دوشنبه 10 تير 1398
باید بین ترجمه و تألیف تعادل ایجاد شود
به نظر من اگر ما به ترجمه بهعنوان یک تهدید نگاه کنیم، راه را اشتباه رفتهایم؛ زیرا با ترجمه سطح آگاهی، تصویرگری و داستاننویسی نویسندهها ارتقا مییابد. اما باید در این راه، بین ترجمه و تألیف نیز تعادل ایجاد شود؛ یعنی افراط و تفریط نکنیم.
رضا سیدناصری، مدیر نشر و تحقیقات ذکر، حدود سی سال است که در حوزۀ ادبیات کودک فعال است و از ترجمه بهعنوان یک فرصت یاد میکند. او ابتدا کار خود را با چاپ کتابهای عمومی و بزرگسال آغاز کرد. سپس بهدلیل نبود آثار قوی در حوزۀ کودک پس انقلاب، با چاپ «کتابهای قاصدک» پا به دنیای کودکان گذاشت.
ناصری نویسندگان اوائل انقلاب را نویسندگانی موفق میداند و معتقد است پس از آن، رویشی که مدنظر بود، اتفاق نیفتاده است. امین با نام هنری عادل، رحماندوست، ابراهیمی و... ازجمله نویسندگان موفقی هستند که در این حوزه فعالیت کردهاند و هنوز هم در این مسیر باقی ماندهاند.
او معتقد است نبود نویسندگان با قلم قوی، بدقولی تصویرگران و هزینۀ بالای تألیفات، ازجمله عواملی است که فضا را بهسمت ترجمه سوق داده است؛ اما نباید از این فضا بهعنوان تهدید یاد کرد؛ بلکه ترجمۀ آثار فرصتی در اختیار ناشران است.
فضای غالب ترجمه در حوزۀ ادبیات کودک باعث شد پای صحبتهای سیدناصری بنشینیم و نظرهای یک ناشر را دراینباره جویا شویم.
نگاهی مختصر به وضعیت کتاب کودک و نوجوان نشان میدهد فضای غالب در این حوزه، بهخصوص در دوسه سال گذشته، بهسمت ترجمه رفته است. دلیل این اتفاق چیست؟
ناشر از ترجمه بهعنوان یک فرصت استفاده میکند. در فرهنگ عمومی دنیا موارد مشترک بسیاری وجود دارد و ما نیز در حوزۀ ادبیات کودک از این موارد استفاده میکنیم. کشورهای اروپایی، اسلامی، غرب و حتی کشورهای شرقی در زمینههای مختلف رشد کردهاند و این بهنوعی فرصت محسوب میشود که باید از آن با توجه به شرایط بهرهبرداری کنیم.
در حوزۀ ادبیات نیز موضوع، پرداختن به موضوع و تصویرگری از معیارهای مهم بهشمار میآید. هر ناشری با توجه به فرهنگ جامعۀ خود و معیارهای گفتهشده، کتاب را انتخاب میکند و با بومیسازی آن را روانۀ بازار میکند. قطعاً کار با ترجمه و بومیسازی، به جامعه و فرهنگ آن نزدیک میشود. ناشران به ترجمه بهعنوان یک فرصت نگاه میکنند.
همچنین عضونبودن ما در کپیرایت باعث شده است که ناشران با دست بازتری کتاب را انتخاب و ترجمه کنند. اگر عضو کپیرایت میبودیم، باید برای آن هزینه میکردیم و دستمان برای ترجمه بسته میشد؛ اما در حال حاضر، میتوانیم بهترینها و شاهکارهای ادبیات را در موضوع و تصویرگری ترجمه کرده و بدون دغدغه آنها را چاپ کنیم.
به نظر من اگر ما به ترجمه بهعنوان یک تهدید نگاه کنیم، راه را اشتباه رفتهایم؛ زیرا با ترجمه سطح آگاهی، تصویرگری و داستاننویسی نویسندهها ارتقا مییابد. اما باید در این راه، بین ترجمه و تألیف نیز تعادل ایجاد شود؛ یعنی افراط و تفریط نکنیم. این زشت است که ما فقط به ترجمه اتکا کنیم. صورت خوشی ندارد. بالاخره ما خودمان فرهنگ و نویسنده و تصویرگرهای خوبی داریم.
اما در پاسخ به این سؤال که چرا ناشران رغبت بیشتری برای ترجمه دارند، باید گفت چون راحتترین کار این است. هر ناشری در سفر خارجی خود، با رفتن به یک فروشگاه، چمدانش را از کتابهای کودک پر میکند و پس از بازگشت، با کمترین هزینه آن را ترجمه و چاپ میکند. علاوه بر این، چون در این سیر رقابت وجود دارد، ناشران برای بهدستآوردن بازار تلاش میکنند؛ چراکه ممکن است یک کتاب را چندین ناشر ترجمه و چاپ کنند.
یکی از مشکلات ما این است که آن رویشی که در حوزۀ نویسندگان باید اتفاق میافتاد، رخ نداده است. نویسندگانی که پس از اوائل انقلاب پا به عرصه گذاشتند و قلمی قوی داشتند، در این حوزه کار میکنند؛ اما پس از آن، رویشی که مدنظر بود ایجاد نشد.
علاوه بر معضلی که در حیطۀ نوشتن داریم، باید به سختیِ حوزۀ تصویرگری نیز اشاره کنیم. تصویرگری یک کتاب چندین سال بهطول میانجامد و تصویرگر به بهانههای مختلف این کار را انجام میدهد. همچنین پس از تحویل کار، خیلی کم پیش میآید که تصویرگر ایرادات وارده از طرف شورا، نویسنده یا مدیر هنری را رفع کند و از این موضوع بهنحوی شانه خالی میکند.
برای مثال، یک کار تألیفی در ارتباط با چهاردهمعصوم، به یکی از نویسندههای خوب حوزۀ کودک سپرده شد. اتفاقاً متنهای خوبی نوشته شد؛ اما هنوز نتوانستهایم آن را به مرحلۀ چاپ برسانیم و مشکل ما در حوزۀ تصویرگری است. برای مثال، یکی از داستانها مربوط به حضرت ابوالفضلj بود. برای تصویرگری این داستان چند پیشنهاد وجود داشت؛ چون نمیتوانیم صورت معصوم را نشان دهیم. یکی از نظرها این بود که بهجای صورت، هالهای از نور قرار دهیم؛ اما برخی معتقد بودند که بچهها روی آن هاله نقاشی خواهند کرد و این بهنوعی توهین محسوب میشود. برخی نظر روی محو صورت دادند و برخی معتقد بودند باید صورت معلوم باشد یا از زاویۀ دیگری تصویرگری شود. این اختلاف بین نویسنده و تصویرگرها موجب شد که کار پیش نرود و چاپ نشود.
در نهایت، مجبور میشویم سطح کار را تنزل دهیم و بهاصطلاح، کار دمدستی انجام دهیم که اصلاً با این موضوع موافق نیستم. در چند سال اخیر، برخی از ناشران حوزۀ مذهبی با انجام کارهای دمدستی، بلایی بر سر حوزۀ کودک آوردهاند که اصلاً صورت خوشی ندارد. آنها بهاصطلاح کارهای کیوسکی را روانۀ بازار نشر کردهاند که کیفیت نازلی دارند و اصلاً کار فرهنگی بهحساب نمیآیند.
