چهارشنبه 06 مرداد 1395
لیلا
«لیلا» کتاب جدید روایت فتح منتشر شد
کتاب «لیلا»، شامل روایت مجید عباسی از هشت سال حضور در جبهههای دفاع مقدس منتشر شد.
به گزارش پایگاه اطلاعرسانی مجمع ناشران انقلاب اسلامی، منانشر، به نقل از خبرگزاری دانشجو، انتشارات روایت فتح سیزدهمین جلد از مجموعه کتابهای روایت نزدیک را با موضوع زندگی مجید عباسی از فرماندهان هشت سال دفاع مقدس را در اثری با عنوان «لیلا» روانۀ بازار کتاب کرد.
این کتاب که بهکوشش زهره علیعسگری تدوین و منتشر شده است داستان زندگی و فعالیتهای مجید عباسی در جریان پیروزی انقلاب اسلامی و هشت سال دفاع مقدس را روایت میکند. این روایت به زبان اول شخص تنظیم شده و مخاطب در سرتاسر آن با متنی روبهروست که راوی آن کسی جز مجید عباسی نیست.
«روایت نزدیک» عنوان مجموعه کتابهایی است که بنا دارد وقایع دوران جنگ را روایت و برای این مسأله به اندازۀ کافی به خواننده نزدیک شده و متنی ساده را ارائه دهد.
این کتابها تلاش دارند در کنار سادگی راوی حقایقی باشند که روایتکننده از نزدیک دیده و لمس کرده است. ناشر در بخشی از مقدمۀ خود بر این مجموعه نوشته است: روایت نزدیک کتابهایی است که سعی دارد در دل معرکه باشد و در عین حال کاری کند که هر کسی بتواند آن را بخواند تا حس کند خودش هم دستکم لحظهای در دل معرکه بوده است.
مجید عباسی در بخشی از روایت خود در کتاب «لیلا» میگوید:
«مسئول برج جواب داد: نیرو آماده است، خلبان هم اینجاست، ولی میگه من نمیتونم توی فرودگاهی که روشنایی نداره بشینم! معلوم شد سپاه از عصر، یک گروهان آماده کرده و به فرودگاه مهرآباد فرستاده. با این که آن زمان هماهنگی بین نیروها زمان میبرد ولی ستاد مشترک، یک هواپیمای سی۱۳۰ در اختیار سپاه گذاشته بود، اما خلبان حاضر به پرواز نمیشد. هرچند خلبان درست میگفت و پرواز در آن شرایط سخت بود ولی وضعیت سنندج خیلی حساس بود.
گفتم: میشه با خلبان صحبت کنم؟ خلبان آمد پشت میکروفون. خودش را معرفی کرد و گفت آماده است حرفم را بشنود. اول سلام کرد و بعد گفتم: شما که امشب نمیتونی بیای پس یه لطفی بکن. پرسید: چه لطفی؟ گفتم: شما لطف کن فردا صبح اول وقت پرواز کن و بیا سنندج و جنازههای ما رو قبل از اینکه گرگها بخورن، جمع کن و منتقل کن تهران. تا این را گفتم، بغضش ترکید و با صدای بلند شروع کرد به گریه کردن. این حرف آنقدر مؤثر بود که خلبان گفت: من تا یک ساعت دیگر سنندجم. تا این خبر را به مصطفی همدانی دادم، مرتضی را فرستاد تا چراغنفتیها را در دو طرف باند بچیند.»
کتاب لیلا را نشر روایت فتح با قیمت ۱۰ هزار تومان منتشر کرده است.
این کتاب که بهکوشش زهره علیعسگری تدوین و منتشر شده است داستان زندگی و فعالیتهای مجید عباسی در جریان پیروزی انقلاب اسلامی و هشت سال دفاع مقدس را روایت میکند. این روایت به زبان اول شخص تنظیم شده و مخاطب در سرتاسر آن با متنی روبهروست که راوی آن کسی جز مجید عباسی نیست.
«روایت نزدیک» عنوان مجموعه کتابهایی است که بنا دارد وقایع دوران جنگ را روایت و برای این مسأله به اندازۀ کافی به خواننده نزدیک شده و متنی ساده را ارائه دهد.
این کتابها تلاش دارند در کنار سادگی راوی حقایقی باشند که روایتکننده از نزدیک دیده و لمس کرده است. ناشر در بخشی از مقدمۀ خود بر این مجموعه نوشته است: روایت نزدیک کتابهایی است که سعی دارد در دل معرکه باشد و در عین حال کاری کند که هر کسی بتواند آن را بخواند تا حس کند خودش هم دستکم لحظهای در دل معرکه بوده است.
مجید عباسی در بخشی از روایت خود در کتاب «لیلا» میگوید:
«مسئول برج جواب داد: نیرو آماده است، خلبان هم اینجاست، ولی میگه من نمیتونم توی فرودگاهی که روشنایی نداره بشینم! معلوم شد سپاه از عصر، یک گروهان آماده کرده و به فرودگاه مهرآباد فرستاده. با این که آن زمان هماهنگی بین نیروها زمان میبرد ولی ستاد مشترک، یک هواپیمای سی۱۳۰ در اختیار سپاه گذاشته بود، اما خلبان حاضر به پرواز نمیشد. هرچند خلبان درست میگفت و پرواز در آن شرایط سخت بود ولی وضعیت سنندج خیلی حساس بود.
گفتم: میشه با خلبان صحبت کنم؟ خلبان آمد پشت میکروفون. خودش را معرفی کرد و گفت آماده است حرفم را بشنود. اول سلام کرد و بعد گفتم: شما که امشب نمیتونی بیای پس یه لطفی بکن. پرسید: چه لطفی؟ گفتم: شما لطف کن فردا صبح اول وقت پرواز کن و بیا سنندج و جنازههای ما رو قبل از اینکه گرگها بخورن، جمع کن و منتقل کن تهران. تا این را گفتم، بغضش ترکید و با صدای بلند شروع کرد به گریه کردن. این حرف آنقدر مؤثر بود که خلبان گفت: من تا یک ساعت دیگر سنندجم. تا این خبر را به مصطفی همدانی دادم، مرتضی را فرستاد تا چراغنفتیها را در دو طرف باند بچیند.»
کتاب لیلا را نشر روایت فتح با قیمت ۱۰ هزار تومان منتشر کرده است.
https://mananashr.ir/news/327/
برای ذخیره در کلیپ برد کلیک کنید
نظر بدهید