«فرار به جابلقا» با نوجوانانی که ناگهان بزرگ شدند
سه شنبه 12 آذر 1398

فرار به جابلقا

«فرار به جابلقا» با نوجوانانی که ناگهان بزرگ شدند

صحرایی در «فرار به جابلقا» داستان نوجوانانی را روایت می‌کند که با استفاده از روش‌های مختلف سعی دارند خود را به جبهه برسانند، اما برایشان ماجراهای جالبی رخ می‌دهد.

به گزارش پایگاه اطلاع‌رسانی مجمع ناشران انقلاب اسلامی، منانشر، به نقل از خبرگزاری تسنیم، تازه‌ترین اثر اکبر صحرایی، نویسنده نام‌آشنای دفاع مقدس، با عنوان «فرار به جابلقا» از سوی انتشارات سوره مهر روانه کتابفروشی‌ها شد. صحرایی که پیش از این نیز با انتشار عناوین متعدد در قالب طنز، داستان‌های شیرینی را برای نوجوانان منتشر کرده است، این‌بار داستان نوجوانانی را روایت می‌کند که برای اعزام به جبهه از روش‌های مختلف استفاده می‌کنند تا سن خود را قانونی جلوه دهند.
صحرایی در «فرار به جابلقا» نیز مانند مجموعه «دار و دسته دارعلی» از زبان طنز برای روایت داستانش بهره می‌برد؛ شیوه‌ای که کمتر نویسنده‌ای در طول سال‌های گذشته از آن برای روایت شیرین‌تر از صحنه‌های جنگ تحمیلی بهره برده است.
تاکنون آثار متعددی منتشر شده که در آنها شخصیت اصلی داستان، نوجوانانی بودند که آرزوی پیوستن به جبهه‌ها را داشتند. هرچند موضوع تاحدودی از این نظر تکراری به نظر می‌رسد، اما نویسنده توانسته با شخصیت‌پردازی و روایت حوادث و وقایع مختلف، اثر متفاوتی در این زمینه خلق کند. حضور پرماجرای شخصیت اصلی این کتاب گاه مخاطب را به یاد ماجراهای سریال «بهترین تابستان من» می‌اندازد.
در بخش‌هایی از این کتاب می‌خوانیم: لال می‌شوم و تنم عین برگ درخت بید می‌لرزد. باز سکسکه لعنتی! بابا، عین پلنگ، خیز برمی‌دارد طرفم. برای شادی روحم، فاتحه می‌خوانم. آقای امینی، معلم فارسی عین شیر، سپر می‌شود جلویم.
ادبیات دفاع مقدس , انتشارات سوره مهر ,
-نترس کریم، با پدرت صحبت می‌کنم.
پشتش پناه می‌گیرم. بابا دستی به موهای بلند جوگندمی‌اش می‌کشد و تیزی نگاه را ول می‌دهد توی صورت معلمم. اقای امینی خونسرد، به بابا می‌گوید:
«عذر می‌خوام دخالت می‌کنم، معلم پسرتونم». بابا طوری دورش می‌زند و سمتم می‌آید که انگار او را نمی‌بیند!...
انتشارات سوره مهر کتاب حاضر را در 1250 نسخه منتشر کرده است.
نظر بدهید