احمدشاکری در گفتوگو با منانشر:
علت گشودن درهای ممیزی، سیاسیکاری دولت است
احمدشاکری، منتقد ادبیات داستانی، با انتقاد از سبقت گرفتن انگیزههای سیاسی در مسائل فرهنگی و دور شدن جایزۀ جلال از هدف اصلیش، متعهد نبودن مسئولین اجرایی در بخش فرهنگ کشور در اجرای قانون و نبود راهبردگزینی دقیق براساس فرمایشات مقام معظم رهبری را از علتهای ولنگاری فرهنگی دانست.
به گزارش پایگاه اطلاعرسانی مجمع ناشران انقلاب اسلامی، منانشر، احمد شاکری، نویسنده و منتقد ادبی و سردبیر فصلنامۀ قلم، از شفاف و صریح بودن مواضع رهبری در حوزۀ فرهنگ و اتمام حجت بر همگان گفت. این منتقد ادبیات داستانی، با انتقاد از سبقت گرفتن انگیزههای سیاسی در مسائل فرهنگی و دور شدن جایزۀ جلال از هدف اصلیش، متعهد نبودن مسئولین اجرایی در بخش فرهنگ کشور در اجرای قانون و نبود راهبردگزینی دقیق براساس فرمایشات مقام معظم رهبری را از علتهای ولنگاری فرهنگی دانست.
در این چند سال شاهد تذکرات مقام معظم رهبری به مدیران فرهنگی در مورد وضعیت فرهنگی کشور بودهایم. امسال هم بحث ولنگاری فرهنگی از سوی ایشان مطرح شد. در این سالها چه اتفاقاتی رخ داد که وضعیت به جایی رسید که از سوی رهبری بحث ولنگاری در حوزۀ فرهنگ مطرح شد و چه کارهایی از سوی مدیران ما انجام گرفته که ما به این وضعیت دچار شدیم؟
مقام معظم رهبری به عنوان شاخص و تعیینکنندۀ سیاستهای کلانِ فرهنگی کشور، در حوزۀ فرهنگ مطالب متعدد و متنوعی را داشتند، گاهی از منظر این سیاستهای کلان تذکراتی دادند و برخی از اوقات با ورود به ساحتهای خاصی از فرهنگ و هنر و حتی گونههای خاصی از هنر مانند ادبیات دفاع مقدس عملاً با جزئیات، نقطهنظر و راهکارهای خودشان را ارائه دادند؛ بنابراین مهمترین کاری که به نظرم در حوزۀ فرهنگ باید انجام شود و مسلم است که برخی از اهالی اندیشه و دغدغهمندها در این باره فعال هستند، ترسیم هندسۀ فکری و معرفتی است که مقام معظم رهبری در حوزۀ فرهنگ تعریف میکنند و شناخت مبانی معرفتی آن، چرا که اساساً فهم دقیقِ مطالب مقام معظم رهبری که برگرفته از سیاستهای کلی نظام اسلامی و مبانی فکری حضرت امام و مبانی فکری دینی است، جز با ترسیم این هندسۀ فکری و معرفتی ممکن نیست و بعضاً ممکن است فقدان این هندسۀ فکری موجب شود برخی از فرمایشات ایشان با برخی از سوءبرداشتها یا سوءتعبیرها یا سوءتقصیرها عملاً مصادره شود یا برخی از جریانهای فکری و فرهنگی تمایل داشته باشند با تحریف یا مبهم جلوه دادن این بیانات عملاً مسیر فکری و رفتاری خودشان را ادامه بدهند.
نکتۀ دوم این است که به نظرم فرمایشات ایشان در حوزۀ مشخص فرهنگ لازم است به دقت و با نسبت به مسائل آن حوزه، مورد دقت و بررسی قرار بگیرد، یعنی ضمن اینکه ما نیاز به یک تصویر کلی از فضای فرهنگی و سیاستهای فرهنگی در دولت و در جامعه داریم، نیازمند این هستیم که در حوزههایی که مسائل مشخص خودشان را دارند این فرمایشات، قواعد و الگوهای کلی را بررسی کنیم.