نمونۀ دیگر از کارهای دمدستی، تألیف دوازده جلد کتاب دربارۀ پیامبر گرامی اسلام بود که پس از بررسی در شورا، متوجه شدیم کتاب فروغ ابدیت آیتالله سبحانی با کمی تغییرات بازنویسی شده است. به نظرم این یک فاجعه در حوزۀ ادبیات کودک است. حالا من از شما میپرسم، به نظر شما این یک فرصت در حوزۀ تألیفات داخلی است؟ قطعاً نه!
در بین صحبتها اشاره به بومیسازی کتابها کردید.خیلی از مواقع زیاد به این موضوع توجه نمیشود و کتابها به همان صورت ترجمه میشوند. به نظر شما چه کسی یا چه نهادی باید بر این موضوع نظارت کنند؟
این در حوزۀ رمان صادق است؛ اما در حوزۀ کودک چنین نیست. حوزۀ کودک، با توجه به کمبودن حجم متن، هرکسی که دیپلم یا لیسانس داشته باشد، حتی با یک دیکشنری میتواند ترجمه کند. علاوه بر این، نرمافزارهای ترجمهای نیز به این کار کمک میکنند. اما ناشران کار ترجمه را به نویسندۀ کودک میسپارند؛ نویسندۀ کودکی که میتواند واژهسازی کند. مثلاً خانم مژگان شیخی که یکی از نویسندگان سرآمد حوزۀ کودک است، در این خصوص میگوید پس از خواندن متن، با فاصلۀ یک هفته شروع به نوشتن میکند. در واقع، او با این کار مضمون داستان را با واژهسازی و بومیسازی مینویسد. در حیطۀ کودک، وفاداری به اصل متن زیاد مهم نیست. یعنی داستان با واژهسازی و با نثری روان نوشته میشود. این تغییرات ایجادشده اصلاً بیصداقتی در برابر اصل کار نیست.
علاوه بر واژهسازی، تصویرگری معیار دیگری است که در کتاب کودک ارزشگذاری میشود. اگر تصویرگری کتاب کودک خوب نباشد، نمیتوان حسابی روی آن باز کرد.
در این حوزه ارشاد و ادارۀ کتاب نظارت دقیقی میکنند. برای مثال، تصویر سگ نباید داخل منزل باشد؛ اما در بیرون اشکالی ندارد یا حتی در زمینۀ لباس نیز تصاویر بهدقت بررسی میشوند. اتفاقاً ارشاد در این زمینه بسیار سختگیری میکند.
پس با توجه به صحبتهای شما، نظارت در این زمینه وجود دارد. اما ما شاهد ترجمۀ کتابهایی مثلاً در زمینۀ هالووین و... هستیم. این ورود فرهنگ غربی در قالب ترجمه نیست؟ نظر شما دراینباره چیست؟
هالووین یک مراسم است و مشکلی ندارد. نمیتوان آن را شبیهسازی کرد. ما نیز مراسمی چون چهارشنبهسوری داریم که خیلیها با آن مخالفاند.
در واقع، زمانی که ما بهدنبال فرهنگسازی هستیم، این حرف شما درست است؛ اما زمانی که بهدنبال ترجمه و داستان هستیم، چنین مسئلهای صدق نمیکند.
برای مثال، کتابی از یک نویسندۀ سنگاپوری در حوزۀ روانشناسی کودک انتخاب و ترجمه کردیم. این کار، تحقیقی بود و دربارۀ احساسات خوب و بد، احساس ترس، خجالتیبودن و... نوشته شده بود. در ترجمۀ این کتاب، اسمها معادلسازی شد و ما از اسمهای ایرانی برای آنها استفاده کردیم که موقع نظارت ارشاد رد شد. ارشاد عقیده داشت چون تصاویر و فضا مربوط به فرهنگ خارج از کشور است، اسمها نباید معادلسازی شوند و بچهها باید متوجه شوند که مربوط به فرهنگ دیگری است. اتفاقاً از این کار استقبال شد و ما بازخوردهای خوبی از والدین دیدیم.
با شرایطی که گفته شد، بهنظر میرسد کفۀ ترازو به نفع ترجمه سنگینی میکند. نظرتان دراینباره چیست؟
بله. همان طور که عرض کردم، پس از نویسندههای نسل اول انقلاب که شروع به کار کردند و در این زمینه موفق هم بودند، نویسندههای کمتری رویش کردند. نویسندهای که کار قوی عرضه کند، کم است. نویسندههای بسیاری به ما مراجعه میکنند؛ اما متأسفانه همۀ کارها تقلیدی و ضعیف است. نهایت کار آنها این است که اسمهای یک رمان را جابهجا میکنند. نوقلمها با ما تماس میگیرند تا کتابهایشان را چاپ کنیم؛ اما هر نوشتهای استاندارد چاپ ندارد. برای نمونه، نویسندهای از جنوب کشور که بیشتر کارهایش در کیهان بچهها و... چاپ شده و جوایز متعددی نیز بهدست آورده است، مجموعه داستانی با موضوع اوائل انقلاب برای چاپ آماده کرده بود که تقریباً هزار چاپ خورد؛ اما کسی طالب آن نیست. در صورتی که کتاب بسیار خوبی است و با نثری شیوا نوشته شده است.
آیا در حوزۀ کودک، کارهای خوب تبلیغ میشوند؟ چه در آثار ترجمهای و چه در تألیفات داخلی.
نمایشگاه فقط یکی از ویترینهای ما برای تبلیغ محصول است. در حوزۀ کودک این پدر و مادر هستند که نقش پررنگتری دارند. بچهها بیشتر کتابی را انتخاب میکنند که تصویرگری خوبی دارد و بهنوعی خوش آبورنگتر است؛ اما در نهایت این پدر و مادر هستند که با هر ترفندی کتابی را میخرند که خودشان انتخاب کردهاند.
برخلاف کودکان، نوجوانان خودشان انتخاب میکنند و کتاب میخرند. گاهی اوقات خانوادهها مجبور به معامله با بچهها میشوند و در کنار کتابِ انتخابی بچهها، سعی میکنند یک کتاب علمی نیز تهیه کنند.
آنچه در ادبیات نوجوان مهم است، کشش داستانی است که کتابی مثل خیابان وحشت بهخوبی از آن برخوردار است؛ اما اگر کتابی این کشش را نداشته باشد، حتی اگر آن را به شما هدیه دهند یا رایگان در اختیار شما بگذارند، شما برای خواندن آن هیچ میلی ندارید.
