یکشنبه 20 بهمن 1398
کدام تاریخ؟
اگر در گذر زمان بفهمیم این تحلیلهای رانندهتاکسیطوری که میگوید همۀ اینها با هم هستند، راست از آب دربیاید، چه حسی به ما دست میدهد؟ آیا این باعث نمیشود که اعتمادمان را به خیلی از روایتهای تاریخی از دست بدهیم؟
پیش از انتخابات سال 1396، عکسی از نمازجماعت چند شخصیت سیاسی منتشر شد؛ نمازجماعت عجیبی که احتمالاً هیچکس توقع نداشت شخصیتهای حاضر در عکس، کنار هم قرار بگیرند. کنارهمقرارگرفتن که هیچ، کنار هم نماز بخوانند و یکی از افراد همان جمع، امامجماعت دیگران شود. چرا این عکس اینقدر تعجببرانگیز بود؟ ریشۀ این سؤال به منش سیاسی آن اشخاص در دهۀ هفتاد بازمیگردد. دو نفر از شخصیتهای مطرح حاضر در عکس یادشده، رقیب انتخاباتی بودند؛ آن هم انتخاباتی پرحاشیه که فرد پیروز و حاضر در عکس، برای تخریب سایر کاندیداها دست به خیلی کارها زده بود. سایر افراد حاضر در عکس، رقبای انتخاباتی نبودند؛ اما در دورههای مختلف گذشته، اختلاف نظرهای جدی داشتند و از پشت تریبونهایشان مدام با هم دوئل میکردند. وقتی این تصویر منتشر شد، فعالان شبکههای اجتماعی واکنشهای زیادی نشان دادند که یکی از بهیادماندنیترین آنها این بود: «اگر توی دهۀ هفتاد یکی میگفت این آدمها بیست سال دیگه کنار هم نماز میخونند، ازش تست الکل میگرفتیم! ولی حقیقت اینه که در پشت صحنه همهشون با هم هستند!»
این متن کوتاه، ترکیبی از واقعگرایی و یک شوخی مصطلح و کمی هم توهم توطئۀ رانندهتاکسیطور است که در گذر زمان به واقعیت پیوسته است. حالا یک سؤال ساده: اگر واقعاً در پشت صحنههای تاریخی، چنین محافل صمیمی بین رقبا و دشمنان سیاسی وجود داشته باشد چه؟ اگر در گذر زمان بفهمیم این تحلیلهای رانندهتاکسیطوری که میگوید همۀ اینها با هم هستند، راست از آب دربیاید، چه حسی به ما دست میدهد؟ آیا این باعث نمیشود که اعتمادمان را به خیلی از روایتهای تاریخی از دست بدهیم؟
راستش را بخواهید، تا قبل از سال 1397، یعنی یک سال پس از انتشار عکس معروف، اعتقاد داشتم این مدل سؤالها فرض محال هستند. فرض محالی که در ظاهر سؤالی را مطرح میکنند؛ اما در اصل میخواهد مخاطب را با چالش مواجه کند. با این حال، مواجهه با یک کتاب تاریخی همۀ ذهنیتهای من را به هم ریخت. به واسطۀ مستند «رزم آرا؛ یک دوسیۀ مسکوت» و روایتش از کودتای 28 مرداد، با کتاب اعدام انقلابی رزمآرا به روایت اسناد آشنا شدم که داود امینی آن را تألیف و تدوین و انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشرش کرده است. در این کتاب که متأسفانه بسیار مهجور واقع شده است، حرفهای بسیار بکر اما مستندی دربارۀ دوران نخستوزیری مصدق، ترور رزمآرا، فداییان اسلام و... مطرح میشود. شاید بکرترین بخش کتاب که از قضا سوژۀ اصلی این یادداشت نیز به حساب میآید، پردهبرداری از جلساتی است که در پشت پردۀ سیاسی کشور برگزار میشده است؛ جلساتی که اعضایش محمد مصدق، دو نماینده از دربار، آیتالله کاشانی، سیدمجتبی نوابصفوی، حسین فاطمی و... بودهاند. شاید فکر کنید این افراد نمایندۀ گروههای مختلف اجتماعی و سیاسی بودهاند و برگزاری چنین جلساتی برای حل اختلاف نظرات، کاری طبیعی است؛ اما این حرف بهکلی مردود است؛ چرا که سطح جلسه و تصمیماتی که در آنها گرفته میشود، بسیار عجیبتر از حل اختلاف نظرهای سیاسی است. این جلسات که تا قبل از دوران نخستوزیری مصدق بهطور مرتب برگزار میشده، روند هدایت کشور را مشخص میکرده و حتی گاهی دربارۀ حذف شخصیتهای مختلف سیاسی تصمیمگیری شده است. از جمله مطالب مهمی که در این کتاب مطرح میشود، آن است که تصمیم ترور رزمآرا که نخستوزیر وقت بوده نیز در یکی از همین جلسات گرفته شده است. این تصمیم و کلی اتفاق مهم دیگر، خروجیهای همان مجموعه جلسات رمزآلود است که اعضایش در ظاهر دشمنان درجه یک سیاسی هم بودهاند. مواجهشدن با این کتاب و جزئیاتی که از بازجوییها، جلسات و... برای مخاطب رو میکند، باعث شد ذهنیت من بهکلی دربارۀ روایتهای تاریخی تغییر کند؛ روایتهایی که خیلی از اوقات ساخته میشوند تا تصویر خاصی از گذشته را برای مخاطب امروز بسازند. در این میان، گاهی اواقات کتابها و مدارکی پیدا میشوند که مو لای درزشان نمیروند و باعث میشوند روایتسازیهای نه چندان واقعی رنگ ببازند. این مواجهه با تاریخ مانند سفر در زمانی است که بر خلاف باورهایمان مقصد را نمیدانیم. فکر میکنیم بعد از گذشت حدود شصت سال از دهۀ سی، تمام جزئیاتش را میدانیم؛ اما ناگهان با اطلاعات مستندی مواجه میشویم که نشان میدهد تصورات و مطالعات قبلی ما خیلی هم واقعی نیست.
