شنبه 23 مرداد 1395
گفتوگوی مهر با راوی «سه راه سرگردون»؛
ادبیات ابزار تفنن نیست/ چالشهای آخرالزمانی یک انسان مسلمان
رضا رسولی میگوید ادبیات داستانی ابزار تفنن نیست و میتواند جایگاهی برای بیان اندیشههای جدی باشد و به همین خاطر او نیز سعی کرده در رمان تازهاش از چنین کارکردی در ادبیات بهره ببرد.
بهگزارش پایگاه اطلاعرسانی مجمع ناشران انقلاب اسلامی، منانشر، به نقل از خبرگزاری مهر: رضا رسولی نویسنده و عضو هیئت مدیرۀ انجمن قلم ایران به تازگی داستانی بلند با عنوان «سه راه سرگردون» را از سوی نشر عهد مانا منتشر کرده است.
این رمان تلاشی است درخور اعتنا از سوی جریان ادبیات داستانی ایران برای نمایش زشتیهای فساد اقتصادی و اجتماعی و مهمتر از آن این داستان، خطراتی که مناسبات اجتماعی مدرن با تکیه بر آنها بنیان خانواده را در معرض تهدید قرار داده است، به ما یادآوری میکند.
به بهانۀ انتشار این کتاب با رسولی به گفتوگو نشستیم.
جناب رسولی قبل از صحبت دربارۀ کتاب کمی دربارۀ دیدگاهتان به ادبیات و نظرتان راجع به آنچه «ادبیات اسلامی» میدانید، بفرمایید. میدانم که پیش از این در کتاب «هنر برای حقیقت» دربارۀ پدیده هنر اسلامی صحبت کردهاید؛ اما حالا سؤالم به ادبیات بر میگردد. ادبیات اسلامی چقدر امکان تحقق دارد؟
دربارۀ داستان و ادبیات داستانی اسلامی، دهها و صدها مقاله نوشته شده است. در کتاب هنر برای حقیقت در این زمینه مطالب متنوعی ذکر کردهام. اسلام برای هنرهای مختلف دیدگاههایی دارد که قابل برداشت از منابع روایی است. دربارۀ ادبیات داستانی، اما وضعیت متفاوت است.
ادبیات داستانی یک ظرف است و مظروف آن میتواند موضوعات مختلفی باشد. اسلام و خاصه قرآن به عنوان سند مسلمانی ما نگاه متفاوتی به داستان و قصه دارد. در فرازهای مختلفی از قرآن ما روایتهای قصهای متنوعی داریم که گل سر سبدش داستان حضرت یوسف است. لحن و مدل قرآن در قصهگویی منحصر بهفرد است و حتی متفاوت با سایر کتابهای آسمانی است.
خداوند در قصههای قرآن با ظرافت و صراحت و توامان با زیبایی و حیا مطالبش را برای بندگانش بیان میکند. اما پاسخ به شما؛ بله ما داستان اسلامی هم داریم. داستان اسلامی، داستانی است که سعی دارد برای ترویج انسانیت و معارف اسلامی تلاش کند. یک داستان اسلامی با هدف رشد انسان میتواند توسط یک فرد غیرمسلمان هم نوشته شده باشد. در سینما ما سینماگری مانند ساموئل خاچیکیان را داریم که اثر سینمایی مانند چاووش را میسازد که موضوعش امام رضا(ع) است. او مسلمان نیست اما اثرش چرا. در داستان نیز وضعیت همین است.
* و این داستان اسلامی است که میتواند محملی باشد برای مثلاً پرداختن به موضوع مفاسد اقتصادی باشد و یا اینکه به مسئلۀ خانواده از دیدگاه قرآن توجه کرده و در بستر داستان جاریاش کند؟
بستگی به نگاه ما دارد. یعنی اگر ادبیات محملی باشد برای تفریح، نوشتن این کار و صدها کار دیگر برای مبارزه با فساد هم محملی برای این کار باشد.
