کاهش 55 درصدی کتاب ایرانی برای کودک
چهارشنبه 19 تير 1398

کتاب‌های حوزه کودک و نوجوان طی چهار سال گذشته به بازار ترجمه واگذار شده است

کاهش 55 درصدی کتاب ایرانی برای کودک

در بسیاری از موارد افراد غیرمتخصص با دانش ضعیف زبانی اقدام به ترجمه کتاب برای کودکان می‌کنند. در‌حالی‌که تولید کتاب برای کودکان به‌عنوان یک علم در دنیا مطرح است و مطمئنا باید هزینه‌های زیادی صرف تولید محتوای فرهنگی برای کودکان شود.


یادم می‌آید هر وقت خانه مادربزرگ جمع می‌شدیم، یکی از تفریحات‌مان این بود که همه روی تخت توی حیاط جمع بشویم و پدربزرگ برایمان کتاب بخواند، از قصه‌های پهلوانان ایرانی تا عروسی‌هایی که هفت شبانه‌روز طول می‌کشید و ما هم برای خودمان در‌حال رویابافی و خودمان را جای شخصیت‌های مختلف قصه‌ها می‌گذاشتیم و این رویا تا چند روز همراه‌مان بود و خاطرمان را شیرین می‌کرد. الان اما داستان متفاوت شده است، برادرزاده‌ام را که برای خرید کتاب به کتابفروشی می‌برم، به‌جای کتاب‌های ایرانی، ترجیحش به خرید کتاب‌های ترجمه است که همه‌جا عکس‌هایش را دیده و قهرمان‌ها برایش آشنا هستند، مطمئنا انتخاب بچه‌های این دوره و زمانه جبری است که به آنها تحمیل شده است. انتخاب دیگری ندارند چون نه تنوع کتاب‌های تالیفی زیاد است و نه تعداد آنها و نه حتی جذابیتی دارد. اما کتاب‌های ترجمه آنقدر با رنگ و لعاب و به تعداد زیاد منتشر می‌شود که کودک مجبور است آن انتخاب را داشته باشد. حتی اگر بگوییم تعداد کتاب‌های تالیفی از ترجمه زیادتر است اما آنقدر کیفیت‌های پایینی دارند که ناخودآگاه مخاطب را به‌سمت کتاب‌های ترجمه می‌برد. در این گزارش، به آمار نشر کتاب‌های کودک از سال 95 تا خرداد 98 پرداختیم و بین کتاب‌های تالیفی و ترجمه مقایسه‌ای داشتیم. همچنین دلیل اینکه چرا ناشران به‌سمت کتاب‌های ترجمه می‌روند هم بررسی کرده‌ایم.
 
آمارهای خانه کتاب
طبق آمار در سال 95 تعداد کتاب‌های ترجمه به نسبت کتاب‌های تالیفی کمتر بوده است، اما در سال 96 و 97 و بعد هم 98، رشد کتاب‌های ترجمه را شاهد هستیم. در سال 95، تعداد کل کتاب‌های کودک، 12881 عنوان است و تعداد کتاب‌های تالیفی، 8124 عنوان و تعداد کتاب‌های ترجمه، 4757 عنوان بوده است. درست است که ترجمه تعداد کمتری دارد اما باز هم به نسبت کل کتاب‌های منتشر شده در این حوزه، تعداد زیادی کتاب ترجمه داریم. در سال 96 تعداد کل کتاب‌ها، 14958 عنوان است که از این تعداد سهم کتاب‌های تالیفی، 8283 عنوان است که در مقایسه با سال 95 حدود 159 عنوان کتاب رشد داشته است؛ اما در کتاب‌های ترجمه تعداد عناوین رشد عجیب و غریبی پیدا کرده است و تقریبا دو هزار عنوان کتاب به تعداد کتاب‌های ترجمه اضافه شده است. در سال 97 آمار تقریبا مانند سال 96 است و تعداد کل کتاب‌های کودک 13305 عنوان بوده است، اما نکته سال 97 این است که تعداد کتاب‌های ترجمه از تالیفی پیشی گرفته و به 7994 عنوان رسیده و تعداد کتاب‌های تالیفی نیز به 5311 عنوان رسیده است.
 
