کافه خیابان گوته
به آنهایی که این متن را میخوانند باید گفت که در خواندن رمان شاهآبادی باید «شش دانگ» حواستان جمع اثر باشد و مراقب باشید زیرا ممکن است اگر حواستان پرت شود نخ تسبیح اتفاقات از دستتان خارج شود.
به گزارش پایگاه اطلاعرسانی مجمع ناشران انقلاب اسلامی، منانشر، رمان «کافه خیابان گوته» اثری خواندنی و قابل توجه محسوب میشود که سال جاری روانه بازار کتاب شده است. اثری که مانند کار دیگر حمیدرضا شاهآبادی دارای فرمی متفاوت از آثاری است که این روزها در بازار کتاب دیده میشود و شاید از این حیث باشد که بتوان لقب رمان متفاوت را به این اثر داد.
در این اثر نویسنده کوشیده با اشارهای به اثر قبلی خود (دیلماج) ذهن خواننده را به این سو بکشاند که این اثری در ادامه آن است اما فقط جز قرابت شخصیت رمان با «میرزا یوسف مستوفی» فضاها متفاوت از آن اثر است. در این اثر خواننده سرگذشت کیانوش مستوفی را با فرمی جذاب میخواند.
تلفیقی از نامهنگاری و روایت اول شخص سبکی است که شاه آبادی برای دادن اطلاعات به خوانندهاش برگزیده و همین سبب میشود که خواننده در کشف اتفاقات رمان و پیشرفت آن نقش فعالی داشته باشد. از این رو باید به آنهایی که این متن را میخوانند گفت که در خواندن رمان شاهآبادی باید «شش دانگ» حواستان جمع اثر باشد و مراقب باشید زیرا ممکن است اگر حواستان پرت شود نخ تسبیح اتفاقات از دستتان خارج شود.
این نکته را باید پای خلاقیت شاهآبادی گذاشت که برای بخشیدن رنگ ادبیت به اثرش از آن سود برده تا خواننده را در لذت خواندن یک اثر ادبی یاری کند.
در «کافه خیابان گوته» شما هم تاریخ میخوانید و هم نمیخوانید به تعبیری شاهآبادی تنها حسی از تاریخ را در اثرش وارد کرده و به هیچ وجه رمانش رنگ و بوی تاریخی ندارد. در این کتاب میبینیم که به اشاره و مگر به ضرورت به اتفاقات تاریخی آن هم آنجا که به پیشبرد داستانش کمک میکند اشاره کرده است. شاید بتوان گفت آثاری که در دسته تاریخی قرار میگیرند باید این عبارت را رعایت کرده باشند که: «تاریخدان به شما خواهد گفت که چه اتفاقی افتاد، رماننویس به شما میگوید آن اتفاق چه حسی داشت.» از این منظر رمان حمیدرضا شاهآبادی حس رویدادهای تاریخی را به خواننده منتقل میکند و خواننده را در درک این حس شریک کرده است.
گفته میشود که «اثر هنری باید واقعیت را بکاود و از مواد و مصالح آن واقعیت تازهای بسازد»، رمان «کافه خیابان گوته» در این امر موفق بوده و واقعیتی را به خواننده نمایانده که پیش از این خواننده با آن روبرو نبوده و شاید بتوان اسم آن را واقعیت «کافه خیابان گوته» گذاشت.
شاه آبادی در این اثرش دنیای گذشته را نه با راه انداختن سیل جزئیات و معلومات بلکه با گزینش سریع آنچه مربوط و معنیدار است و با ایجاد احساس، آن دوره را زنده میکند، خواننده در این رمان شاهد حجم وسیعی از اطلاعات تاریخی نیست و نویسنده نیز در نقش گزارشگر تاریخی ظاهر نشده، بلکه تنها او در رفت و برگشتهایی که به گذشته دارد خواننده را به آن بخش مدنظر میبرد و باز میگرداند و حس خود را به خواننده منتقل میکند.
شخصیتپردازیهای شاهآبادی سبب میشود خواننده با هرکدام ارتباطی برقرار کند و زمانی که کیانوش دست به خودکُشی روی تخت خود زده از این اتفاق ناراحت میشود. این مسئله در نوع مواجهه کیانوش با شهریار نیز وجود دارد و خواننده نسبت به شهریار حسی از نوع همدردی پیدا میکند.
شاهآبادی در این اثر به خوبی از عنصر روایت در خدمت اثرش بهره برده و خواننده را ذره ذره وارد جهان خود میکند. جهانی که مختص به این رمان است و به تعبیر ابتدای رمان «نگون بختی» خود را دارد.
رمان «کافه خیابان گوته» اثر حمیدرضا شاهآبادی که نشر افق آن را منتشر کرده اثری است که انتظار خواننده را از ادبیات بالا میبرد و باید آن را در دسته آثار شاخص ادبی سالهای اخیر قلمداد کرد. این اثر خواننده را به یک گردش ادبی فرامیخواند و خواننده در این گردش ادبی حضور فعالی دارد.