* شما مدعی انجام آن هستید؟
ادبیات برای من ابزار تفنن نیست. برایم عرصهای برای ارائۀ اندیشۀ جدی است. دغدغۀ من اما در این رمان بیش از هر چیز مبارزه با فساد بوده است. بهتر از من میدانید که ما در دورههای مختلف مدیریتی کشور با مشکلات اقتصادی و اجتماعی زیادی روبرو بودیم و اقدامات برای مبارزه با آنها هرگز کافی نبوده است.
بهتر از من میدانید که مبارزه با فساد و نظارت بر عملکرد اجزای مختلف دستگاههای اجرایی کشور، صرفاً کار دستگاههای قضایی نیست بلکه وظیفه همه ماست و من هم وظیفه خودم در این زمینه را با این کار انجام دادهام.
* پس پای نوعی ادای دین در میان است.
کار من نویسنده این است با بازنمایی جلوههای فساد آن را تقبیح و مفسدین را نمایان و سعی کنم زشتی فساد را نمایان و نسبت به آن هشدار دهم که به سمتی نرویم که فساد میان ما ارزش و تئوریزه شود. اگر این اتفاق رخ دهد، ریشههای ایمان ما از دست خواهد رفت و به مبارزه با موضوعات روساختی و سطحی در این زمینه بسنده میکنیم. دوست داشتم که به طور جدی و البته به حد بضاعت خودم، مخاطب را به این مسئله توجه دهم که فساد چه مشکلاتی را در جامعۀ ما ایجاد کرده است. باور من این است که مسئلۀ اقتصادی و مال حرام در جامعۀ ما نقطۀ اصلی پایمال شدن عدالت و فروپاشی خانوادههاست و اجازه نمیدهد جامعه بهخوبی منتفع شود.
* و احتمالاً میتوان حدس زد که ایدهمحوری، نام و محتوای رمان «سه راه سرگردون» نیز از همین جا میآید. درست است؟
واقعیت این است که ایدۀ نوشتن رمان به دغدغههای چندین سالۀ من بر میگردد. دغدغههایی که محل تجلی چالشهای آخرالزمانی یک انسان مسلمان است که میخواهد بر صراط مستقیم حرکت کند و این چالشها در شئون مختلف زندگی مانند خانواده اقتصاد و حتی سیاست تجلی پیدا کرده و در جایی مجموعۀ این چالشها و موانع با هم تلاقی میکنند و باعث میشوند انسان آخرالزمانی در گردابی از مشکلات گرفتار و با آزمونهای بزرگی مواجه شود.
از این حیث تلاش کردم موضوع محوری و ایدۀ رمانم عمل انسانی باشد. در آیات الهی مکرر هست که ایمان در کنار عمل صالح باید باشد و عمل است که انسان را در کنار ایمان میسازد. انسان باید در طوفانهای آخرالزمان با ایمان و عمل در کنار هم تلاش کند و البته مقاومت تا به نتیجه مطلوب برسد و داستان سهراه سرگردون نیز دقیقاً داستان همین مقاومت است.
* آقای رسولی آدمهای این رمان با این هدفی که برای ساخت و پرداخت آن داشتهاید، بسیار یک بعدی از کار در نیامدهاند؟
من موافق نیستم که شخصیتهای این رمان یک بعدی هستند. بسیاری از حاضران در این رمان ابعاد وجود مختلفی دارند که در طول داستان میشود آنها را دید و البته خواند. به تعبیر روانشناسان ابعاد سهگانۀ شخصیت آنها یعنی کودک و بالغ و والد شخصیتشان را میشود در طول داستان دید.
برگشتها، شکها و تردیدها و نیز فراز و فرودهای شخصیتی در این رمان مبین این معنا است. من با توجه به واقعیت فعلی جامعه یعنی توسعۀ روزافزون شبکههای اجتماعی که مخاطبان محصولات فرهنگی از جمله قصه و رمان به کوتاه و ساده و صریحخوانی عادت کنند، سعی کردم شخصیتهای مغلق و... ترسیم کنم که برای کشف هر کدام به یک کتاب رمز نیاز داشته باشیم. البته ایهام و تعلیق در اثر هست؛ اما صراحت و شفافیت و وجوه داستانی برایم ارجحیت داشته است.