درصدهای آمار از سال 95 تا 97
با بررسی آمارهای جدول، می‌توانیم به‌نتایج زیر برسیم.
تعداد کتاب‌های ترجمه از سال 96 به 95 تا 40 درصد افزایش داشته است. تعداد کتاب‌های ترجمه از سال 97 به نسبت سال 96، 20 درصد افزایش داشته است. این آمار همچنین نشان می‌دهد، تعداد کتاب‌های تالیفی از سال 95 به 96، فقط دو درصد افزایش داشته است. مقایسه انتشار کتاب‌های تالیفی در فاصله سال 97 به 96 حدود 36 درصد کاهش
داشته است.



 
پیش‌بینی‌ها برای انتهای سال 98 چه می‌گوید؟
با نگاهی به آماری که برای سه ماه اول سال 98 اعلام شده است، اگر به همین میزان در 9 ماه باقی‌مانده سال آمار را تعمیم دهیم، پیش‌بینی می‌شود که تا آخر سال 98، 5330 کتاب ترجمه و 3650 کتاب تالیفی خواهیم داشت. با این احتساب می‌توانیم بگوییم که در انتهای سال 98، 11‌درصد افزایش کتاب در حوزه ترجمه و 55 درصد کاهش چاپ کتاب‌های تالیفی در حوزه کودک را خواهیم داشت که این مساله خودش می‌تواند زنگ خطری برای حوزه کودک باشد که ما در عرصه نشر آن را جدی نمی‌گیریم.
 
