چهارشنبه 12 تير 1398
فرهنگ را با اقتصاد و آمار آلوده نکنیم
همیشه باید به خاطر داشته باشیم که فرهنگ منحصر به اقتصادِ نشر یا وابسته به آمار کتابخوانی نیست. مقولهای است بزرگتر که میتواند با ابزارهای متنوعی گسترش و بهبود پیدا کند.
نویسنده: مجتبی دانشطلب
هر وقت دربارۀ وظایف دولت در قبال موضوع کتاب حرف میزنیم، سه هدف را باید از هم جدا کنیم. اولی کمک به اقتصاد نشر است، دومی افزایش آمار کتابخوانی و سومی تلاش برای ارتقای فرهنگ. مدیران در اخبار صداوسیما یا گزارشهای رسانهای، جوری حرف میزنند که انگار اقداماتشان هر سه هدف را با هم تأمین میکند؛ اما این شنونده است که باید عاقل باشد و خودش این اهداف را از هم تفکیک کند.
مثلاً وقتی از بیتالمال به کاغذ یارانه میدهند، بیشتر به یک صنف و به «اقتصادِ نشر» کمک میکنند که معنایش در بهترین حالت، چاپ کتابهای ارزانتر است؛ اما معلوم نیست صرفِ ارزانشدن، چقدر کتابخوانی را افزایش میدهد. یا مثلاً با تبلیغات یا طرحهای ترویجی، «آمار کتابخوانی» را بالا میبرند؛ اما لزوماً ارتقای فرهنگی بهدنبالش نمیآید؛ چه اینکه ممکن است کتابهای خواندهشده اصلاً برای فرهنگِ مردم مفید نباشند.
در موضوع کتاب اگر تمرکزمان بر افزایش آگاهیهای مفید و ارتقای فرهنگ باشد که باید هم همین طور باشد، دیگر اهمیتی ندارد که چه تعداد چاپخانه در حال کار هستند و چقدر سود به جیب واردکنندۀ کاغذ یا ناشر و پخشکننده و کتابفروش میرود، یا حتی چه تعداد کارمند ذیل موضوع کتاب در دولت و نهادهای مختلف، یعنی در بازار گستردۀ کتاب، فعالیت میکنند. اینها همه مربوط به اقتصادِ نشر هستند.
برای اهل فرهنگ طبیعتاً نباید اهمیتی داشته باشد که مردم چقدر آگاتا کریستی یا جی. کی. رولینگ و جوجو مویز بخوانند، یا چند ساعت در روز با کتابهای کنکور سروکله بزنند، یا چقدر از وقتشان را با کتابهای موفقیت و مدیریت تلف کنند و دغدغۀ روزانهشان به پیداکردن راز جهان یا قورتدادن قورباغه تبدیل شود. آمار کتابخوانی هم لزوماً به فرهنگ ربطی ندارد. از مسئولان وزارتخانهای که نامش «فرهنگ» است و همیشه پسوندهای «ارشاد» و «اسلامی» هم بهدنبالش میآید، توقع داریم اهداف سهگانهای را که گفته شد، با هم خلط نکنند.
همیشه باید به خاطر داشته باشیم که فرهنگ منحصر به اقتصادِ نشر یا وابسته به آمار کتابخوانی نیست. مقولهای است بزرگتر که میتواند با ابزارهای متنوعی گسترش و بهبود پیدا کند. برخی از اهالی کتاب معمولاً ابزارهای دیگر را تحقیر میکنند؛ اما یک سخنرانی یا حتی یک فیلم یا سریال تاریخی خوب میتواند در افزایش آگاهی و سطح تحلیل و تفکر مردم از سلسلهای از کتابها مؤثرتر باشد؛ مخصوصاً وقتی مخاطب میلیونی را در نظر بگیریم، مسئله برایمان روشنتر میشود.
القصه، هدف اولی که گفته شد، اقتصادی است و دیگری سیاسی و تبلیغاتی و سومی، همان هدف کیفی است که نمیشود اندازهگیریاش کرد و باید دغدغۀ اصلی مدیران ما باشد. آنها نمیتوانند آمارِ کیفی بدهند و این غیرممکن است و انتظار بجایی نیست؛ اما میتوانند بر درصد شرکتکنندگان در نمایشگاه کتاب یا افزایش تراکنش مالی نسبت به سال قبل و از این قبیل عددها و رقمها تأکید بیش از اندازه نکنند. البته آنها کار خودشان را خواهند کرد و این خود شنونده است که باید عاقل باشد!