کتاب خیابان وحشت طوری این کشش و جذابیت را با خود یدک میکشد که بچهها آن را به یکدیگر اجاره میدهند. حتی برای اولیای یکی از دانشآموزان سؤال بود که این کتاب چه دارد که پسر او را به کتابخواندن علاقهمند کرده است. اگر کتاب این کشش و جذابیت را نداشته باشد، خریدار هم نخواهد داشت. در یکی از جشنوارههای رشد، در ویدئویی یکی از کارشناسان امور تربیتی به نکتۀ خوبی اشاره کرد و با مخاطب قرار دادن ناشران گفت که چرا به دادن اطلاعات عمومی در قالب یک کتاب اصرار دارید. بگذارید جوانان و نوجوانان رمان بخوانند. خواندن رمان قدرت تخیل بچهها را رشد میدهد و بهدنبال آن، آنها را به خواندن کتاب علاقهمند میکند.
به نظرم داستان باید در یک چهارچوب مشخص باشد. کتابی مانند خیابان وحشت در عین ترجمهایبودن، بهخوبی این ویژگی را دارد و به نظرم این یک فرصت برای همه است. پس ناشران بهسمت ترجمه میروند؛ چون سطح مطالعۀ رمان از دبیرستان به دبستان رسیده است. برای همین است که به نظرم کار خوب و بد را باید خارج از چهارچوب ایرانیبودن یا خارجیبودن اثر دید و شناخت.
اما همان طور که اشاره کردم، ویترین مهمترین مسئله است که بسیاری از ناشران از آن محروم هستند. تنها تعداد محدودی از ناشران آموزشی هستند که با هزینۀ بالایی در رسانۀ ملی تبلیغ میکنند.
انجمن فرهنگی ناشران با راهاندازی «ماهپیشونی» در این مسیر گام برداشته است. ولی در نهایت اگر هر ناشری ویترین خود را داشته باشد، موفقتر عمل خواهد کرد.
شاید برای شما جالب باشد که در آلمان، تعداد کتابفروشان از تعداد ناشران بیشتر است؛ اما در اینجا تعداد ناشران چندین برابر تعداد کتابفروشان است.
به نظر شما چه کسی باید به این دیدهشدن کمک کند؟
طرحهای مختلفی وجود دارد. شهرداریها با کاربری فرهنگی میتوانند به دیدهشدن کتابهای خوب کمک کنند. برای مثال، فروشگاههای بزرگ در حال احداث میتوانند بخشی از فضای خود را به این کار فرهنگی اختصاص دهند؛ جایی مانند شهر کتاب.
از طرفی، وزارت ارشاد نیز میتواند با تسهیلات و وامهای کمبهره مؤثر باشد. بنیاد مستضعفان نیز ساختمانهایی دارد که بیاستفاده هستند. همۀ اینها به نظرم به داشتن ویترین فرهنگی کمک میکند.
در آشفتهبازار کتاب کودک، خانوادهها چطور میتوانند کتابهای مناسب را برای فرزندان خود پیدا کنند؟
یکی از راههای تشخیص انتخاب کتابهای برتر و برگزیده از سوی «رشد» است. در ادارۀ کل رشد کتابها بررسی میشوند و برگزیدۀ آنها به دانشآموزان و معلمان معرفی میشود.
«لاکپشت پرنده» نیز نشانی است که شهر کتاب مرکزی به کتابهای برگزیده اعطا میکند.
داشتن نشان رشد و لاکپشت پرنده و برگزیدۀ کتاب سال، ارزشهایی هستند که خانوادهها میتوانند با اتکا به آن انتخاب کنند. در این بین، خود خانوادهها نیز تفاوت کار کیوسکی و کار فرهنگی را بهخوبی تشخیص میدهند؛ چراکه دغدغۀ بچهها را دارند و در انتخابشان به ناشر، نویسنده و... توجه میکنند.
در نمایشگاه کتاب هم بهوضوح دیده میشد که خانوادهها با وجود مشکلات اقتصادی و...، با چه میزان دقتی کتاب انتخاب میکردند و بهدنبال کتاب خوب از ناشر خوب بودند. این نوعی ارزش است که دولت و نظام ما به آن اهتمام دارد و ناشران را از مالیات معاف کرده است؛ زیرا مسئولان و علمای ما فرهنگی هستند و به کتابخوانی توجه ویژهای دارند.
به نظر شما کتابهای ترجمهای بر اجتماع و فرهنگ ما چقدر تأثیر داشته است؟
ما باید بهدنبال بهترینها باشیم. باید موضوعات مشترک فرهنگی و اجتماعی را که به بهترین نحو دربارهشان کار شده است و تصویرگری خوبی دارد، انتخاب و ترجمه کنیم؛ برای مثال کلیله و دمنه. اصل این کتاب مربوط به هند است و به زبانهای مختلفی ترجمه شده و در نهایت به فارسی ترجمه شده است. ما مجموعهای از این کتاب را ترجمه کردیم و مخاطبان بسیاری را جذب کرد. این در حالی بود که افراد زیادی کلیله و دمنه را ایرانی میدانند؛ در صورتی که کتابی شرقی و ترجمهشده است.
کار دیگری در حوزۀ ادبیات کودک به نام گیلی کوچولو و شاه از زبان فرانسه بهچاپ رسید که در بازار بهخوبی فروش رفت. داستان تاجی بود که هر حیوانی در جنگل آن را بر سر میگذاشت، احساس قدرت میکرد و رفتارهای ناهنجاری با حیوانات جنگل داشت. این داستان بهشکلی کودکانه روایت شده است و با همان زبان کودکانه، به شما میگوید با داشتن جایگاه، نباید پایتان را از گلیمتان درازتر کنید.
این ترجمه یک فرصت بود و ما با آن، کار خوب و بد را نشان دادیم و رابطۀ ظالم و مظلوم را بهتصویر کشیدیم.
با توجه به صحبتهایی که شد، شما ترجیح میدهید یک کار خوب را در حوزۀ کودک ترجمه کنید تا تألیفکردن یک کار دمدستی.
بله، قطعاً همین طور است؛ اما ما بهعنوان جمهوری اسلامی ایران باید وارد کپیرایت شویم. این قانون باعث میشود هرکسی نتواند هر کاری را ترجمه و چاپ کند. در حال حاضر، خرید کپیرایت بهعنوان یک ارزش و پدیدۀ مبارک، اتفاق افتاده و وزارت ارشاد نیز به آن دامن زده است؛ بدین صورت که هر ناشری که کپیرایت اثری را بخرد، ناشر بهتری معرفی میشود و ناشر دیگری نمیتواند رایت آن اثر را دوباره بخرد. با خرید رایت، فایل اثر تهیه میشود و ناشر بدون هزینۀ تصویرگری، میتواند کتاب را ترجمه و روانۀ بازار کند.
هزینۀ تولید کتاب کودک با هزینۀ ترجمۀ کتاب کودک چقدر تفاوت دارد؟ آیا این موضوع ناشران را به ترجمۀ کتاب کودک ترغیب میکند؟
بله. مؤلف یک کتاب معمولاً حقالتألیف میگیرد. دهدرصد پشت جلد ضربدر تیراژ یک کتاب، حقالتألیف مؤلف است؛ اما در ترجمۀ یک کتاب، اثر انتخابی از سوی ناشر، به مترجم سپرده میشود و تنها حقالترجمه پرداخت میشود. برای همین است که هر ناشری پس از بازگشت از سفر یک چمدان کتاب با خود میآورد.