چرا ناشران به‌سمت کتاب‌های ترجمه می‌روند؟
این روزها با نگاهی کوتاه به بازار نشر متوجه می‌شویم کتاب‌های ترجمه در بازار زیاد است. معمولا ناشران با رفتن سراغ ترجمه یک اثر موفق خارجی، سعی دارند ریسک سرمایه‌گذاری برای انتشار کتاب را کم کنند. چه قبول کنیم و چه نه، این تصور بین ناشران وجود دارد که سرمایه‌گذاری روی یک اثر تجربه پس داده و موفق، بهتر از آثار تالیفی نویسندگان ایرانی است. یکی دیگر از دلایلی که ناشران ایرانی سراغ کتاب‌های ترجمه شده می‌روند، تامین هزینه‌های گرافیکی یک اثر تالیفی است. جلد به‌عنوان یکی از بخش‌های مهم گرافیک یک کتاب است که برای حوزه کودک و نوجوان از اهمیت زیادی برخوردار است و نقش مهمی در جذب مخاطب دارد. در بیشتر کتاب‌های ترجمه این اتفاق قبلا رخ داده و فقط کافی است نوشته‌های فارسی جای نوشته‌های خارجی را روی جلد بگیرند. یک نفر آشنا به نرم‌افزار فتوشاپ به‌سادگی و با هزینه‌ای محدود این کار را برای ناشران انجام می‌دهد و نیازی به پرداخت هزینه طراح نیست.
نکته بعدی حذف تصویرگر است، ناشر می‌تواند به‌جای پرداخت دستمزد به تصویرگر یا گرافیست، کتاب خارجی را روی دستگاه اسکن قرار دهد و تک‌تک صفحات آن را برای کتاب ترجمه شده بازیابی کند. درواقع کتاب‌های ترجمه این فرصت را برای ناشر فراهم می‌کنند که با پرداخت دستمزد اندکی برای ویرایش عکس‌ها، کتابی با گرافیک و تصاویر زیبا برای مخاطبان فارسی‌زبان آماده کند. ناشران کمی را در ایران می‌شناسیم که کتاب‌های تالیفی چند قسمتی برای کودکان داشته باشند، کاری که باعث می‌شود کودک باز هم بخواهد، بقیه قسمت‌های کتاب را بخواند و برایش جذاب باشد، اما این اتفاق نمی‌افتد و معمولا نویسندگان ایرانی داستان‌های تک‌قسمتی می‌نویسند، درحالی‌که میان آثار خارجی می‌توان انواع مجموعه‌داستان‌ها را پیدا کرد. مجموعه‌ها این حسن را دارند که وقتی بچه‌ها جلد اول یا دوم را بخرند، فروش جلد‌های بعدی تضمین می‌شود.
با نگاه به کتاب‌های خارجی می‌توان متوجه شد تصویرگران آنها از همه نوع قالب تصویری برای جذب کودک استفاده می‌کنند، استفاده از تصویرگری‌های سیاه و سفید در کشور ما خیلی مرسوم نشده، در‌حالی‌که کتاب‌های خارجی معمولا از تصاویر خطی و سیاه و سفید برخوردار هستند و هزینه چاپ‌شان زیاد نیست. گاهی هم ناشر می‌تواند بدون دردسر یا بحث و مجادله با تصویرگر، تصاویر رنگی کتاب‌های خارجی را به تصاویر سیاه و سفید یا تک‌رنگ بدل کند و هزینه چاپ را کاهش دهد. اما ما برای جذب کودکان، فقط سعی می‌کنیم که کارهای تصویری را به‌صورت رنگی انجام دهیم که همین مساله هزینه چاپ را افزایش می‌دهد.
یکی از ناشران که سال‌هاست در عرصه کتاب کودک زحمت می‌کشد و کتاب تالیف می‌کند و برای این کار هزینه‌های زیادی هم متحمل می‌شود، می‌گوید: «ببینید کار تالیف زحمت دارد، هزینه دارد، ناشر باید برای فروش کتاب زحمت بکشد، اما در کتاب ترجمه هیچ‌کدام از این هزینه‌ها انجام نمی‌شود و کتاب قبلا در عرصه جهانی فروش داشته و فروش کتاب در ایران هم حتما تضمین شده است و دیگر لازم نیست برای فروش کتاب زحمت بکشند. برای اینکه یک کتاب منتشر شود، ناشر باید مدت زمان زیادی را برای گفت‌وگو با نویسنده، تصویرگر و خیلی مسائل دیگر بگذارد، اما در کتاب‌های ترجمه این اتفاق‌ها و به قول معروف، پروسه‌های طولانی حذف می‌شود و ناشر با خیال راحت کتاب را ترجمه و روانه بازار نشر می‌کند.
در تمامی دنیا، بحث کپی‌رایت وجود دارد و ناشران حق‌التالیف می‌پردازند. در کشورمان درست است که این مساله را نداریم اما خیلی از ناشران با همان قانون کپی‌رایت داخلی به‌سمت ترجمه کتاب‌های خارجی می‌روند و با نویسنده یا ناشر وارد مذاکره می‌شوند اما خیلی‌های دیگر هستند که اصلا این مساله برایشان مهم نیست. بدون حق‌التالیف کتاب‌ها را ترجمه می‌کنند و برای ترجمه هم حق‌الزحمه آنچنانی نمی‌دهند، چون معمولا مترجمان تازه‌کار را پیدا می‌کنند و آن را به چاپ می‌رسانند.
مصطفی رحماندوست، شاعر و نویسنده‌ای که سال‌هاست برای کودکان می‌نویسد درباره این مسائل و ترجمه کتاب‌های کودک و نوجوان می‌گوید: «ترجمه در کشور ما حساب و کتاب خاصی ندارد. ناشر می‌خواهد هزینه‌ کمتری پرداخت کند، ترجمه چاپ می‌کند؛ یا مترجم اتفاقی کتابی به دستش می‌رسد و آن را ترجمه می‌کند. کمتر پیش می‌آید که مترجم، خیلی دقیق یک کتاب خوب را جست‌وجو کند. پس مجبور هستند از فلان دوست در فلان شهر خارجی بخواهند تا برایشان کتابی خریداری کند. کتاب وقتی برای کودک جذاب می‌شود که در درجه‌ اول بچه را از بچگی‌اش دور کند، بین او و شلوغ‌کاری فاصله بیندازد و او را در گوشه‌ای بنشاند. کتاب باید آنقدر جاذبه داشته باشد تا کودک را سرگرم کند.»
 
