سه شنبه 08 بهمن 1398
تاریخ هم باید سرگرمی شود
آگاهی تاریخی میتواند احساس تعلق ایجاد کند و ما را به گذشتهای پیوند بزند که بدون آنکه بخواهیم، در زندگیمان حضور دارد. التفات به این حضور پنهانی و ناپیدا، ریشههای پیوستگی انسان را به جامعه و به شهر و به کشور قویتر میکند و احساس مسئولیت را دربرابر سیاست، حقوق شهروندی، محیطزیست و هر زمینهای که برای زندگی بهتر لازم داریم، افزایش میدهد.
آگاهی تاریخی میتواند احساس تعلق ایجاد کند و ما را به گذشتهای پیوند بزند که بدون آنکه بخواهیم، در زندگیمان حضور دارد. التفات به این حضور پنهانی و ناپیدا، ریشههای پیوستگی انسان را به جامعه و به شهر و به کشور قویتر میکند و احساس مسئولیت را دربرابر سیاست، حقوق شهروندی، محیطزیست و هر زمینهای که برای زندگی بهتر لازم داریم، افزایش میدهد.
توجه به اهمیت پیوستگی انسان با جغرافیایی که در آن زیست میکند و با دیگرانی که پیرامونش را پر میکنند، برای دانستن ارزش تاریخخوانی و بهصدادرآوردن تاریخ برای امروزمان کفایت میکند. مسئله اما این است که روزگار ما روزگار گسست است و اگر تاریخخوانی در گذشته هم رونق عمومی نداشت و دانش خواص به حساب میآمد، پیوستگی و تعلق در بطن زندگی حضور داشت.
دنیای ما برعکس دنیای بریدنها و نفیکردنها است. در جهانی زندگی میکنیم که جدیدترها پسندیدهاند و گذشتهها رنگ کهنگی و ناپسندی میگیرند. در چنین روزگاری، تاریخ به دانشی موزهای تبدیل میشود و چون رسانه و سرگرمی بر همۀ شئون اجتماعی و فرهنگی سایه انداختهاند، تاریخ هم تنها در شکل سرگرمی و نمایشی است که میتواند مخاطب گسترده پیدا کند؛ یعنی در رمان، سینما و تلویزیون.
در دورهای که پستمدرن توصیفش میکنند، هم آزادی از تعلقها و رفتن به لاک فردیت به اوج رسیده، هم رسانهها با اصالتدادن به سرگرمی حوصلۀ معناگرفتن از تاریخ را از بین بردهاند. میتوان از تاریخ در قالب سرگرمی لذت برد و حتی به آن افتخار کرد؛ اما انگار قرار نیست دیگر اثر زیادی در زندگیمان داشته باشد. خط اتصال ما با گذشته ضعیف شده و امکانهای پیوست به حداقل رسیده است.
در عموم مردم دیگر کمتر کسانی پیدا میشوند که احساس تعلق برایشان ارزشی داشته باشد، یا به ترمیم دائمی حافظۀ تاریخی اهمیت بدهند. آنها که کار و تحصیلاتشان به تاریخ ربطی نداشته باشد، بعید است که دغدغۀ کنکاش در گذشتهها را پیدا کنند. مهمترین درگاه برای توجه به تاریخ، همان نمایشهای تاریخی هستند که از نگاه تخصصی، در آنها تاریخِ نمایشی به خورد مخاطب داده میشود.
تاریخِ نمایشی از تاریخ فاصله میگیرد و به روایت داستانی نزدیک میشود. در نگاه سختگیرانه، تاریخ نمایشی صرفاً داستانی است که بر رخدادهای آشنا سوار شده یا نوعی بازی است برای درگیرکردن مخاطب با کشمکشهای هیجانانگیز در بستری تاریخی. نمیتوان انکار کرد که تاریخ در تاریخ نمایشی به حاشیه میرود؛ اما از آنجا که امکانهای دیگر چشمگیر نیستند، ناچاریم به همین میزان دلخوش باشیم.