تفاوت ترجمۀ خوب را با ترجمۀ بازاری از کجا میتوان فهمید؟
تفاوت ترجمه به مترجم آن است. در یکی از نمایشگاههای خارج از کشور، کتابی با عنوان انگلیسی Big Family خریدم. پس از مدتی، متوجه شدم که این کتاب با عنوان پاگندهها روانۀ بازار شده است. این یعنی ترجمۀ خوب. اگر بخواهیم لفظ Big Family را به فارسی ترجمه کنیم، «خانوادۀ بزرگ» خواهد بود؛ اما مترجم خوب و حرفهای با واژهسازی، آن را «پاگندهها» ترجمه کرده است که بهمراتب جذابیت بیشتری دارد.
ویراستاری کتاب را نباید فراموش کرد. نثر یک کتاب باید روان باشد.گاهی اوقات ترجمهها سنگین هستند؛ در صورتی که نثر روان و کشش داستانی و واژهسازی، به جذابیت یک کتاب اضافه میکند.
در بازار ترجمۀ کتب کودک و نوجوان، ناشران بیشتر به چه موضوعات و چه کشورهایی بیشتر علاقه نشان میدهند؟
در حوزۀ ترجمۀ کتاب کودک، تصویرگری برجسته است و سایۀ آن سنگینی میکند. اگر کتابی از تصویر خوبی برخوردار باشد، برای متن آن میتوان چارهای اندیشید؛ اما اگر متن قوی باشد و تصویرگریاش کیفیت لازم را نداشته نباشد، نمیتوان کاری کرد. در این حوزه بیشتر ناشران از کتابهای انگلیسی استقبال میکنند و ممکن است یک کتاب را چندین ناشر منتشر کرده باشند؛ اما در کنار انگلیسی، کتابهای حوزۀ کودک کشورهایی چون آلمان، ایتالیا و فرانسه نیز ترجمه میشود. کشور فرانسه بهدلیل تصویرگری عالی، طرفداران خاص خود را دارد. بشخصه من بیشتر طرفدار کارهای شرقی هستم. آنها هم نیز از کشورهای پیشرفته تقلید میکنند؛ اما کتابهای خوب در بین کارهایشان دیده میشود.
دربارۀ موضوعات در حوزۀ کودک و پیشدبستانی، چند موضوع اولویت دارد که اولین آن آموزش است. بچهها ابتدا باید حواس پنجگانه، رنگ و... را یاد بگیرند، سپس مفاهیم علوم و ریاضی را.
بعد از آموزش، داستان و ادبیات داستانی است که ناشران طرفدار آن هستند. قصههایی برای بچههای یک تا شش سال بوده و در این حوزه علاوه بر ترجمه، تألیف کتاب صورت میگیرد.
موضوع بعدی که برای برای خانوادهها از اولویت برخوردار است، موضوعات روانشناسی هستند. احساسات و رفتار، مهارتهای زندگی، رفتارهای اخلاقی و اجتماعی تا ترافیک و...، همه مهارتهای زندگی هستند که با نقاشی بهتصویر کشیده شدهاند.
برای نمونه مجموعهای هجدهقسمتی به نام پیپر فسقلی را چاپ کردهایم و تمامی کارهای کودکان را در قالب پسربچهای به نام «پیپر» بهتصویر کشیدهایم: پیپر زیاد تلویزیون نگاه میکند، پیپر دندانهایش را مسواک نمیکند و... . خانوادهها از این نوع کتابها استقبال میکنند. بیشترِ تمرکز کتابهای خارجی بر روی این موضوعات است و کارهای خوبی نیز صورت گرفته و به فارسی ترجمه شده است.
در حوزۀ مذهبی و اسلامی وضعیت ترجمه چگونه است؟
کار خوب نیز در بین آثار عربی نیز دیده میشود؛ اما تعداد آن انگشتشمار است. بیشترِ کارهای آنها ترجمه و تقلید از خارج بوده که با کیفیت پایین تصویرگری بهچاپ رسیده است. برای مثال، مجموعهای از نمایشگاه عمان تهیه کردم و به نویسندگان حوزه برای ترجمه دادم. معتقد بودند که اثر ارزش چاپکردن ندارد و اگر ایدۀ همین موضوعات را به نویسندگان داخلی بدهیم، خیلی بهتر میتوانند دربارهاش بنویسند.
ایدهگرفتن هم میتواند به پیشرفت کار کمک کند. کشورهایی که در حال توسعه هستند و رشد کردهاند، ابتدا تقلید میکنند. شما در بازاری رقابتی قرار میگیرید و بهدنبال آن، از ابزار و ایدههای رقیب برای رشد استفاده میکنید.
با وجود مشکلات و اوضاعی که گفته شد، آیا کتاب هنوز در سبد خانوارها احساس میشود؟
در نمایشگاه امسال به چشم دیدیم که بله. اولین کالایی که در فشار اقتصادی از سبد خانوار حذف میشود، کتاب است؛ اما در این نمایشگاه شاهد بودیم که مردم هنوز طالب کتاب هستند.
در سفرهایی که داشتید، وضعیت ترجمۀ کتابهای ایران را در کشورهای غربی و شرقی چگونه ارزیابی کردید؟
قدمهایی در این خصوص برداشته شده است. همان طور که رایت خریداری میشود، رایت هم فروخته میشود. برای فروختن رایت هم باید کار باکیفیت عرضه شود. برای این کار بنگاههایی راهاندازی شده است تا پل ارتباطی بین ناشران داخلی و خارجی باشد. بالاخره کار خوب، با تصویرگریهای خوب دیده میشود.
بسیاری از ناشران کیوسکی هستند و نقشۀ راهی ندارند. نظر شما دراینباره چیست؟
انتشارات یک بنگاه فرهنگی و در کنار آن یک بنگاه اقتصادی است. اگر اقتصادی نباشد، قطعاً در این راه شکست خواهد خورد.
در این حوزه یک سری از کارها اعتقادی و دلی هستند و ناشر بدون توجه به سود و زیان آن کار میکند. در کنار این، ممکن است ناشر کتابی چاپ کند که معرفی و برگزیده شود و جوایز متعددی کسب کند؛ اما در بازار فروش جایگاهی نداشته باشد. این نوع کتابها اعتباری هستند. علاوه بر این، دستهای از کتابها هستند که اقتصادی هستند و هرکسی در بازار نشر بهنحوی روی آن کار میکند. در حال حاضر، ناشران به ناشران کمکتاب و پرکتاب تقسیم میشوند که برای تعدادی از آنها مسائل اقتصادی خیلی پررنگتر از مسائل اعتقادی و دلی یا حتی اعتباری است.
گرانی کاغذ را چطور ارزیابی میکنید؟
آسمان همهجا یک رنگ است؛ اما گرانی کاغذ وحشتناک است. با وجود مشکلات موجود، جامعه پیش میرود، کتاب چاپ میشود و مردم کتاب میخوانند. برخلاف نظر برخی مبنی بر بیتدبیری دولت، معتقدم سودجویی تاجران در بازار کاغذ باعث چنین بحرانی شده است.