البته این ولنگاری اصطلاحی است که به نظر من در تفصیلش باید به چند نکته اشاره کرد، یکی از تعابیری که دربارۀ ولنگاری فرهنگی میشود داشت، در حقیقت این است که مدیران فرهنگی یکی از مهمترین کارهایشان برنامهریزی و راهبردگزینی برای امور فرهنگی و هنری است. ما در کلیت نظام کشورمان بهعنوان مثال در برنامۀ «افق 1404» سند چشماندازی را طراحی کردیم. این سند چشمانداز همانطور که از عنوانش مشخص است یک افق مشخصی را برای کلیت کشور ترسیم میکند. باید مدیران ما برای اینکه دچار تکرار، عادتزدگی و کوتهاندیشی در برنامه نشوند نگاهشان و هدفشان به سمت آن افق باشد، چون چشماندازها و چنین سندهایی چشم مدیران را در مسیر حرکت روشن میکند و افق وسیعتر میشود. لذا ما نیازمند به افقِ زمانی و افق جغرافیایی هستیم، به این معنا که باید ببینیم در دهۀ آینده، در سدۀ آینده برای شاخۀ مشخصی از فرهنگ و هنر بهعنوان مثال ادبیات که یکی از مهمترین، پرتنوعترین و پرتیراژترین قسم از اقسام کتابی است که در بازار منتشر میشود، چه باید کنیم؟ یعنی حتی باید بدانیم 50 سال آینده، اجمالاً کجا هستیم؟ در کشور خودمان، در ادبیات جهان، در ادبیات منطقه. همچنین باید افق جغرافیایی مشخصی را لحاظ کنیم، یعنی وقتی ما داریم از کلیت جمهوری اسلامی ایران صحبت میکنیم، از مدیران انتظار داریم برنامهای که تهیه میکنند، برنامهای جامع باشد که مسائل این حوزه را در جغرافیای جمهوری اسلامی ایران بتواند حل کند نه صرفاً در یک شهر خاص و یا یک منطقۀ خاص.
به نظرم ولنگاری کمابیش در ادوار مختلف دولتها وجود داشته است، گاهی تشدید شده، گاهی تضعیف شده است، ولی در مجموع این ولنگاری وجود داشته، یعنی راهبردگزینی دقیق براساس فرمایشات مقام معظم رهبری صورت نگرفته است، بهعنوان مثال در حوزۀ ادبیات ما شاهد هستیم شعاری که عملاً رئیس جمهور محترم با آن وارد عرصۀ انتخابات شدند و بسیار روی آن مانور دادند و بعضاً برخی از دولتمردان ادوار گذشته هم اینگونه بودند، شعار ممیزی است که یکی از دغدغههای اصلی در حوزۀ نشر، کتاب و بهخصوص داستان است.
حالا نکته این است که این شعار که در صدد این است که یک دغدغه و مسئلهای را حل کند، در مسئلۀ فرازمانی و فرامکانی چقدر به آن نیاز است؟ به نظر میرسد در این زمینه، دعاوی سیاسی و دغدغهها و انگیزههای سیاسی، در انگیزههای فرهنگی، هنری و مسائل مبنایی و اصیل فرهنگی، هنری ما، سبقت گرفته است؛ به تعبیری دغدغهای مانند ممیزی اساساً دغدغۀ جریان متعهد و جریان انقلاب اسلامی نبوده، یا بهتر بگوییم دغدغۀ اصیل، جدی و اولویتدار این جریان نبوده است. همواره در دورۀ پس از پیروزی انقلاب اسلامی با تحولی که در حوزههای هنری مختلف، از جمله ادبیات صورت گرفت و با تقویت ادبیات متعهد و گرایش ادبیات متعهد به متبلور کردن ارزشهای انقلاب و روشن کردن اهداف انقلاب و توجه به ارزشهای اخلاقی و اعتقادی، آن جریانی که همواره میخواست این حرکت را کند یا منحرف کند، یا برخلاف اخلاقیات عرفی و اعتقادات اسلامی حرکت بکند، جریان شبهروشنفکر بوده است.
بنابراین این جریان است که مسئلۀ اصلیاش ممیزی است، چون ممیزی مانع افشا و توسعۀ فساد اخلاقی و اشاعۀ برخی از اعتقادات ناصواب است لذا این گروه با اصل ممیزی مخالف است.
در تقسیمبندی کلی به نظر میرسد ما یک ولنگاری در بحث راهبردها و بحثهای مدیریتی کلان داریم. یعنی مدیریت کلان کارش این است که بتواند از سیاستهای کلی نظام راهبرد تهیه کند و این راهبردها را به برنامه برساند و این برنامهها را با موفقیت اجرا کند. در تک تک این مراحل یعنی اخذ سیاستهای کلی، تفسیر صحیح از آن، اخذ راهبرد در سیاست، تنظیم برنامۀ مؤثر، جامع و فرامکانی از آن راهبرد و اجرای برنامه در تک تک اینها میشود گفت مشکل داریم.
با توجه به این نکته که وخامت شرایط فرهنگی کشور در برخی دورهها تشدید شده است، به نظر شما در حال حاضر اوضاع فرهنگی کشور نسبت به دورههای قبل در چه شرایطی است؟
از دورۀ گذشته، دورۀ آقای احمدینژاد بهعنوان مثال، در حوزۀ ادبیات «بنیاد ادبیات داستانی» تأسیس شد، که انتظار میرفت متولی آنچه در حوزۀ ادبیات و ادبیات داستانی رخ میدهد باشد. اولاً بنیاد به بنیاد شعر و ادبیات داستانی تغییر نام و تغییر وظیفه داد و دیگر اینکه بررسی عملکرد این بنیاد نشان میدهد کاملاً با سیاستهای فرهنگی که مقام معظم رهبری به آن اشاره میکنند مغایرت دارد، یعنی اگر مقام معظم رهبری میفرمایند که به جوانان متعهد میدان بدهید، اگر میفرمایند جلوی نفوذ فکری و فرهنگی دشمن را بگیرید اینها عملی نمیشود. شما در برنامهای مانند جایزۀ جلال میبینید که در بخش داستان، در بخش پژوهش، داورهایی که دارند انتخاب میشوند، کسانی که دارند برگزیده میشوند، فکری که دارد منتقل میشود، این فکر کاملاً فکر ترجمهای است.