آیا تاریخ نمایشی میتواند همان احساس تعلقی را بسازد که تاریخخوانی، آگاهانه در مخاطب به وجود میآورد؟ شاید اگر کار هنرمندانهای انجام شود و همذاتپنداری به شیوۀ درستی به کار گرفته شود، تاریخ نمایشی از این جهت کمبودی نداشته باشد. در هر صورت، حالا مهمتر از تاریخخوانی و پژوهش تاریخی، تبدیل تاریخ به سرگرمی است. تاریخ اگر به نمایش درنیاید، به تاریخ معاصر ما افزوده نخواهد شد.
نویسنده: مجتبی دانشطلب
توجه به اهمیت پیوستگی انسان با جغرافیایی که در آن زیست میکند و با دیگرانی که پیرامونش را پر میکنند، برای دانستن ارزش تاریخخوانی و بهصدادرآوردن تاریخ برای امروزمان کفایت میکند. مسئله اما این است که روزگار ما روزگار گسست است و اگر تاریخخوانی در گذشته هم رونق عمومی نداشت و دانش خواص به حساب میآمد، پیوستگی و تعلق در بطن زندگی حضور داشت.
دنیای ما برعکس دنیای بریدنها و نفیکردنها است. در جهانی زندگی میکنیم که جدیدترها پسندیدهاند و گذشتهها رنگ کهنگی و ناپسندی میگیرند. در چنین روزگاری، تاریخ به دانشی موزهای تبدیل میشود و چون رسانه و سرگرمی بر همۀ شئون اجتماعی و فرهنگی سایه انداختهاند، تاریخ هم تنها در شکل سرگرمی و نمایشی است که میتواند مخاطب گسترده پیدا کند؛ یعنی در رمان، سینما و تلویزیون.
در دورهای که پستمدرن توصیفش میکنند، هم آزادی از تعلقها و رفتن به لاک فردیت به اوج رسیده، هم رسانهها با اصالتدادن به سرگرمی حوصلۀ معناگرفتن از تاریخ را از بین بردهاند. میتوان از تاریخ در قالب سرگرمی لذت برد و حتی به آن افتخار کرد؛ اما انگار قرار نیست دیگر اثر زیادی در زندگیمان داشته باشد. خط اتصال ما با گذشته ضعیف شده و امکانهای پیوست به حداقل رسیده است.
در عموم مردم دیگر کمتر کسانی پیدا میشوند که احساس تعلق برایشان ارزشی داشته باشد، یا به ترمیم دائمی حافظۀ تاریخی اهمیت بدهند. آنها که کار و تحصیلاتشان به تاریخ ربطی نداشته باشد، بعید است که دغدغۀ کنکاش در گذشتهها را پیدا کنند. مهمترین درگاه برای توجه به تاریخ، همان نمایشهای تاریخی هستند که از نگاه تخصصی، در آنها تاریخِ نمایشی به خورد مخاطب داده میشود.
تاریخِ نمایشی از تاریخ فاصله میگیرد و به روایت داستانی نزدیک میشود. در نگاه سختگیرانه، تاریخ نمایشی صرفاً داستانی است که بر رخدادهای آشنا سوار شده یا نوعی بازی است برای درگیرکردن مخاطب با کشمکشهای هیجانانگیز در بستری تاریخی. نمیتوان انکار کرد که تاریخ در تاریخ نمایشی به حاشیه میرود؛ اما از آنجا که امکانهای دیگر چشمگیر نیستند، ناچاریم به همین میزان دلخوش باشیم.
آیا تاریخ نمایشی میتواند همان احساس تعلقی را بسازد که تاریخخوانی، آگاهانه در مخاطب به وجود میآورد؟ شاید اگر کار هنرمندانهای انجام شود و همذاتپنداری به شیوۀ درستی به کار گرفته شود، تاریخ نمایشی از این جهت کمبودی نداشته باشد. در هر صورت، حالا مهمتر از تاریخخوانی و پژوهش تاریخی، تبدیل تاریخ به سرگرمی است. تاریخ اگر به نمایش درنیاید، به تاریخ معاصر ما افزوده نخواهد شد.
نویسنده: مجتبی دانشطلب
https://mananashr.ir/news/33511/
برای ذخیره در کلیپ برد کلیک کنید
نظر بدهید