* آقای رسولی در کتاب شما میشود حس کرد که شما به دنبال ترسیم ویژگیهای زندگی مؤمنانه بودهاید. موضوعی که کمتر نویسندهای این روزها تمایلی به آن نشان میدهد و یا لااقل بهصورت شفاف سراغش نمیرود. چرا این مسئله اینقدر برای شما اهمیت داشته است؟
بله، درست است. دغدغۀ اصلی این رمان زندگی مؤمنانه است و در نگارش این رمان تأثیر داشته است. در جامعۀ ما در نگاه اول، هنوز تصویر دقیقی از زندگی ایمانی وجود ندارد و خیلی اوقات رفتارمان و برداشتمان از رفتار دیگران ناشی از ظواهر است. در حالی که دین و فضیلت دینی فهرست بلند بالایی از رفتار انسانی را برای ما ترسیم کرده که باید در جایجای زندگیمان آن را جستوجو کنیم و در این رمان برایم مهم بود که به جنگ برخی از باورهای غلط و رایج بروم که گاه برایمان کلیشهای شده است. قهرمان داستان من اسمش کیان است و اسم دوستش نیز شبیه با همین عنوان انتخاب شده است. من با این انتخاب که از قضا اصالت ایرانی دارد، خواستم بگویم بیش از اینکه اسم در عمل انسان اهمیت داشته باشد؛ رسم و سبک زندگی است که اهمیت دارد. کسی میتواند اسمش داریوش یا شاهرخ باشد و شهید هم باشد.
تلاش دیگرم این بود که این بحث قرآنی که میگوید بخشی از مردم به بخشی از دین که منافعشان را تأمین میکند، مؤمن هستند و به آن بخش که منافعشان را تأمین نمیکند، کافرند را در این رمان نیز بیاورم. سعی کردم دین حقیقی را و چالشهایش را در این رمان ترسیم کنم. موضوعاتی مانند خیانت در خانواده و یا ازدواج موقت و... به همین خاطر در رمان خواستم ابعاد زندگی ایمانی به بهترین شکل البته در اندازه توانم ترسیم شود.
* و به نظرم این تأکید نوعی نگاه حکمی را به کار شما داده با اینکه قالب نوشتاری آن مدرن است.
میدانید که بحشی از ادبیات ایران و جهان را ادبیات حکمی ساخته است. ادبیاتی که با حکمت و پند و اندرز مخاطبش را به مسیر درست هدایت و مخاطب را به مسیر درست هدایت میکند و با او از بایدها و نبایدها میگوید.
«سه راه سرگردون» را سعی کردم با این نکاه بنویسیم و نشان دهم که انسان غیرمعصوم ممکنالخطاست و همۀ آنها که قهرمان دوست داشتنی ما هستند را نشان دهم. مهم این است که انسان بتواند راه اشتباهش را اصلاح کند. دوست داشتم این مفهوم قرآنی که میفرماید هر کس در راه ما مجاهده کند راه درست را به او نشان میدهیم را در این رمان بیاورم. البته در جلد دوم و سوم این رمان دربارۀ راه و هدایت الهی و به سرانجام رسیدن شخصیت رمان را شفافتر خواهیم دید.
* سؤال آخرم نیز تأکید شما در داستان بر روی حرفۀ خبرنگاری برای نوشتن کتاب است. این مسئله از کجا ناشی میشود؟
این روزها که در حال و هوای روز خبرنگار هستیم، باید عرض کنم که علت حضور این مسئله یکی سابقۀ کاری خودم در مسئلۀ خبر و رسانه و... بود که به نوعی در این اثر هم تلاش کردم ارادت و دینم را به جامعه رسانهای ادا کنم.
