یکشنبه 20 بهمن 1398
ادبیات انقلاب هنوز مهجور است
ادبیات انقلاب هنوز مهجور است. دلایلش هم زیاد است. خود رویداد انقلاب و چندماهه پایانیاش روی دور تند اتفاقات بود و نویسندگان نتوانستند پا به پایش جلو بیایند. بعد هم خیلی زود زیر سایه جنگی طولانی و هشتساله رفت.
در آستانه فرارسیدن سالروز پیروزی انقلاب، سومین پاسداشت هنر و ادبیات انقلاب اسلامی با موضوع معرفی کتاب «آن مرد با باران میآید» و انتشار تقریظ حضرت آیتالله خامنهای بر این کتاب از سوی مؤسسه پژوهشی-فرهنگی انقلاب اسلامی برگزار خواهد شد. این برنامه امروز، یکشنبه، ۲۰ بهمنماه ۱۳۹۸ از ساعت ۹:۳۰ صبح در فرهنگسرای اندیشه با حضور نویسنده کتاب، عموم علاقهمندان و جمعی از فعالان حوزه ادبیات انقلاب اسلامی برپا میشود. رمان «آن مرد با باران میآید» اثر خانم وجیهه سامانی در سال ۱۳۹۱ در جشنواره داستان انقلاب حوزه هنری برگزیده و توسط انتشارات سوره مهر منتشر شد. چاپهای بعدی این کتاب توسط انتشارات کتابستان معرفت صورت گرفته است. موضوع کتاب به داستان زندگی خانوادهای از طبقه متوسط در کوران نهضت اسلامی مردم ایران در مقطع هفدهم شهریور تا بیستوششم دیماه ۱۳۵۷ اختصاص دارد. مؤسسه پژوهشی-فرهنگی انقلاب اسلامی پیش از این، در دو مراسم پاسداشت هنر و ادبیات انقلاب اسلامی و هفت ویژهبرنامه پاسداشت ادبیات جهاد و مقاومت، ضمن انتشار یادداشتهای رهبر انقلاب بر کتابهایی با موضوعات انقلاب اسلامی و فرهنگ جهاد و مقاومت، به تجلیل از راویان، نویسندگان و دستاندرکاران این آثار پرداخته است.
روایت داستانی برای نوجوانان ویژگیهای خاصی دارد. شما بهعنوان یک داستاننویس چه ملاحظاتی برای نگارش برای این سن دارید؟
طبیعتاً کار داستانی برای نوجوانان کمی متفاوت از بزرگسالان است. داستان نوجوان باید جذاب و گیرا باشد و اصطلاحاً قلاب داستانیاش را از همان ابتدا بیندازد و نوجوان را با خود بکشد. نثر باید ساده، روان و خوشخوان باشد. شخصیتپردازی در کار نوجوان زحمت بیشتری میبرد، مخصوصاً اگر تحول شخصیت را داشته باشیم که برای باورپذیری و همراهکردن نوجوان باید پرداخت شخصیت، منطقی و کاملاً قانعکننده باشد تا سوالی در ذهن مخاطب نوجوان باقی نماند و بتواند با قهرمان یا شخصیت اثر بهخوبی ارتباط بگیرد و همذاتپنداری کند.
چرا باید ماجرای انقلاب را برای نوجوانها روایت کرد؟
در اطرافم نوجوانان زیادی میدیدم که هیچ ذهنیت و شناختی نسبت به انقلاب نداشتند. البته نسل ما هم انقلاب را خوب درک نکرد، اما بالاخره در زمان کودکی و نوجوانی ما، رویداد مهم انقلاب پررنگتر بود.در مدارس این اتفاق جدیتر گرفته میشد و رسانهها و فیلم و سریالهایی که از تلویزیون پخش میشد به نزدیکی و آشنایی نسل ما با این رویداد مهم کمک میکرد و ما با روح انقلاب بیگانه نبودیم؛ اما امروز و با گذشت چند دهه از انقلاب، کودکان و نوجوانان چندان اطلاعات و شناختی از واقعه انقلاب ندارند. یعنی اصلاً نمیدانند چه اتفاقی افتاده است و اگر هم چیزی بشنوند و بخوانند، محدود به کتابهای تاریخ درسیشان میشود که آنها هم فقط در حد دادن یکسری اطلاعات تاریخی است. خلأ و محدودیت آثار داستانی با موضوع انقلاب در حوزه نوجوان،
باعث شد در این ژانر قلم بزنم.