از ابتدای تحریمهای جدید، تاجران با تفکر جنگ و تحریم، بهصورت قطرهچکانی کاغذ را وارد بازار کردند. وقتی تعادل از بین میرود، دولت نمیتواند کاری را پیش ببرد. در واقع دوران برجام، دوران شکوفایی اقتصاد نشر بود؛ چون جنس وارد میشد.
اما الان شاهد این هستیم که تاجران قیمت را مدیریت میکنند و منتظر اوج گرانی هستند تا کالای خود را روانۀ بازار کنند.
ناصری نویسندگان اوائل انقلاب را نویسندگانی موفق میداند و معتقد است پس از آن، رویشی که مدنظر بود، اتفاق نیفتاده است. امین با نام هنری عادل، رحماندوست، ابراهیمی و... ازجمله نویسندگان موفقی هستند که در این حوزه فعالیت کردهاند و هنوز هم در این مسیر باقی ماندهاند.
او معتقد است نبود نویسندگان با قلم قوی، بدقولی تصویرگران و هزینۀ بالای تألیفات، ازجمله عواملی است که فضا را بهسمت ترجمه سوق داده است؛ اما نباید از این فضا بهعنوان تهدید یاد کرد؛ بلکه ترجمۀ آثار فرصتی در اختیار ناشران است.
فضای غالب ترجمه در حوزۀ ادبیات کودک باعث شد پای صحبتهای سیدناصری بنشینیم و نظرهای یک ناشر را دراینباره جویا شویم.
نگاهی مختصر به وضعیت کتاب کودک و نوجوان نشان میدهد فضای غالب در این حوزه، بهخصوص در دوسه سال گذشته، بهسمت ترجمه رفته است. دلیل این اتفاق چیست؟
ناشر از ترجمه بهعنوان یک فرصت استفاده میکند. در فرهنگ عمومی دنیا موارد مشترک بسیاری وجود دارد و ما نیز در حوزۀ ادبیات کودک از این موارد استفاده میکنیم. کشورهای اروپایی، اسلامی، غرب و حتی کشورهای شرقی در زمینههای مختلف رشد کردهاند و این بهنوعی فرصت محسوب میشود که باید از آن با توجه به شرایط بهرهبرداری کنیم.
در حوزۀ ادبیات نیز موضوع، پرداختن به موضوع و تصویرگری از معیارهای مهم بهشمار میآید. هر ناشری با توجه به فرهنگ جامعۀ خود و معیارهای گفتهشده، کتاب را انتخاب میکند و با بومیسازی آن را روانۀ بازار میکند. قطعاً کار با ترجمه و بومیسازی، به جامعه و فرهنگ آن نزدیک میشود. ناشران به ترجمه بهعنوان یک فرصت نگاه میکنند.
همچنین عضونبودن ما در کپیرایت باعث شده است که ناشران با دست بازتری کتاب را انتخاب و ترجمه کنند. اگر عضو کپیرایت میبودیم، باید برای آن هزینه میکردیم و دستمان برای ترجمه بسته میشد؛ اما در حال حاضر، میتوانیم بهترینها و شاهکارهای ادبیات را در موضوع و تصویرگری ترجمه کرده و بدون دغدغه آنها را چاپ کنیم.
به نظر من اگر ما به ترجمه بهعنوان یک تهدید نگاه کنیم، راه را اشتباه رفتهایم؛ زیرا با ترجمه سطح آگاهی، تصویرگری و داستاننویسی نویسندهها ارتقا مییابد. اما باید در این راه، بین ترجمه و تألیف نیز تعادل ایجاد شود؛ یعنی افراط و تفریط نکنیم. این زشت است که ما فقط به ترجمه اتکا کنیم. صورت خوشی ندارد. بالاخره ما خودمان فرهنگ و نویسنده و تصویرگرهای خوبی داریم.
اما در پاسخ به این سؤال که چرا ناشران رغبت بیشتری برای ترجمه دارند، باید گفت چون راحتترین کار این است. هر ناشری در سفر خارجی خود، با رفتن به یک فروشگاه، چمدانش را از کتابهای کودک پر میکند و پس از بازگشت، با کمترین هزینه آن را ترجمه و چاپ میکند. علاوه بر این، چون در این سیر رقابت وجود دارد، ناشران برای بهدستآوردن بازار تلاش میکنند؛ چراکه ممکن است یک کتاب را چندین ناشر ترجمه و چاپ کنند.
یکی از مشکلات ما این است که آن رویشی که در حوزۀ نویسندگان باید اتفاق میافتاد، رخ نداده است. نویسندگانی که پس از اوائل انقلاب پا به عرصه گذاشتند و قلمی قوی داشتند، در این حوزه کار میکنند؛ اما پس از آن، رویشی که مدنظر بود ایجاد نشد.
علاوه بر معضلی که در حیطۀ نوشتن داریم، باید به سختیِ حوزۀ تصویرگری نیز اشاره کنیم. تصویرگری یک کتاب چندین سال بهطول میانجامد و تصویرگر به بهانههای مختلف این کار را انجام میدهد. همچنین پس از تحویل کار، خیلی کم پیش میآید که تصویرگر ایرادات وارده از طرف شورا، نویسنده یا مدیر هنری را رفع کند و از این موضوع بهنحوی شانه خالی میکند.
برای مثال، یک کار تألیفی در ارتباط با چهاردهمعصوم، به یکی از نویسندههای خوب حوزۀ کودک سپرده شد. اتفاقاً متنهای خوبی نوشته شد؛ اما هنوز نتوانستهایم آن را به مرحلۀ چاپ برسانیم و مشکل ما در حوزۀ تصویرگری است. برای مثال، یکی از داستانها مربوط به حضرت ابوالفضلj بود. برای تصویرگری این داستان چند پیشنهاد وجود داشت؛ چون نمیتوانیم صورت معصوم را نشان دهیم. یکی از نظرها این بود که بهجای صورت، هالهای از نور قرار دهیم؛ اما برخی معتقد بودند که بچهها روی آن هاله نقاشی خواهند کرد و این بهنوعی توهین محسوب میشود. برخی نظر روی محو صورت دادند و برخی معتقد بودند باید صورت معلوم باشد یا از زاویۀ دیگری تصویرگری شود. این اختلاف بین نویسنده و تصویرگرها موجب شد که کار پیش نرود و چاپ نشود.
در نهایت، مجبور میشویم سطح کار را تنزل دهیم و بهاصطلاح، کار دمدستی انجام دهیم که اصلاً با این موضوع موافق نیستم. در چند سال اخیر، برخی از ناشران حوزۀ مذهبی با انجام کارهای دمدستی، بلایی بر سر حوزۀ کودک آوردهاند که اصلاً صورت خوشی ندارد. آنها بهاصطلاح کارهای کیوسکی را روانۀ بازار نشر کردهاند که کیفیت نازلی دارند و اصلاً کار فرهنگی بهحساب نمیآیند.
نمونۀ دیگر از کارهای دمدستی، تألیف دوازده جلد کتاب دربارۀ پیامبر گرامی اسلام بود که پس از بررسی در شورا، متوجه شدیم کتاب فروغ ابدیت آیتالله سبحانی با کمی تغییرات بازنویسی شده است. به نظرم این یک فاجعه در حوزۀ ادبیات کودک است. حالا من از شما میپرسم، به نظر شما این یک فرصت در حوزۀ تألیفات داخلی است؟ قطعاً نه!