هر وقت دربارۀ وظایف دولت در قبال موضوع کتاب حرف میزنیم، سه هدف را باید از هم جدا کنیم. اولی کمک به اقتصاد نشر است، دومی افزایش آمار کتابخوانی و سومی تلاش برای ارتقای فرهنگ. مدیران در اخبار صداوسیما یا گزارشهای رسانهای، جوری حرف میزنند که انگار اقداماتشان هر سه هدف را با هم تأمین میکند؛ اما این شنونده است که باید عاقل باشد و خودش این اهداف را از هم تفکیک کند.
مثلاً وقتی از بیتالمال به کاغذ یارانه میدهند، بیشتر به یک صنف و به «اقتصادِ نشر» کمک میکنند که معنایش در بهترین حالت، چاپ کتابهای ارزانتر است؛ اما معلوم نیست صرفِ ارزانشدن، چقدر کتابخوانی را افزایش میدهد. یا مثلاً با تبلیغات یا طرحهای ترویجی، «آمار کتابخوانی» را بالا میبرند؛ اما لزوماً ارتقای فرهنگی بهدنبالش نمیآید؛ چه اینکه ممکن است کتابهای خواندهشده اصلاً برای فرهنگِ مردم مفید نباشند.
در موضوع کتاب اگر تمرکزمان بر افزایش آگاهیهای مفید و ارتقای فرهنگ باشد که باید هم همین طور باشد، دیگر اهمیتی ندارد که چه تعداد چاپخانه در حال کار هستند و چقدر سود به جیب واردکنندۀ کاغذ یا ناشر و پخشکننده و کتابفروش میرود، یا حتی چه تعداد کارمند ذیل موضوع کتاب در دولت و نهادهای مختلف، یعنی در بازار گستردۀ کتاب، فعالیت میکنند. اینها همه مربوط به اقتصادِ نشر هستند.
برای اهل فرهنگ طبیعتاً نباید اهمیتی داشته باشد که مردم چقدر آگاتا کریستی یا جی. کی. رولینگ و جوجو مویز بخوانند، یا چند ساعت در روز با کتابهای کنکور سروکله بزنند، یا چقدر از وقتشان را با کتابهای موفقیت و مدیریت تلف کنند و دغدغۀ روزانهشان به پیداکردن راز جهان یا قورتدادن قورباغه تبدیل شود. آمار کتابخوانی هم لزوماً به فرهنگ ربطی ندارد. از مسئولان وزارتخانهای که نامش «فرهنگ» است و همیشه پسوندهای «ارشاد» و «اسلامی» هم بهدنبالش میآید، توقع داریم اهداف سهگانهای را که گفته شد، با هم خلط نکنند.
همیشه باید به خاطر داشته باشیم که فرهنگ منحصر به اقتصادِ نشر یا وابسته به آمار کتابخوانی نیست. مقولهای است بزرگتر که میتواند با ابزارهای متنوعی گسترش و بهبود پیدا کند. برخی از اهالی کتاب معمولاً ابزارهای دیگر را تحقیر میکنند؛ اما یک سخنرانی یا حتی یک فیلم یا سریال تاریخی خوب میتواند در افزایش آگاهی و سطح تحلیل و تفکر مردم از سلسلهای از کتابها مؤثرتر باشد؛ مخصوصاً وقتی مخاطب میلیونی را در نظر بگیریم، مسئله برایمان روشنتر میشود.
القصه، هدف اولی که گفته شد، اقتصادی است و دیگری سیاسی و تبلیغاتی و سومی، همان هدف کیفی است که نمیشود اندازهگیریاش کرد و باید دغدغۀ اصلی مدیران ما باشد. آنها نمیتوانند آمارِ کیفی بدهند و این غیرممکن است و انتظار بجایی نیست؛ اما میتوانند بر درصد شرکتکنندگان در نمایشگاه کتاب یا افزایش تراکنش مالی نسبت به سال قبل و از این قبیل عددها و رقمها تأکید بیش از اندازه نکنند. البته آنها کار خودشان را خواهند کرد و این خود شنونده است که باید عاقل باشد!
https://mananashr.ir/news/31412/
برای ذخیره در کلیپ برد کلیک کنید
نظر بدهید