آیا بازگویی تاریخ کفایت نمیکند؟
ابزار هنر و به خصوص ادبیات نمایشی و ادبیات داستانی، به فهم بهتر، ماندگاری، اثربخشی و جریانسازی آرا و افکار و اندیشههای هر جامعهای کمک میکند. اینکه ما توقع داشته باشیم صرف روایت تاریخ، همه اقشار جامعه با آن ارتباط بگیرند و برایشان موضوعیت داشته باشد، اشتباه است. فقط کسانی که صرفاً به تاریخ علاقهمندند یا رشته تحصیلی و کارشان با تاریخ سروکار دارد، به سراغ کتابهای مستند و تاریخی میروند اما عموم جامعه به خصوص کودکان و نوجوانان باید در قالب رشتههای هنری و ادبی، به مباحث و اتفاقات تاریخی ورود پیدا کنند. روایت داستانی باعث ارتباط موثرتر و عاطفیتر با مخاطب میشود و همذاتپنداری بیشتری ایجاد میکند.
در داستان شما نوجوان ابتدا ترس دارد و بعد خودش را در متن ماجرای انقلاب میبیند. چه اتفاقی باعث این تحول و شور حضور در انقلاب شده است؟
دقیقاً همین ترس و تردید و بیاطلاعی قهرمان داستان، برایم موضوعیت داشت. اینکه بیان کنیم همه از همان ابتدا، با شور و هیجان و آگاهانه وارد میدان شدند، اشتباه و نگاه صفر و صدی است. نمیخواستم شخصیت محوری اثرم مطلقا سفید باشد، او خاکستری است چون ترس دارد، چون با تردید جلو میآید، چون وارد رقابتی کودکانه میشود و در ابتدا از شور و هیجانات انقلابی هیچ اثری در او نیست اما رفتهرفته وقتی با موج مردم همراه میشود، وقتی میبیند از هر قشر و گروه و طبقهای در محیط اطرافش، وارد فضای مبارزه شدهاند، وقتی یکییکی دوستان و عزیزان و آشنایانش را از دست میدهد و آدمها مقابل چشمانش جان میدهند، اینها همه با هم باعث میشود آن روحیه پرشور انقلابی در او به وجود بیاید و به تدریج وارد میدان شود.
به صورت کلی آیا ادبیات ما توانسته است درباره انقلاب حق مطلب را ادا کند؟
ادبیات انقلاب هنوز مهجور است. دلایلش هم زیاد است. خود رویداد انقلاب و چندماهه پایانیاش روی دور تند اتفاقات بود و نویسندگان نتوانستند پا به پایش جلو بیایند. بعد هم خیلی زود زیر سایه جنگی طولانی و هشتساله رفت. کارهای خوب و تلاشهایی در این سالها شده، اما کافی نیست. بعد از 40 سال دیگر باید ادبیات انقلاب به یک بلوغ و تکاملی میرسید که بشود ادعا کرد این ادبیات انقلاب است اما هنوز راه زیادی داریم.
با اینکه چند دوره از جشنواره داستان انقلاب را سپری کردهایم اما حضور رمانهای زیادی برای کودکان و نوجوانان نداریم؛ دلیل این مساله چیست؟ آیا لازم است سیاستگذاران فرهنگی کشور در این ماجرا مستقیم ورود کنند یا باید صبر کنیم داستان انقلاب سیر طبیعی خودش را طی کند؟
طبیعتاً برای برنامهریزی و اثربخشی امور فرهنگی مهم و ماندگار که با هویت تاریخی یک ملت هم ارتباط دارد، لازم است همه نهاد و سیاستگذاران فرهنگی ورود پیدا کنند؛ اما آن چیزی که تجربه در تمام طول این سالها به من نشان داده، ادبیات داستانی و اصولاً هنر، فرمایشی و سفارشیبردار نیست، یعنی ما نمیتوانیم به صرف هزینهکردن بودجههای کلان و برگزاری همایشها و جشنوارههای مختلف و سفارش دادن برای نگارش و خلق اثر، کارهای خوب و ماندگار و مؤثر خلق کنیم. تجربه به من میگوید هنر فیذاته امری جوششی است و هنرمند و نویسنده خود از درون باید بجوشد و بخواهد و هیچ عامل و دلیل بیرونی نمیتواند او را مجبور به خلق اثر ماندگار کند. ممکن است محرک و وسوسههای بیرونی، باعث خلق اثری هم بشود، کمااینکه کارهای سفارشی کم نداریم اما آن اثری که ماندگار است و اثربخش، فقط به جوشش درونی خود نویسنده برمیگردد که چون از دل برآید، لاجرم بر دل نشیند.
منبع: روزنامه صبح نو
https://mananashr.ir/news/33610/
برای ذخیره در کلیپ برد کلیک کنید
نظر بدهید