در بین صحبتها اشاره به بومیسازی کتابها کردید.خیلی از مواقع زیاد به این موضوع توجه نمیشود و کتابها به همان صورت ترجمه میشوند. به نظر شما چه کسی یا چه نهادی باید بر این موضوع نظارت کنند؟
این در حوزۀ رمان صادق است؛ اما در حوزۀ کودک چنین نیست. حوزۀ کودک، با توجه به کمبودن حجم متن، هرکسی که دیپلم یا لیسانس داشته باشد، حتی با یک دیکشنری میتواند ترجمه کند. علاوه بر این، نرمافزارهای ترجمهای نیز به این کار کمک میکنند. اما ناشران کار ترجمه را به نویسندۀ کودک میسپارند؛ نویسندۀ کودکی که میتواند واژهسازی کند. مثلاً خانم مژگان شیخی که یکی از نویسندگان سرآمد حوزۀ کودک است، در این خصوص میگوید پس از خواندن متن، با فاصلۀ یک هفته شروع به نوشتن میکند. در واقع، او با این کار مضمون داستان را با واژهسازی و بومیسازی مینویسد. در حیطۀ کودک، وفاداری به اصل متن زیاد مهم نیست. یعنی داستان با واژهسازی و با نثری روان نوشته میشود. این تغییرات ایجادشده اصلاً بیصداقتی در برابر اصل کار نیست.
علاوه بر واژهسازی، تصویرگری معیار دیگری است که در کتاب کودک ارزشگذاری میشود. اگر تصویرگری کتاب کودک خوب نباشد، نمیتوان حسابی روی آن باز کرد.
در این حوزه ارشاد و ادارۀ کتاب نظارت دقیقی میکنند. برای مثال، تصویر سگ نباید داخل منزل باشد؛ اما در بیرون اشکالی ندارد یا حتی در زمینۀ لباس نیز تصاویر بهدقت بررسی میشوند. اتفاقاً ارشاد در این زمینه بسیار سختگیری میکند.
پس با توجه به صحبتهای شما، نظارت در این زمینه وجود دارد. اما ما شاهد ترجمۀ کتابهایی مثلاً در زمینۀ هالووین و... هستیم. این ورود فرهنگ غربی در قالب ترجمه نیست؟ نظر شما دراینباره چیست؟
هالووین یک مراسم است و مشکلی ندارد. نمیتوان آن را شبیهسازی کرد. ما نیز مراسمی چون چهارشنبهسوری داریم که خیلیها با آن مخالفاند.
در واقع، زمانی که ما بهدنبال فرهنگسازی هستیم، این حرف شما درست است؛ اما زمانی که بهدنبال ترجمه و داستان هستیم، چنین مسئلهای صدق نمیکند.
برای مثال، کتابی از یک نویسندۀ سنگاپوری در حوزۀ روانشناسی کودک انتخاب و ترجمه کردیم. این کار، تحقیقی بود و دربارۀ احساسات خوب و بد، احساس ترس، خجالتیبودن و... نوشته شده بود. در ترجمۀ این کتاب، اسمها معادلسازی شد و ما از اسمهای ایرانی برای آنها استفاده کردیم که موقع نظارت ارشاد رد شد. ارشاد عقیده داشت چون تصاویر و فضا مربوط به فرهنگ خارج از کشور است، اسمها نباید معادلسازی شوند و بچهها باید متوجه شوند که مربوط به فرهنگ دیگری است. اتفاقاً از این کار استقبال شد و ما بازخوردهای خوبی از والدین دیدیم.
با شرایطی که گفته شد، بهنظر میرسد کفۀ ترازو به نفع ترجمه سنگینی میکند. نظرتان دراینباره چیست؟
بله. همان طور که عرض کردم، پس از نویسندههای نسل اول انقلاب که شروع به کار کردند و در این زمینه موفق هم بودند، نویسندههای کمتری رویش کردند. نویسندهای که کار قوی عرضه کند، کم است. نویسندههای بسیاری به ما مراجعه میکنند؛ اما متأسفانه همۀ کارها تقلیدی و ضعیف است. نهایت کار آنها این است که اسمهای یک رمان را جابهجا میکنند. نوقلمها با ما تماس میگیرند تا کتابهایشان را چاپ کنیم؛ اما هر نوشتهای استاندارد چاپ ندارد. برای نمونه، نویسندهای از جنوب کشور که بیشتر کارهایش در کیهان بچهها و... چاپ شده و جوایز متعددی نیز بهدست آورده است، مجموعه داستانی با موضوع اوائل انقلاب برای چاپ آماده کرده بود که تقریباً هزار چاپ خورد؛ اما کسی طالب آن نیست. در صورتی که کتاب بسیار خوبی است و با نثری شیوا نوشته شده است.
آیا در حوزۀ کودک، کارهای خوب تبلیغ میشوند؟ چه در آثار ترجمهای و چه در تألیفات داخلی.
نمایشگاه فقط یکی از ویترینهای ما برای تبلیغ محصول است. در حوزۀ کودک این پدر و مادر هستند که نقش پررنگتری دارند. بچهها بیشتر کتابی را انتخاب میکنند که تصویرگری خوبی دارد و بهنوعی خوش آبورنگتر است؛ اما در نهایت این پدر و مادر هستند که با هر ترفندی کتابی را میخرند که خودشان انتخاب کردهاند.
برخلاف کودکان، نوجوانان خودشان انتخاب میکنند و کتاب میخرند. گاهی اوقات خانوادهها مجبور به معامله با بچهها میشوند و در کنار کتابِ انتخابی بچهها، سعی میکنند یک کتاب علمی نیز تهیه کنند.
آنچه در ادبیات نوجوان مهم است، کشش داستانی است که کتابی مثل خیابان وحشت بهخوبی از آن برخوردار است؛ اما اگر کتابی این کشش را نداشته باشد، حتی اگر آن را به شما هدیه دهند یا رایگان در اختیار شما بگذارند، شما برای خواندن آن هیچ میلی ندارید.
کتاب خیابان وحشت طوری این کشش و جذابیت را با خود یدک میکشد که بچهها آن را به یکدیگر اجاره میدهند. حتی برای اولیای یکی از دانشآموزان سؤال بود که این کتاب چه دارد که پسر او را به کتابخواندن علاقهمند کرده است. اگر کتاب این کشش و جذابیت را نداشته باشد، خریدار هم نخواهد داشت. در یکی از جشنوارههای رشد، در ویدئویی یکی از کارشناسان امور تربیتی به نکتۀ خوبی اشاره کرد و با مخاطب قرار دادن ناشران گفت که چرا به دادن اطلاعات عمومی در قالب یک کتاب اصرار دارید. بگذارید جوانان و نوجوانان رمان بخوانند. خواندن رمان قدرت تخیل بچهها را رشد میدهد و بهدنبال آن، آنها را به خواندن کتاب علاقهمند میکند.