نویسنده: سیدمیلاد ناظمی
این متن کوتاه، ترکیبی از واقعگرایی و یک شوخی مصطلح و کمی هم توهم توطئۀ رانندهتاکسیطور است که در گذر زمان به واقعیت پیوسته است. حالا یک سؤال ساده: اگر واقعاً در پشت صحنههای تاریخی، چنین محافل صمیمی بین رقبا و دشمنان سیاسی وجود داشته باشد چه؟ اگر در گذر زمان بفهمیم این تحلیلهای رانندهتاکسیطوری که میگوید همۀ اینها با هم هستند، راست از آب دربیاید، چه حسی به ما دست میدهد؟ آیا این باعث نمیشود که اعتمادمان را به خیلی از روایتهای تاریخی از دست بدهیم؟
راستش را بخواهید، تا قبل از سال 1397، یعنی یک سال پس از انتشار عکس معروف، اعتقاد داشتم این مدل سؤالها فرض محال هستند. فرض محالی که در ظاهر سؤالی را مطرح میکنند؛ اما در اصل میخواهد مخاطب را با چالش مواجه کند. با این حال، مواجهه با یک کتاب تاریخی همۀ ذهنیتهای من را به هم ریخت. به واسطۀ مستند «رزم آرا؛ یک دوسیۀ مسکوت» و روایتش از کودتای 28 مرداد، با کتاب اعدام انقلابی رزمآرا به روایت اسناد آشنا شدم که داود امینی آن را تألیف و تدوین و انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشرش کرده است. در این کتاب که متأسفانه بسیار مهجور واقع شده است، حرفهای بسیار بکر اما مستندی دربارۀ دوران نخستوزیری مصدق، ترور رزمآرا، فداییان اسلام و... مطرح میشود. شاید بکرترین بخش کتاب که از قضا سوژۀ اصلی این یادداشت نیز به حساب میآید، پردهبرداری از جلساتی است که در پشت پردۀ سیاسی کشور برگزار میشده است؛ جلساتی که اعضایش محمد مصدق، دو نماینده از دربار، آیتالله کاشانی، سیدمجتبی نوابصفوی، حسین فاطمی و... بودهاند. شاید فکر کنید این افراد نمایندۀ گروههای مختلف اجتماعی و سیاسی بودهاند و برگزاری چنین جلساتی برای حل اختلاف نظرات، کاری طبیعی است؛ اما این حرف بهکلی مردود است؛ چرا که سطح جلسه و تصمیماتی که در آنها گرفته میشود، بسیار عجیبتر از حل اختلاف نظرهای سیاسی است. این جلسات که تا قبل از دوران نخستوزیری مصدق بهطور مرتب برگزار میشده، روند هدایت کشور را مشخص میکرده و حتی گاهی دربارۀ حذف شخصیتهای مختلف سیاسی تصمیمگیری شده است. از جمله مطالب مهمی که در این کتاب مطرح میشود، آن است که تصمیم ترور رزمآرا که نخستوزیر وقت بوده نیز در یکی از همین جلسات گرفته شده است. این تصمیم و کلی اتفاق مهم دیگر، خروجیهای همان مجموعه جلسات رمزآلود است که اعضایش در ظاهر دشمنان درجه یک سیاسی هم بودهاند. مواجهشدن با این کتاب و جزئیاتی که از بازجوییها، جلسات و... برای مخاطب رو میکند، باعث شد ذهنیت من بهکلی دربارۀ روایتهای تاریخی تغییر کند؛ روایتهایی که خیلی از اوقات ساخته میشوند تا تصویر خاصی از گذشته را برای مخاطب امروز بسازند. در این میان، گاهی اواقات کتابها و مدارکی پیدا میشوند که مو لای درزشان نمیروند و باعث میشوند روایتسازیهای نه چندان واقعی رنگ ببازند. این مواجهه با تاریخ مانند سفر در زمانی است که بر خلاف باورهایمان مقصد را نمیدانیم. فکر میکنیم بعد از گذشت حدود شصت سال از دهۀ سی، تمام جزئیاتش را میدانیم؛ اما ناگهان با اطلاعات مستندی مواجه میشویم که نشان میدهد تصورات و مطالعات قبلی ما خیلی هم واقعی نیست.
نویسنده: سیدمیلاد ناظمی
https://mananashr.ir/news/33626/
برای ذخیره در کلیپ برد کلیک کنید
نظر بدهید