یکشنبه 06 بهمن 1398
کشف در روایت تاریخی
روایت تاریخی مثل یک نقاشی کشیدهشده و به دیوار نصبشده نیست. مثل پازلی است که خواننده باید قطعاتش را از بین متون مختلف و از زوایای دید مختلف و از جاهای متفاوت بردارد و خودش آنها را کنار هم بچیند.
کتاب تاریخی را فقط نباید خواند؛ چون رمان و قصه نیست. جملات و عباراتش همانی نیست که نوشته است؛ بلکه باید در بین کلمات و عبارات، دنبال تحلیل و تصویر واقعهای بود که روایت میکند. هرمنوتیک را دربارۀ هر متنی بیان کردهاند؛ اما متن تاریخی بهدلیل همین خاصیت تحلیلی و عمق تصویری که به مخاطب میبخشد، بیش از هر متن دیگری خاستگاه، تمایلات و افکار و احساسات و گرایشهای نویسنده است. توجه به احوال و تمایلات هر نویسندهای که روایت تاریخی نوشته است، در کنار متن تاریخی نویسنده هم مهم است. حالا کتاب وقایعنگاری تاریخی توأم با تحلیل نویسنده مثل ایران بین دو انقلاب یرواند آبراهامیان باشد یا خاطرات روزانۀ تاریخی مثل کتاب چادر کردیم رفتیم تماشا اثر عالیهخانم شیرازی، با ویرایش زهره ترابی. تحلیل احوال و افکار نویسنده پیش از خواندن متنش، به شما آن تصویر واقعی را میبخشد که با چشمان خودتان میخواهید ببینید.
مثال ملموس اهمیت نویسنده در متن تاریخی را در وقایع معاصر تاریخی میبینید؛ مثلاً روایت طرفین در انتخاباتها یا روایتهای مختلف در ماجرای فتنۀ 88. هریک از طرفین ماجرا روایت خودش را میگفت؛ تو گویی گزارشگران از دو واقعۀ متفاوت سخن میگویند. یا اگر به تاریخ اسلام بنگرید، بهعلت تسلط حکومتها و گرایش آنها به فرق اهل تسنن، اکثر متون تاریخی رسمی با روایتهای تاریخی اهل تشیع متفاوت است.
بعد از تحلیل زاویۀ دید نویسنده و انتخاب نگاهتان به او، میتوانید متن روایت و کتاب تاریخی را دستکم به سه دسته تقسیم کنید. اول زمانی است که نویسنده بنا به دلایلی، از ارائۀ تصویر واقعی خودداری میکند. در این حالت، شما باید روایت را تمیز کنید؛ یعنی بتوانید با تحلیل ذهنی خودتان آنچه واقعاً رخ داده است را از آنچه او بیان کرده و بهدلیل گرایشهایش آن را تغییراتی داده، بیرون بکشید. گاهی نویسنده منفعتی نداشته و لذا روایتش را بدون دخالت بیان کرده است. نویسنده زمانی که دربارۀ وقایع یا کسانی نوشته است که گرایشی به آنها ندارد یا لااقل گرایش مثبت دارد، روایت را معمولاً سالمتر بیان میکند. سومین حالت زمانی است که نویسنده قصدی برای بیان نکته یا واقعیت تاریخی نداشته؛ اما شما با تحلیل ذهن و شرایط و متن او از حاشیۀ متن پی به واقعیت یا فکت تاریخی میبرید. مثلاً در کتابهای خاطرات، از حواشی بیانشده در آنها میشود کلی تحلیل به دست آورد که به فهم روایت تاریخی کمک کند. بنابراین، وقتی متن تاریخی اعم از کتاب تحلیلی یا خاطره میخوانید، باید بهدنبال کشف روایت تاریخی مخصوص به خود باشید. روایت تاریخی مثل یک نقاشی کشیدهشده و به دیوار نصبشده نیست. مثل پازلی است که خواننده باید قطعاتش را از بین متون مختلف و از زوایای دید مختلف و از جاهای متفاوت بردارد و خودش آنها را کنار هم بچیند. خوانندۀ متن تاریخی در واقع خودش روایتگر نهایی قصه است و البته گرایشها و افکار خواننده هستند که قطعات پازل را کنار هم میگذارند و روایت او را میسازند. اگر به خواندن متون تاریخی علاقه دارید، نمیتوانید فقط بخوانید؛ بلکه باید تحلیل و تفکر کنید و روایت را از بین چندین کتاب و متن در ذهنتان بازسازی کنید تا از تاریخ چیزی چشیده باشید.
نویسنده: پوریا علیمردانی
مثال ملموس اهمیت نویسنده در متن تاریخی را در وقایع معاصر تاریخی میبینید؛ مثلاً روایت طرفین در انتخاباتها یا روایتهای مختلف در ماجرای فتنۀ 88. هریک از طرفین ماجرا روایت خودش را میگفت؛ تو گویی گزارشگران از دو واقعۀ متفاوت سخن میگویند. یا اگر به تاریخ اسلام بنگرید، بهعلت تسلط حکومتها و گرایش آنها به فرق اهل تسنن، اکثر متون تاریخی رسمی با روایتهای تاریخی اهل تشیع متفاوت است.
بعد از تحلیل زاویۀ دید نویسنده و انتخاب نگاهتان به او، میتوانید متن روایت و کتاب تاریخی را دستکم به سه دسته تقسیم کنید. اول زمانی است که نویسنده بنا به دلایلی، از ارائۀ تصویر واقعی خودداری میکند. در این حالت، شما باید روایت را تمیز کنید؛ یعنی بتوانید با تحلیل ذهنی خودتان آنچه واقعاً رخ داده است را از آنچه او بیان کرده و بهدلیل گرایشهایش آن را تغییراتی داده، بیرون بکشید. گاهی نویسنده منفعتی نداشته و لذا روایتش را بدون دخالت بیان کرده است. نویسنده زمانی که دربارۀ وقایع یا کسانی نوشته است که گرایشی به آنها ندارد یا لااقل گرایش مثبت دارد، روایت را معمولاً سالمتر بیان میکند. سومین حالت زمانی است که نویسنده قصدی برای بیان نکته یا واقعیت تاریخی نداشته؛ اما شما با تحلیل ذهن و شرایط و متن او از حاشیۀ متن پی به واقعیت یا فکت تاریخی میبرید. مثلاً در کتابهای خاطرات، از حواشی بیانشده در آنها میشود کلی تحلیل به دست آورد که به فهم روایت تاریخی کمک کند. بنابراین، وقتی متن تاریخی اعم از کتاب تحلیلی یا خاطره میخوانید، باید بهدنبال کشف روایت تاریخی مخصوص به خود باشید. روایت تاریخی مثل یک نقاشی کشیدهشده و به دیوار نصبشده نیست. مثل پازلی است که خواننده باید قطعاتش را از بین متون مختلف و از زوایای دید مختلف و از جاهای متفاوت بردارد و خودش آنها را کنار هم بچیند. خوانندۀ متن تاریخی در واقع خودش روایتگر نهایی قصه است و البته گرایشها و افکار خواننده هستند که قطعات پازل را کنار هم میگذارند و روایت او را میسازند. اگر به خواندن متون تاریخی علاقه دارید، نمیتوانید فقط بخوانید؛ بلکه باید تحلیل و تفکر کنید و روایت را از بین چندین کتاب و متن در ذهنتان بازسازی کنید تا از تاریخ چیزی چشیده باشید.
نویسنده: پوریا علیمردانی
https://mananashr.ir/news/33444/
برای ذخیره در کلیپ برد کلیک کنید
نظر بدهید