منبع لایزال درام
سه شنبه 15 بهمن 1398

منبع لایزال درام

از تاریخ معاصر ایران و رنج‌های این ملت در دوران حکومت طاغوتی پهلوی و تحمل حماقت‌های درباریان و حقارت‌های ناشی از آن گرفته تا روزهای پرفرازونشیب بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، هرکدام می‌تواند گنجینه‌ای کشف‌نشده از سوژه‌های دراماتیک و جذاب باشد که فیلم‌سازان و هنرمندان از آن‌ها غفلت کرده‌اند.

آدمی را تصور کنید که مقابل اقیانوسی بی‌کران ایستاده و می‌خواهد برای پرکردن یک مخزن بزرگ آب، هر بار با یک لیوان کوچک به جانب اقیانوس برود! این رفتار عجیب و غریب دقیقاً همانند نحوۀ مواجهۀ سینما و تلویزیون ما با اقیانوس بی‌کران کتاب‌ها و منابع تاریخی و سوژه‌های جذاب موجود در آن است. اقیانوسی از سوژه‌ها که هنرمندان ما هر بار به‌قدر یک لیوان از آن آب برمی‌دارند!
از تاریخ معاصر ایران و رنج‌های این ملت در دوران حکومت طاغوتی پهلوی و تحمل حماقت‌های درباریان و حقارت‌های ناشی از آن گرفته تا روزهای پرفرازونشیب بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، هرکدام می‌تواند گنجینه‌ای کشف‌نشده از سوژه‌های دراماتیک و جذاب باشد که فیلم‌سازان و هنرمندان از آن‌ها غفلت کرده‌اند.
البته که همیشه در میان سینماگران و اهالی تاریخ بر سر چگونگی روایت تاریخ در سینما بحث‌هایی بوده است؛ به‌ویژه آنکه ذات سینما با تخیل و اغراق گره خورده و ذات تاریخ با حقیقت که به دور از تخیل است. در واقع، اشکالی که معمولاً در پیوند سینما و تاریخ به وجود می‌آید، در این مسئله است که تاریخ خود را علم و سینما خود را هنر می‌داند. کار کمتر کسی است که بتواند میان این دو مقولۀ کاملاً مجزا، ارتباطی متعادل و منطقی برقرار کند تا نه از جاذبه‌های هنری یک اثر نمایشی کاسته شود، نه برچسب تحریف تاریخ بتواند دامن اثر را آلوده کند. شاید به همین دلیل هم باشد که کمتر هنرمندی راغب است که سراغ تبدیل وقایع تاریخی به یک اثر نمایشی برود.
تجربه‌های شکست‌خوردۀ داخلی در زمینۀ استفاده از تاریخ برای روایت قصه، به‌قدری برای برخی از هنرمندان گران آمده است که حالا خیلی‌ها دیگر جرئت و جسارت رفتن به‌سمت قصه‌های تاریخی را ندارند. برای نمونه، فیلم‌هایی مثل «رستاخیز» یا سریال تلویزیونی «شهریار» که دربارۀ وقایع و شخصیت‌هایی تاریخی ساخته شدند؛ اما با وجود کیفیت ظاهری‌شان، به‌واسطۀ تطابق‌نداشتن خطوط کلی قصه با گزاره‌های موجود در منابع تاریخی، درگیر حاشیه‌های بسیاری شدند. حالا این نمونه اگر در خصوص یک واقعۀ تاریخی معاصر باشد، حجم انتقادات سر به فلک خواهد کشید؛ آنچنان که روایت غیرمنطقی «معمای شاه» از تاریخ پهلوی، برای رسانۀ ملی تبدیل به ضدتبلیغ شد.
اما با این همه، نباید از این گزارۀ درست و منطقی غافل شد که «واقعیت، منبع لایزال درام است». این یعنی تجربۀ سال‌ها فعالیت سینما و تلویزیون در جهان نشان می‌دهد که با وجود قدرت تخیل فیلم‌سازان در سراسر جهان، هیچ‌وقت تاریخ و حوادث تاریخی از دید فیلم‌سازان و هنرمندان دور نمانده است؛ آنچنان که بسیاری از فیلم‌های مهم و ماندگار سینمای جهان دربارۀ فرازونشیب‌های تاریخی ملت‌ها و کشورهاست. شاید که برخی از این واقعیت‌ها با اغراق یا تحریف نیز همراه شده باشد؛ ولی به‌طور کلی، نمی‌شود اثر مثبت تاریخ و قصه‌های تاریخی را بر جلب نظر مخاطبان سینما نادیده گرفت. در واقع، هنرمندان و سینماگران داخل مرزهای ایران، علاقۀ کمتری به بهره‌برداری از تاریخ برای خلق آثار هنری نشان داده‌اند؛ در حد برداشتن همان لیوان‌های کوچک از اقیانوس تاریخ؛ اما در خارج از مرزهای ما، تاریخ و منابع و کتاب‌های تاریخی سوژۀ خلق صدها اثر مهم و ماندگار شده‌اند. به نظر می‌رسد بهترین علاج این معضل در موقعیت فعلی، ایجاد ارتباط و درک دوطرفه میان هنرمندان و تاریخ‌شناسان باشد تا از یک سو هنرمندان بتوانند با خیالی آسوده و بدون ترس از متهم‌شدن به تحریف تاریخ، سراغ سوژه‌های مرتبط با تاریخ بروند، هم تاریخ‌شناسان بتوانند پس از سال‌ها شاهد خروج سوژه‌های مهم تاریخی از وضعیت مهجور فعلی و آشنایی عموم مخاطبان با این حوادث مهم شوند.
 
نویسنده: احسان سالمی
نظر بدهید