در تربیت نیرو برای گردآوری یا نگارش دائرة‌المعارف‌ها هست؟


حتماً نیرو لازم دارد. من بالای 150 مدخل دائرة‌المعارف نوشته‌ام که در همان دورۀ تحصلی کارشناسی ارشد به من پیشنهاد شد؛ در حالی که پیش از آن تجربه‌ای نداشتم؛ اما زیر نظر استادان، اندک‌اندک توانستم به این حد برسم. همه مثل بنده این فرصت و شانس را ندارند که تحت نظارت، این حوزه را یاد بگیرند.
پس کسانی که سراغ دائرة‌المعارف‌نویسی می‌روند، حتماً نیاز به آموزش دارند. نگارش دائرة‌المعارف با پژوهش و نویسندگی کتب متفاوت است. هنر نویسندۀ دانشنامه این است که در عین اختصار، از جامعیت کار نزند و استناداتش نیز محکم باشند؛ در عین اینکه نباید نظر شخصی‌اش را اعمال کند.
با دائرة‌المعارف بی‌تحریر مخالفم و معتقدم نباید صرفاً توصیف‌کننده باشیم؛ اما این‌طور هم نباید باشد که نظر شخصی را وارد متن کنیم. دائرة‌المعارف برای آشنایی اولیۀ مخاطب است و جایی برای نظرهای شخصی نمی‌ماند. کسی که در حال آموزش است، سراغ این کتب می‌رود.
 
یعنی نیاز به فضای آکادمیک و به‌راه‌انداختن چنین رشته‌هایی واقعاً حس می‌شود؟
به نظرم هر دائرة‌المعارفی که قرار است مرجع باشد، باید نیروی خودش را آموزش دهد؛ اما منظورم این نیست که لزوماً باید رشتۀ دانشگاهی داشته باشیم. نیازی به این کارها نیست.
مثلاً دانشنامۀ اهل‌بیت‰ کارگاه مقاله‌نویسی با تأکید بر سیرۀ اهل‌بیت‰ می‌گذارد و استادان برجستۀ این حوزه به نیروها آموزش می‌دهند؛ پس همین قدر کفایت می‌کند؛ وگرنه داشتن رشتۀ مخصوص ضرورت و فایده‌ای ندارد و نهایتاً می‌تواند برای کسی که روش تحقیق می‌خواند، کارگاه مقاله‌نویسی دائرة‌المعارفی هم بگذارند.
 

  • بنا بر تجربۀ آکادمیک و همکاری‌تان با این گروه‌ها، فکر می‌کنید دائرة‌المعارف‌هایی که اسم و رسمی دارند و به تعدد جلد هم رسیده‌اند، چه اندازه در رفرنس‌دهی قوی هستند؟


رفرنس‌دهی و اعتبار اسنادی نیاز متون دائرة‌المعارف‌هاست. دانشنامه‌ها ودائرة‌المعارف‌های بزرگ و رسمی ما از نظر اسنادی در سطح بسیار بالایی هستند؛ مثلاً دانشنامۀ جهان اسلام اعتباری جدی دارد. باید از منابع معتبر و درجه اول استفاده شود، نه از هر منبعی. ارزیاب‌های مختلف محتوایی، هر نوشته‌ای را بررسی می‌کنند. این وظیفه به عهدۀ آنان گذاشته شده و رسماً باید محتوا و مستندبودن مطالب را بررسی کنند.
جالب اینکه این ارزیاب‌ها کار همدیگر را نیز رصد و درصد دقت را نظرسنجی می‌کنند. تمام کتب و منابع اسنادی کنترل می‌شود. دائرة‌المعارف بزرگ اسلامی نیز همین روش را با دقت دنبال می‌کند.
اگر ما به هر دلیلی حتی به ترجمه استناد دهیم، تیم تولید دائرة‌المعارف تک‌تک به منابع رجوع می‌کنند تا میزان دقت افزایش یابد؛ هرچند در برخی دائرة‌المعارف‌ها مثل دائرة‌المعارف تشیع این دقت کمتر است. از نظر استنادی بر این دائرة‌المعارف شبهه وارد است و آن‌ها لزومی برای استفاده از منابع دسته اول ندیده‌اند.
خیلی از دائرة‌المعارف‌ها در زمینۀ استناد مشکل دارند؛ اما برخی که رسمی‌ترند، چنان‌که اشاره کردم، حداقل از نظر استنادی خیال همه را راحت کرده‌اند و با اصل منبع، تا حد بالایی تطابق دارند. اعتبار دائرة‌المعارف به همین است که مطلبی را جامع، اما مختصر و مستند به مخاطب تحویل دهد. هرکدام از این‌ها را که نداشته باشد، ناقص است؛ هرچند دانشنامه‌های بازاری متأسفانه این‌گونه مستدل نیستند.
 