این بنیاد از ابتدا که پایهگذاری شد و تأسیس شد، سیاستهایش اشتباه بود یا به مرور تغییر کرد و دچار انحراف شد؟
خیر، قطعاً وقتی که ساختاربندی شکل گرفته است، این ساختار مانعی ندارد، نکته این است، این ساختارها وقتی که میخواهد به مرحلۀ سیاستگذاری برسد، به مرحلۀ برنامه برسد میبینیم عملاً در برنامه خطا میشود. مثلاً آیا وظیفۀ مهمترین بنیاد دولتی در حوزۀ ادبیات برگزاری جشنواره است؟ آیا ما برنامههای مناسبی برای راهبردهایمان در حوزۀ ادبیات دنبال میکنیم یا خیر؟ جشنوارهها ابزار مناسبی برای یک تصویربرداری از انقلاب نیستند، همچنین به نظر میرسد برون داد برنامههایی که اجرا شده است، بهخصوص جشنوارۀ جلال که مصوب شورای عالی انقلاب فرهنگی است و برای ارتقای ادبیات متعهد و انقلاب اسلامی طراحی شده است، عملاً ثمره و بروندادش، به جیب جریان شبهروشنفکری میرود و عملاً ملاکهایی که با آنها آثار قضاوت و برگزیده میشوند، کاملاً مربوط به جریان شبهروشنفکری است.
امروز شاهد انتشار کتابهایی هستیم که با وجود داشتن اجازۀ نشر از سوی وزارت ارشاد از محتوای ناسالمی برخوردارند. دلیل این اتفاق چیست؟
در حوزۀ ممیزی به نظر من، ما در مسائل قانونی، قوانین روشنی در مورد ممیزی داریم، در این زمینه اگرچه کاستیهایی وجود دارد ولی این کاستی نمیتواند بروندادش ولنگاری باشد، ولنگاری در تعبیر اجرایی به این معناست که ما عملاً به ضوابط موجود قانونی متعهد نیستیم، حالا دلیلش این است که اساساً یا معتقد به آن مبانی ممیزی که در قانون موجود است نیستیم، یا معتقد هستیم ولی با بعضی از سیاسیکاریها و سهلانگاریها و کارهای غیرقانونی عملاً آن ممیزی و هدفش را داریم ملغی میکنیم یعنی ممیزی عملاً به نحوی انجام میشود که به هدف خودش نائل نمیشود.
لذا در این مقوله به نحو خاص در دورۀ اخیر و در دولت اخیر به نظر میرسد درهای ممیزی خیلی گشوده شده است، یعنی ممیزی از آن هدفی که قانونگذار آنطور لحاظ کرده و برای آن ممیزی قرار داده است، دور شده است و این باز برمیگردد به نظر من به همان سیاسیکاریها. متأسفانه فریبی که در بدنۀ فرهنگی دولت وجود دارد، این است که اعتدال به معنای میدان دادنِ به همۀ افراد است، میدان دادن به همه، یعنی آن کسانی که اعتقادی به ارزشهای انقلاب اسلامی هم ندارند، آنها هم سهمی دارند در بحث انتشار، اگرچه آن چیزی که منتشر میکنند مخالف مبانی دینی و ارزشهای انقلاب باشد که این به نظر میرسد صحیح نیست.
به نظر من آن چیزی که مقام معظم رهبری بیان کردند، اینها کاملاً روشن است، یعنی بنده عقیدۀ راسخ دارم که حجت بر همۀ ما در سیاستهای کلی فرهنگی تمام است، یعنی کسی نمیتواند در دورۀ ما ادعا کند که موضع مقام معظم رهبری به عنوان رهبر فکری و معنوی جمهوری اسلامی، مبهم است، یا نمیتواند تفسیر غلطی از آن ارائه دهد. آن چیزی که به نظرم در مقام عمل محقق میشود با وجود اتمام حجت، تردیدهایی است که مربوط به ضعف ایمانی و شکهای اعتقادی افراد است، یعنی کسی که اساساً اعتقادی به این نظام یا بخشی از آن ندارد، در مرحلۀ عمل ولنگار خواهد بود، یا کسی که اعتقاد به مبانی دارد ولی در مقام عمل فرد متزلزلی است و شجاعت لازم برای ایستادگی بر مواضعش را ندارد، این فرد علیالقاعده ولنگار خواهد بود.