از طرف دیگر خواستم اهمیت و کارکرد ویژۀ خبر و اطلاعرسانی را نشان دهم. درست است که بحث روابط عمومی و رسانهای بودن شخصیتهای اصلی قصه یک استعارۀ ادبی است از اینکه خبرنگاران با خبر از اطلاعات و تجلیدهنده واقعیت هستند؛ اما تلاشم این بود که این اسم را به یک مسمی واقعی و جدی تبدیل و جایگاه و کارکردی ویژه برای حوزۀ رسانه در این رمان به تصویر بکشم.
این رمان تلاشی است درخور اعتنا از سوی جریان ادبیات داستانی ایران برای نمایش زشتیهای فساد اقتصادی و اجتماعی و مهمتر از آن این داستان، خطراتی که مناسبات اجتماعی مدرن با تکیه بر آنها بنیان خانواده را در معرض تهدید قرار داده است، به ما یادآوری میکند.
به بهانۀ انتشار این کتاب با رسولی به گفتوگو نشستیم.
جناب رسولی قبل از صحبت دربارۀ کتاب کمی دربارۀ دیدگاهتان به ادبیات و نظرتان راجع به آنچه «ادبیات اسلامی» میدانید، بفرمایید. میدانم که پیش از این در کتاب «هنر برای حقیقت» دربارۀ پدیده هنر اسلامی صحبت کردهاید؛ اما حالا سؤالم به ادبیات بر میگردد. ادبیات اسلامی چقدر امکان تحقق دارد؟
دربارۀ داستان و ادبیات داستانی اسلامی، دهها و صدها مقاله نوشته شده است. در کتاب هنر برای حقیقت در این زمینه مطالب متنوعی ذکر کردهام. اسلام برای هنرهای مختلف دیدگاههایی دارد که قابل برداشت از منابع روایی است. دربارۀ ادبیات داستانی، اما وضعیت متفاوت است.
ادبیات داستانی یک ظرف است و مظروف آن میتواند موضوعات مختلفی باشد. اسلام و خاصه قرآن به عنوان سند مسلمانی ما نگاه متفاوتی به داستان و قصه دارد. در فرازهای مختلفی از قرآن ما روایتهای قصهای متنوعی داریم که گل سر سبدش داستان حضرت یوسف است. لحن و مدل قرآن در قصهگویی منحصر بهفرد است و حتی متفاوت با سایر کتابهای آسمانی است.
خداوند در قصههای قرآن با ظرافت و صراحت و توامان با زیبایی و حیا مطالبش را برای بندگانش بیان میکند. اما پاسخ به شما؛ بله ما داستان اسلامی هم داریم. داستان اسلامی، داستانی است که سعی دارد برای ترویج انسانیت و معارف اسلامی تلاش کند. یک داستان اسلامی با هدف رشد انسان میتواند توسط یک فرد غیرمسلمان هم نوشته شده باشد. در سینما ما سینماگری مانند ساموئل خاچیکیان را داریم که اثر سینمایی مانند چاووش را میسازد که موضوعش امام رضا(ع) است. او مسلمان نیست اما اثرش چرا. در داستان نیز وضعیت همین است.
* و این داستان اسلامی است که میتواند محملی باشد برای مثلاً پرداختن به موضوع مفاسد اقتصادی باشد و یا اینکه به مسئلۀ خانواده از دیدگاه قرآن توجه کرده و در بستر داستان جاریاش کند؟
بستگی به نگاه ما دارد. یعنی اگر ادبیات محملی باشد برای تفریح، نوشتن این کار و صدها کار دیگر برای مبارزه با فساد هم محملی برای این کار باشد.
* شما مدعی انجام آن هستید؟
ادبیات برای من ابزار تفنن نیست. برایم عرصهای برای ارائۀ اندیشۀ جدی است. دغدغۀ من اما در این رمان بیش از هر چیز مبارزه با فساد بوده است. بهتر از من میدانید که ما در دورههای مختلف مدیریتی کشور با مشکلات اقتصادی و اجتماعی زیادی روبرو بودیم و اقدامات برای مبارزه با آنها هرگز کافی نبوده است.