به نظرم داستان باید در یک چهارچوب مشخص باشد. کتابی مانند خیابان وحشت در عین ترجمهایبودن، بهخوبی این ویژگی را دارد و به نظرم این یک فرصت برای همه است. پس ناشران بهسمت ترجمه میروند؛ چون سطح مطالعۀ رمان از دبیرستان به دبستان رسیده است. برای همین است که به نظرم کار خوب و بد را باید خارج از چهارچوب ایرانیبودن یا خارجیبودن اثر دید و شناخت.
اما همان طور که اشاره کردم، ویترین مهمترین مسئله است که بسیاری از ناشران از آن محروم هستند. تنها تعداد محدودی از ناشران آموزشی هستند که با هزینۀ بالایی در رسانۀ ملی تبلیغ میکنند.
انجمن فرهنگی ناشران با راهاندازی «ماهپیشونی» در این مسیر گام برداشته است. ولی در نهایت اگر هر ناشری ویترین خود را داشته باشد، موفقتر عمل خواهد کرد.
شاید برای شما جالب باشد که در آلمان، تعداد کتابفروشان از تعداد ناشران بیشتر است؛ اما در اینجا تعداد ناشران چندین برابر تعداد کتابفروشان است.
به نظر شما چه کسی باید به این دیدهشدن کمک کند؟
طرحهای مختلفی وجود دارد. شهرداریها با کاربری فرهنگی میتوانند به دیدهشدن کتابهای خوب کمک کنند. برای مثال، فروشگاههای بزرگ در حال احداث میتوانند بخشی از فضای خود را به این کار فرهنگی اختصاص دهند؛ جایی مانند شهر کتاب.
از طرفی، وزارت ارشاد نیز میتواند با تسهیلات و وامهای کمبهره مؤثر باشد. بنیاد مستضعفان نیز ساختمانهایی دارد که بیاستفاده هستند. همۀ اینها به نظرم به داشتن ویترین فرهنگی کمک میکند.
در آشفتهبازار کتاب کودک، خانوادهها چطور میتوانند کتابهای مناسب را برای فرزندان خود پیدا کنند؟
یکی از راههای تشخیص انتخاب کتابهای برتر و برگزیده از سوی «رشد» است. در ادارۀ کل رشد کتابها بررسی میشوند و برگزیدۀ آنها به دانشآموزان و معلمان معرفی میشود.
«لاکپشت پرنده» نیز نشانی است که شهر کتاب مرکزی به کتابهای برگزیده اعطا میکند.
داشتن نشان رشد و لاکپشت پرنده و برگزیدۀ کتاب سال، ارزشهایی هستند که خانوادهها میتوانند با اتکا به آن انتخاب کنند. در این بین، خود خانوادهها نیز تفاوت کار کیوسکی و کار فرهنگی را بهخوبی تشخیص میدهند؛ چراکه دغدغۀ بچهها را دارند و در انتخابشان به ناشر، نویسنده و... توجه میکنند.
در نمایشگاه کتاب هم بهوضوح دیده میشد که خانوادهها با وجود مشکلات اقتصادی و...، با چه میزان دقتی کتاب انتخاب میکردند و بهدنبال کتاب خوب از ناشر خوب بودند. این نوعی ارزش است که دولت و نظام ما به آن اهتمام دارد و ناشران را از مالیات معاف کرده است؛ زیرا مسئولان و علمای ما فرهنگی هستند و به کتابخوانی توجه ویژهای دارند.
به نظر شما کتابهای ترجمهای بر اجتماع و فرهنگ ما چقدر تأثیر داشته است؟
ما باید بهدنبال بهترینها باشیم. باید موضوعات مشترک فرهنگی و اجتماعی را که به بهترین نحو دربارهشان کار شده است و تصویرگری خوبی دارد، انتخاب و ترجمه کنیم؛ برای مثال کلیله و دمنه. اصل این کتاب مربوط به هند است و به زبانهای مختلفی ترجمه شده و در نهایت به فارسی ترجمه شده است. ما مجموعهای از این کتاب را ترجمه کردیم و مخاطبان بسیاری را جذب کرد. این در حالی بود که افراد زیادی کلیله و دمنه را ایرانی میدانند؛ در صورتی که کتابی شرقی و ترجمهشده است.
کار دیگری در حوزۀ ادبیات کودک به نام گیلی کوچولو و شاه از زبان فرانسه بهچاپ رسید که در بازار بهخوبی فروش رفت. داستان تاجی بود که هر حیوانی در جنگل آن را بر سر میگذاشت، احساس قدرت میکرد و رفتارهای ناهنجاری با حیوانات جنگل داشت. این داستان بهشکلی کودکانه روایت شده است و با همان زبان کودکانه، به شما میگوید با داشتن جایگاه، نباید پایتان را از گلیمتان درازتر کنید.
این ترجمه یک فرصت بود و ما با آن، کار خوب و بد را نشان دادیم و رابطۀ ظالم و مظلوم را بهتصویر کشیدیم.
با توجه به صحبتهایی که شد، شما ترجیح میدهید یک کار خوب را در حوزۀ کودک ترجمه کنید تا تألیفکردن یک کار دمدستی.
بله، قطعاً همین طور است؛ اما ما بهعنوان جمهوری اسلامی ایران باید وارد کپیرایت شویم. این قانون باعث میشود هرکسی نتواند هر کاری را ترجمه و چاپ کند. در حال حاضر، خرید کپیرایت بهعنوان یک ارزش و پدیدۀ مبارک، اتفاق افتاده و وزارت ارشاد نیز به آن دامن زده است؛ بدین صورت که هر ناشری که کپیرایت اثری را بخرد، ناشر بهتری معرفی میشود و ناشر دیگری نمیتواند رایت آن اثر را دوباره بخرد. با خرید رایت، فایل اثر تهیه میشود و ناشر بدون هزینۀ تصویرگری، میتواند کتاب را ترجمه و روانۀ بازار کند.
هزینۀ تولید کتاب کودک با هزینۀ ترجمۀ کتاب کودک چقدر تفاوت دارد؟ آیا این موضوع ناشران را به ترجمۀ کتاب کودک ترغیب میکند؟
بله. مؤلف یک کتاب معمولاً حقالتألیف میگیرد. دهدرصد پشت جلد ضربدر تیراژ یک کتاب، حقالتألیف مؤلف است؛ اما در ترجمۀ یک کتاب، اثر انتخابی از سوی ناشر، به مترجم سپرده میشود و تنها حقالترجمه پرداخت میشود. برای همین است که هر ناشری پس از بازگشت از سفر یک چمدان کتاب با خود میآورد.
تفاوت ترجمۀ خوب را با ترجمۀ بازاری از کجا میتوان فهمید؟
تفاوت ترجمه به مترجم آن است. در یکی از نمایشگاههای خارج از کشور، کتابی با عنوان انگلیسی Big Family خریدم. پس از مدتی، متوجه شدم که این کتاب با عنوان پاگندهها روانۀ بازار شده است. این یعنی ترجمۀ خوب. اگر بخواهیم لفظ Big Family را به فارسی ترجمه کنیم، «خانوادۀ بزرگ» خواهد بود؛ اما مترجم خوب و حرفهای با واژهسازی، آن را «پاگندهها» ترجمه کرده است که بهمراتب جذابیت بیشتری دارد.