ترجمه‌هایی بی‌کیفیت به‌خاطر نگاه نادرست
حتی اگر این همه کتاب ترجمه کودک در کشور را بپذیریم، اما نکته‌هایی وجود دارد که نمی‌توان به‌راحتی از کنارشان گذشت. خیلی‌ها فکر می‌کنند ترجمه کتاب کودک، راحت و ساده است، برای همین کتاب‌ها را به‌دست هر مترجمی می‌سپارند و با این عنوان که خب ترجمه کتاب کودک که کاری ندارد، خودشان را راحت می‌کنند! در بسیاری از موارد افراد غیرمتخصص با دانش ضعیف زبانی اقدام به ترجمه کتاب برای کودکان می‌کنند. در‌حالی‌که تولید کتاب برای کودکان به‌عنوان یک علم در دنیا مطرح است و مطمئنا باید هزینه‌های زیادی صرف تولید محتوای فرهنگی برای کودکان شود.
در حوزه ادبیات کودک، کتاب‌هایی همیشه در صدر پرفروش‌ها هستند که نویسنده، از دنیای خود کودکان برای آنها می‌نویسد. کسی که در حوزه تولید محتوا برای کودک فعالیت می‌کند باید توانایی همزبان شدن با کودکان را داشته باشد. ترجمه کتاب کودک مبتنی‌بر این نگاه که فلان کتاب توانسته در کشور خودش پرفروش باشد، حاصل یک نگاه حداقلی به حوزه ادبیات کودک و نوجوان است. واضح است ناشری که می‌خواهد برای کودکان کتاب ترجمه کند، باید با محتوا، تهدیدات و فرصت‌های موجود در این زمینه آشنایی کافی داشته باشد. چون اگر ناآشنا باشد، کتابی را منتشر می‌کند که به هیچ وجه نمی‌توان گفت برای کودک ایرانی مناسب است. علاوه‌بر اینکه ترجمه نادرست و بی‌کیفیت کتب کودک، ذوق کتاب‌خوانی را هم در کودک از بین می‌برد و این خود یکی از خطرات اساسی این حوزه است. فاجعه‌بار اینکه برخی از ناشران می‌گویند در بازار نشر، کتاب‌هایی در حوزه کودک هستند که به کمک نرم‌افزارهای ترجمه به فارسی ترجمه می‌شوند.
 
رویابافی ما، رویابافی اینها!
همان‌طور که در شروع گزارش گفتم، رویابافی با داستان‌هایی همراه بود از نویسنده‌هایی که این روزها یا دیگر آنها را نداریم یا اگر هم باشند، تصمیم به ننوشتن گرفته‌اند؛ مهدی آذریزدی، هوشنگ مرادی‌کرمانی، مصطفی رحماندوست و خیلی‌های دیگر که می‌نوشتند و برایمان خاطره‌ها می‌ساختند. روزگار الان کودکان با کتاب‌هایی است که برایشان از دنیایی غیر از کشور خودشان می‌گویند و آمال و آرزوهایشان را در جای دیگر رقم می‌زند. ترجمه‌هایی که با کپی از همدیگر و بدون خلاقیت در‌حال رشد قارچ‌گونه هستند و آسیب‌های زیادی را به نقطه استراتژیک بدنه جامعه، یعنی کودکان و نوع تربیت‌شان وارد می‌کند.
 

 


 
منبع: روزنامه فرهیختگان
نویسنده: عاطفه جعفری
نظر بدهید