بهتر از من میدانید که مبارزه با فساد و نظارت بر عملکرد اجزای مختلف دستگاههای اجرایی کشور، صرفاً کار دستگاههای قضایی نیست بلکه وظیفه همه ماست و من هم وظیفه خودم در این زمینه را با این کار انجام دادهام.
* پس پای نوعی ادای دین در میان است.
کار من نویسنده این است با بازنمایی جلوههای فساد آن را تقبیح و مفسدین را نمایان و سعی کنم زشتی فساد را نمایان و نسبت به آن هشدار دهم که به سمتی نرویم که فساد میان ما ارزش و تئوریزه شود. اگر این اتفاق رخ دهد، ریشههای ایمان ما از دست خواهد رفت و به مبارزه با موضوعات روساختی و سطحی در این زمینه بسنده میکنیم. دوست داشتم که به طور جدی و البته به حد بضاعت خودم، مخاطب را به این مسئله توجه دهم که فساد چه مشکلاتی را در جامعۀ ما ایجاد کرده است. باور من این است که مسئلۀ اقتصادی و مال حرام در جامعۀ ما نقطۀ اصلی پایمال شدن عدالت و فروپاشی خانوادههاست و اجازه نمیدهد جامعه بهخوبی منتفع شود.
* و احتمالاً میتوان حدس زد که ایدهمحوری، نام و محتوای رمان «سه راه سرگردون» نیز از همین جا میآید. درست است؟
واقعیت این است که ایدۀ نوشتن رمان به دغدغههای چندین سالۀ من بر میگردد. دغدغههایی که محل تجلی چالشهای آخرالزمانی یک انسان مسلمان است که میخواهد بر صراط مستقیم حرکت کند و این چالشها در شئون مختلف زندگی مانند خانواده اقتصاد و حتی سیاست تجلی پیدا کرده و در جایی مجموعۀ این چالشها و موانع با هم تلاقی میکنند و باعث میشوند انسان آخرالزمانی در گردابی از مشکلات گرفتار و با آزمونهای بزرگی مواجه شود.
از این حیث تلاش کردم موضوع محوری و ایدۀ رمانم عمل انسانی باشد. در آیات الهی مکرر هست که ایمان در کنار عمل صالح باید باشد و عمل است که انسان را در کنار ایمان میسازد. انسان باید در طوفانهای آخرالزمان با ایمان و عمل در کنار هم تلاش کند و البته مقاومت تا به نتیجه مطلوب برسد و داستان سهراه سرگردون نیز دقیقاً داستان همین مقاومت است.
* آقای رسولی آدمهای این رمان با این هدفی که برای ساخت و پرداخت آن داشتهاید، بسیار یک بعدی از کار در نیامدهاند؟
من موافق نیستم که شخصیتهای این رمان یک بعدی هستند. بسیاری از حاضران در این رمان ابعاد وجود مختلفی دارند که در طول داستان میشود آنها را دید و البته خواند. به تعبیر روانشناسان ابعاد سهگانۀ شخصیت آنها یعنی کودک و بالغ و والد شخصیتشان را میشود در طول داستان دید.
برگشتها، شکها و تردیدها و نیز فراز و فرودهای شخصیتی در این رمان مبین این معنا است. من با توجه به واقعیت فعلی جامعه یعنی توسعۀ روزافزون شبکههای اجتماعی که مخاطبان محصولات فرهنگی از جمله قصه و رمان به کوتاه و ساده و صریحخوانی عادت کنند، سعی کردم شخصیتهای مغلق و... ترسیم کنم که برای کشف هر کدام به یک کتاب رمز نیاز داشته باشیم. البته ایهام و تعلیق در اثر هست؛ اما صراحت و شفافیت و وجوه داستانی برایم ارجحیت داشته است.