  • پس دانشنامۀ بازاری هم داریم!


بله، دائرة‌المعارف‌هایی داریم که بازاری هستند و از نظر پشتوانۀ علمی ضعیف‌اند.
 

  • در خصوص کاربرد و وسعت فضای مجازی صحبت کنیم. با این پراکندگی فضای مجازی، دانشنامه‌ها چقدر قابلیت ترویج در بین محققان را دارند؟ انگار خیلی به این امکان توجه نمی‌کنند.


حتماً باید به این سمت برویم؛ چون کسی از به‌روزبودن بدش نمی‌آید. جلد بیست‌وپنجم دانشنامۀ جهان اسلام تازه منتشر شده است؛ یعنی با فاصلۀ 22 سال از چاپ جلد اول. بنابراین نیاز به به‌روزرسانی آنان هم هست؛ چون یافته‌ها و پژوهش‌های جدید به‌دست می‌آید.
نسخه‌های مکتوب نباید به‌طور کامل حذف شوند؛ اما نسخۀ دیجتالی را که قابلیت به‌روزشدن داشته باشد، باید فراهم کنیم. البته باید به محاسن و مضراتش دقت کنیم. در همین ویکی‌پدیای فارسی، گاه نظر شخصی و حب و بغض را هم وارد می‌کنند. به‌روزبودن خوب است؛ اما هزینۀ گزافی هم خواهد داشت. دانشنامه‌های بزرگ هزینه‌بر و زمان‌بر هستند و معمولاً از بودجۀ رسمی استفاده می‌کنند؛ اما یک سری هزینه‌های این‌ها ربطی به تدوین دانشنامه ندارد؛ بلکه جنبی است و از بعد مدیریت علمی غلط ماست.
 

  • همین مسئله را به‌عنوان بحث پایانی نقد کنیم. چه مقدار از این بودجه‌ها در عمل لازم است و چه مقدار دور ریخته می‌شود؟


من مثال بزنم؛ دانشنامۀ جهان اسلام که من همکارشان هستم، دویست نفر کارمند علمی و پشتیبانی و... دارد؛ اما نیروهای دائرة‌المعارف اسلام لیدن پنج نفر هستند و کار را با همین چند نفر پیش می‌برند. قرار نیست که هر صفحۀ دانشنامه، آن طور که ما حساب کردیم، حدود دومیلیون تومان هزینه ببرد. دانشنامه بودجه‌ای شاید حدود شش یا هفت‌میلیارد تومان را متوجه خود می‌کند.
من این‌ها را از باب تذکر می‌گویم؛ وگرنه مدیریت این دائرة‌المعارف‌ها نیت خیر دارند و متوجه این قضایا هستند. متأسفانه این مشکلاتِ هزینه‌ای، در حین تدوین و نگارش این دائرة‌المعارف‌ها وجود دارد.
بنابراین، وجود و ضرورت برخی از این دائرة‌المعارف‌ها را می‌توان به‌درستی احراز کرد؛ خصوصاً اینکه جوری مدیریت شوند که به سرانجامی برسند؛ وگرنه جریان دائرة‌المعارف‌نویسی انتهایی نخواهد داشت. لااقل به‌صورت معقول هزینه و توان را به‌کار گیرند و نظارت را هم چاشنی کار کنند.
 
 
نظر بدهید