ویراستاری کتاب را نباید فراموش کرد. نثر یک کتاب باید روان باشد.گاهی اوقات ترجمهها سنگین هستند؛ در صورتی که نثر روان و کشش داستانی و واژهسازی، به جذابیت یک کتاب اضافه میکند.
در بازار ترجمۀ کتب کودک و نوجوان، ناشران بیشتر به چه موضوعات و چه کشورهایی بیشتر علاقه نشان میدهند؟
در حوزۀ ترجمۀ کتاب کودک، تصویرگری برجسته است و سایۀ آن سنگینی میکند. اگر کتابی از تصویر خوبی برخوردار باشد، برای متن آن میتوان چارهای اندیشید؛ اما اگر متن قوی باشد و تصویرگریاش کیفیت لازم را نداشته نباشد، نمیتوان کاری کرد. در این حوزه بیشتر ناشران از کتابهای انگلیسی استقبال میکنند و ممکن است یک کتاب را چندین ناشر منتشر کرده باشند؛ اما در کنار انگلیسی، کتابهای حوزۀ کودک کشورهایی چون آلمان، ایتالیا و فرانسه نیز ترجمه میشود. کشور فرانسه بهدلیل تصویرگری عالی، طرفداران خاص خود را دارد. بشخصه من بیشتر طرفدار کارهای شرقی هستم. آنها هم نیز از کشورهای پیشرفته تقلید میکنند؛ اما کتابهای خوب در بین کارهایشان دیده میشود.
دربارۀ موضوعات در حوزۀ کودک و پیشدبستانی، چند موضوع اولویت دارد که اولین آن آموزش است. بچهها ابتدا باید حواس پنجگانه، رنگ و... را یاد بگیرند، سپس مفاهیم علوم و ریاضی را.
بعد از آموزش، داستان و ادبیات داستانی است که ناشران طرفدار آن هستند. قصههایی برای بچههای یک تا شش سال بوده و در این حوزه علاوه بر ترجمه، تألیف کتاب صورت میگیرد.
موضوع بعدی که برای برای خانوادهها از اولویت برخوردار است، موضوعات روانشناسی هستند. احساسات و رفتار، مهارتهای زندگی، رفتارهای اخلاقی و اجتماعی تا ترافیک و...، همه مهارتهای زندگی هستند که با نقاشی بهتصویر کشیده شدهاند.
برای نمونه مجموعهای هجدهقسمتی به نام پیپر فسقلی را چاپ کردهایم و تمامی کارهای کودکان را در قالب پسربچهای به نام «پیپر» بهتصویر کشیدهایم: پیپر زیاد تلویزیون نگاه میکند، پیپر دندانهایش را مسواک نمیکند و... . خانوادهها از این نوع کتابها استقبال میکنند. بیشترِ تمرکز کتابهای خارجی بر روی این موضوعات است و کارهای خوبی نیز صورت گرفته و به فارسی ترجمه شده است.
در حوزۀ مذهبی و اسلامی وضعیت ترجمه چگونه است؟
کار خوب نیز در بین آثار عربی نیز دیده میشود؛ اما تعداد آن انگشتشمار است. بیشترِ کارهای آنها ترجمه و تقلید از خارج بوده که با کیفیت پایین تصویرگری بهچاپ رسیده است. برای مثال، مجموعهای از نمایشگاه عمان تهیه کردم و به نویسندگان حوزه برای ترجمه دادم. معتقد بودند که اثر ارزش چاپکردن ندارد و اگر ایدۀ همین موضوعات را به نویسندگان داخلی بدهیم، خیلی بهتر میتوانند دربارهاش بنویسند.
ایدهگرفتن هم میتواند به پیشرفت کار کمک کند. کشورهایی که در حال توسعه هستند و رشد کردهاند، ابتدا تقلید میکنند. شما در بازاری رقابتی قرار میگیرید و بهدنبال آن، از ابزار و ایدههای رقیب برای رشد استفاده میکنید.
با وجود مشکلات و اوضاعی که گفته شد، آیا کتاب هنوز در سبد خانوارها احساس میشود؟
در نمایشگاه امسال به چشم دیدیم که بله. اولین کالایی که در فشار اقتصادی از سبد خانوار حذف میشود، کتاب است؛ اما در این نمایشگاه شاهد بودیم که مردم هنوز طالب کتاب هستند.
در سفرهایی که داشتید، وضعیت ترجمۀ کتابهای ایران را در کشورهای غربی و شرقی چگونه ارزیابی کردید؟
قدمهایی در این خصوص برداشته شده است. همان طور که رایت خریداری میشود، رایت هم فروخته میشود. برای فروختن رایت هم باید کار باکیفیت عرضه شود. برای این کار بنگاههایی راهاندازی شده است تا پل ارتباطی بین ناشران داخلی و خارجی باشد. بالاخره کار خوب، با تصویرگریهای خوب دیده میشود.
بسیاری از ناشران کیوسکی هستند و نقشۀ راهی ندارند. نظر شما دراینباره چیست؟
انتشارات یک بنگاه فرهنگی و در کنار آن یک بنگاه اقتصادی است. اگر اقتصادی نباشد، قطعاً در این راه شکست خواهد خورد.
در این حوزه یک سری از کارها اعتقادی و دلی هستند و ناشر بدون توجه به سود و زیان آن کار میکند. در کنار این، ممکن است ناشر کتابی چاپ کند که معرفی و برگزیده شود و جوایز متعددی کسب کند؛ اما در بازار فروش جایگاهی نداشته باشد. این نوع کتابها اعتباری هستند. علاوه بر این، دستهای از کتابها هستند که اقتصادی هستند و هرکسی در بازار نشر بهنحوی روی آن کار میکند. در حال حاضر، ناشران به ناشران کمکتاب و پرکتاب تقسیم میشوند که برای تعدادی از آنها مسائل اقتصادی خیلی پررنگتر از مسائل اعتقادی و دلی یا حتی اعتباری است.
گرانی کاغذ را چطور ارزیابی میکنید؟
آسمان همهجا یک رنگ است؛ اما گرانی کاغذ وحشتناک است. با وجود مشکلات موجود، جامعه پیش میرود، کتاب چاپ میشود و مردم کتاب میخوانند. برخلاف نظر برخی مبنی بر بیتدبیری دولت، معتقدم سودجویی تاجران در بازار کاغذ باعث چنین بحرانی شده است.
از ابتدای تحریمهای جدید، تاجران با تفکر جنگ و تحریم، بهصورت قطرهچکانی کاغذ را وارد بازار کردند. وقتی تعادل از بین میرود، دولت نمیتواند کاری را پیش ببرد. در واقع دوران برجام، دوران شکوفایی اقتصاد نشر بود؛ چون جنس وارد میشد.
اما الان شاهد این هستیم که تاجران قیمت را مدیریت میکنند و منتظر اوج گرانی هستند تا کالای خود را روانۀ بازار کنند.
https://mananashr.ir/news/31374/
برای ذخیره در کلیپ برد کلیک کنید
نظر بدهید