* آقای رسولی در کتاب شما میشود حس کرد که شما به دنبال ترسیم ویژگیهای زندگی مؤمنانه بودهاید. موضوعی که کمتر نویسندهای این روزها تمایلی به آن نشان میدهد و یا لااقل بهصورت شفاف سراغش نمیرود. چرا این مسئله اینقدر برای شما اهمیت داشته است؟
بله، درست است. دغدغۀ اصلی این رمان زندگی مؤمنانه است و در نگارش این رمان تأثیر داشته است. در جامعۀ ما در نگاه اول، هنوز تصویر دقیقی از زندگی ایمانی وجود ندارد و خیلی اوقات رفتارمان و برداشتمان از رفتار دیگران ناشی از ظواهر است. در حالی که دین و فضیلت دینی فهرست بلند بالایی از رفتار انسانی را برای ما ترسیم کرده که باید در جایجای زندگیمان آن را جستوجو کنیم و در این رمان برایم مهم بود که به جنگ برخی از باورهای غلط و رایج بروم که گاه برایمان کلیشهای شده است. قهرمان داستان من اسمش کیان است و اسم دوستش نیز شبیه با همین عنوان انتخاب شده است. من با این انتخاب که از قضا اصالت ایرانی دارد، خواستم بگویم بیش از اینکه اسم در عمل انسان اهمیت داشته باشد؛ رسم و سبک زندگی است که اهمیت دارد. کسی میتواند اسمش داریوش یا شاهرخ باشد و شهید هم باشد.
تلاش دیگرم این بود که این بحث قرآنی که میگوید بخشی از مردم به بخشی از دین که منافعشان را تأمین میکند، مؤمن هستند و به آن بخش که منافعشان را تأمین نمیکند، کافرند را در این رمان نیز بیاورم. سعی کردم دین حقیقی را و چالشهایش را در این رمان ترسیم کنم. موضوعاتی مانند خیانت در خانواده و یا ازدواج موقت و... به همین خاطر در رمان خواستم ابعاد زندگی ایمانی به بهترین شکل البته در اندازه توانم ترسیم شود.
* و به نظرم این تأکید نوعی نگاه حکمی را به کار شما داده با اینکه قالب نوشتاری آن مدرن است.
میدانید که بحشی از ادبیات ایران و جهان را ادبیات حکمی ساخته است. ادبیاتی که با حکمت و پند و اندرز مخاطبش را به مسیر درست هدایت و مخاطب را به مسیر درست هدایت میکند و با او از بایدها و نبایدها میگوید.
«سه راه سرگردون» را سعی کردم با این نکاه بنویسیم و نشان دهم که انسان غیرمعصوم ممکنالخطاست و همۀ آنها که قهرمان دوست داشتنی ما هستند را نشان دهم. مهم این است که انسان بتواند راه اشتباهش را اصلاح کند. دوست داشتم این مفهوم قرآنی که میفرماید هر کس در راه ما مجاهده کند راه درست را به او نشان میدهیم را در این رمان بیاورم. البته در جلد دوم و سوم این رمان دربارۀ راه و هدایت الهی و به سرانجام رسیدن شخصیت رمان را شفافتر خواهیم دید.
* سؤال آخرم نیز تأکید شما در داستان بر روی حرفۀ خبرنگاری برای نوشتن کتاب است. این مسئله از کجا ناشی میشود؟
این روزها که در حال و هوای روز خبرنگار هستیم، باید عرض کنم که علت حضور این مسئله یکی سابقۀ کاری خودم در مسئلۀ خبر و رسانه و... بود که به نوعی در این اثر هم تلاش کردم ارادت و دینم را به جامعه رسانهای ادا کنم.
از طرف دیگر خواستم اهمیت و کارکرد ویژۀ خبر و اطلاعرسانی را نشان دهم. درست است که بحث روابط عمومی و رسانهای بودن شخصیتهای اصلی قصه یک استعارۀ ادبی است از اینکه خبرنگاران با خبر از اطلاعات و تجلیدهنده واقعیت هستند؛ اما تلاشم این بود که این اسم را به یک مسمی واقعی و جدی تبدیل و جایگاه و کارکردی ویژه برای حوزۀ رسانه در این رمان به تصویر بکشم.
https://mananashr.ir/news/789/
برای ذخیره در کلیپ برد کلیک کنید
نظر بدهید